رمضان و خاطره ایستگاه صلواتی در برزیل + عکس
کد خبر: 4051466
تاریخ انتشار : ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۱۵:۰۵
یادداشت‌های یک مبلّغ (۷)؛

رمضان و خاطره ایستگاه صلواتی در برزیل + عکس

رزق آن سال من، توفیق نوکری کردن برای اهل‌بیت(ع) در بین مسیحیان برزیل بود که امام حسن مجتبی(ع) به من داد.

رمضان و خاطره ایستگاه صلواتی در برزیل + عکسبه گزارش ایکنا؛ حجت الاسلام احمد قادری از مبلغان اعزامی به برزیل در سلسله یادداشت هایی خاطرات تبلیغی خود را می نویسد که هفتمین شماره از آن ارائه می شود:

از وقتی به یاد دارم، تمام رمضان‌هایی که در قم بودم یا به سفر تبلیغی می‌رفتم، از میلاد امام حسن مجتبی ع در نیمه‌ی رمضان، هیچ وقت غافل نمی‌شدم؛ البته در همه‌ی امور تبلیغی، همسرم همچون یک همسنگر، پا به پای من حامی و پشتیبان کارها و فعالیت‌ها بود.

اما آن سال که در برزیل بودم، ماه مبارک که شروع شد، باید به فکر اقدامی برای حضرت کریم اهل‌بیت ع می‌بودم؛ اگرچه که واقعا تنها بودم و نه تنها همسرم نبود؛ بلکه حتی یک ایرانی یا یک مسلمان هم نبود؛ اما مایوس نشدم و یاعلی گفتم تا قدمی برای میلاد کریمِ غریب یعنی امام حسن مجتبی ع بردارم.

با توجه به اینکه در شهر Guaranta do norte نه مسجدی بود و نه مرکز اسلامی، پایگاه خاصی غیر از Hotel Flor da Mata که محل اقامتم بود، نداشتم. آنقدر پولی هم نداشتم که مسیحیان شهر گوارانتا را به رستوران دعوت کنم و از اسلام و اهل‌بیت علیهم‌السلام تبلیغ کنم. بعد به ذهنم رسید که با توجه به موقعیت مکانیِ هتل که نزدیک به چهار راهی پُر رفت و آمد هست، بهترین کار، ایجاد غرفه‌ی پذیرایی یا همان ایستگاه صلواتی است.

اول کمی به این فکر خندیدم و با خودم گفتم:«آخه مگه میشه توی این شهری که حتی یک مسلمان هم نداره، بیام برای میلاد امام حسن ع ایستگاه صلواتی بزنم!»

نهایتا رفتم و با مدیر هتل صحبت کردم و گفتم: "تولد نوه‌ی بزرگ پیامبر اسلام برای ما مسلمان‌ها، بسیار مهم است و به همین مناسبت، بنا دارم که اگر شما اجازه بدهید، مقابل درب اصلی هتل، برای عموم مردم شکلات پخش کنم"، اصلا باورم نمی‌شد که هنوز جمله‌ی من تمام نشده بود، مدیر هتل رضایت خودش را با همان زبان پرتغالی اعلام کرد و گفت:

Que pensamento interessante!
Você consegue fazer isso. Com certeza iremos te ajudar

یعنی: "چه فکر جالبی! تو می‌توانی این کار را انجام بدهی. ما هم حتما به تو کمک می‌کنیم." واقعا خوشحال شدم. بدون فوت وقت، رفتم به فروشگاه و از انواع شکلاتی که برزیلی‌ها دوست داشتند، خرید کردم. بعد نشستم پشت سیستم و اطلاعیه‌ای آماده کردم و در آن میلاد امام مجتبی ع را تبریک گفتم و پرینت گرفتم. بعد یکی از میزهای رستوران را با کمک مدیر هتل، به مقابل درب ورودی انتقال دادم و با وسائل تزئینی و عکس پرچم ایران اسلامیِ عزیز که داشتم، شروع به زیباسازی فضا کردم. وقتی خودم دست به کار شدم، دیدم چند نفر از مردم هم آمدند و کمک کردند. بعد که فضاسازی شد، بسته‌های شکلات را آوردم و روی میز گذاشتم. هر کسی عبور می‌کرد، ضمن پذیراییِ از او، سوژه‌ی خوبی بود تا به آن بهانه، باب گفتگو را باز کنم و درباره‌ی اسلام و اهل‌بیت علیهم‌السلام، با او به بحث بنشینم.

البته کودکان که می‌آمدند، غیر از شکلات، یک کاردستی هم هدیه می‌گرفتند.

رزق آن سال من، توفیق نوکری کردن برای اهل‌بیت علیهم‌السلام در بین مسیحیان برزیل بود که امام مجتبی علیه السلام به من داد.

انتهای پیام
captcha