از مهمترین مبانی دین اسلام موضوع احکام اجتماعی، حکومت و نظامسازی است که بدون آنها نمیتوان اسلام را یک دین جامع در نظر گرفت. با این حال طی چند دهه اخیر و در پرتو تبلیغات رسانههای معاند از فضای مجازی تا شبکههای ماهوارهای، تلاشهای گستردهای برای فردیسازی دین اسلام و ترویج سکولاریسم صورت گرفته است.
این رسانهها با تمرکز بر این موضوع تلاش میکنند تا دین اسلام را همسان مسیحیت تبشیری یا سایر آیین غیر توحیدی چون هندو و بودیسم به یک آموزه عرفانی که صرفا نگاه اخروی دارد، تقلیل دهند اما از آنجا که دین اسلام هم بر سعادت اخروی و هم بر سازندگی دنیا و معاش مردم نظر داشته و دارای تئوری و برنامه است، طبعا این رویکرد رسانهای غرب یک جهتگیری هجومی در از بین بردن ارزشهای دینی تلقی میشود.
خنثیسازی این رویکرد رسانهای دشمن از جهات سلبی و ایجابی امری حیاتی است تا رسانههای انقلاب اسلامی برای نسلهای نوپای جامعه روشنگری کنند. از این رو برنامه «امواج شبهه» امروز به رسانههای معاند، ترویج سكولاریسم و تلاش برای غیر اجتماعی كردن اسلام میپردازد. در این برنامه که به همت سرویس سیاسی رادیو گفتوگو برگزار شد، حجتالاسلام محمد برزگر، پژوهشگر حوزه رسانه و مدرس حوزه و دانشگاه و سیدجواد شیخالاسلامی، پژوهشگر فضای مجازی، آیندهپژوهی و رسانه به گفتوگو و مباحثه پرداختند که در ادامه مشروح آن را میخوانید.
در رفتارشناسی رسانههای معاند میبینیم که به صورت ویژه بر تخریب مبانی دین اسلام متمرکز شدهاند و بر سکولاریسم و فردیگرایی دینی تأکید دارند. از نظر شما اصرار دشمن بر این بخش به چه دلیل است؟
برزگر: یکی از دغدغههای امروز جوامع دینی و بشری، موضوع سکولاریسم یا جدایی دین و سیاست است. در عصر امروز، امپراطوریهای رسانه با دسترسی بر ذهن و مغز افراد بشر و دادن خوراک فرهنگی به مردم، میتوانند موجب دگرگونی در سبک زندگی و ایدئولوژی افراد جامعه شوند.
ابتدا باید دید بین سیاست (که در تعارض با دین مطرح میشود) و دین رابطهای وجود دارد یا خیر. از نظر بیشتر افراد بین دین و سیاست ارتباطی برقرار نیست اما زمانی که با نگاه دقیق عقلی و فهم درست از دین، موضوع را بررسی میکنیم، متوجه یک ارتباط خیلی تنگاتنگ میشویم. فضای رسانهای امروز به گونهای وانمود میکند که چهره دین تخریب شود و سیاست در یک عرض و دین در عرض مقابل قرار گیرد. از نظر مغربزمین سکولاریسم به عنوان یک ایدئولوژی بر مبانی، مقدمات و تئوریهای خاص متکی است. یکی از آنها عقلبسندگی صرف است یعنی در کارها تنها بر عقل انسانی اکتفا کنیم. بشرپرستی یا اومانیسم، نسبیگرایی در معرفت و قلمروی ارزشهای اخلاقی، مخالفت متعصبانه با سنت دینی، تجددگرایی و مدرنیسم، اباحهگرایی و آزادی مطلق و بیحد و مرز انسانی، الحاد و بیدینی شامل آتئیسم و لائیسم و علمپرستی از دیگر شاخصه و مقدمات فکری سکولاریسم است. در واقع غرب با ترویج این اصول، اذهان عمومی را تحت تأثیر خود قرار میدهد.
یکی از مراتب این سکولاریسم، حذف دین از متن جامعه است. آنها معتقدند در این صورت انسانها به راحتی زندگی میکنند. همچنین، افزایش توجه آدمی به مسائل بشری و رویبرگردانی از تفکر امور ماورای طبیعی مانند خدا، قیامت و ملائکه از دیگر مراتب آن است. در همین راستا میتوان به مواردی چون جلوگیری از تبدیل دین به یک امر اجتماعی، توجیه رفتارها بر اساس قدرت انسانی نه خدایی و قطع دست نیروهای غیبی از جهان مادی و سلب تقدس آنها، مبنا قرار دادن مبانی عقلی و فایدهگرایی در تصمیمگیریها، نگرش دنیوی داشتن به ساحتهای مختلف انسانی مانند حکومت و اجتماع اشاره کرد. درواقع غرب تلاش میکند تنها انسان ملاک قرار گیرد. هر دین از جمله اسلام، برای سعادت انواع بشر برنامههای مختلفی در جنبههای زندگی افراد در نظر گرفته است، حال چطور ممکن است چنین دینی برای زندگی اجتماعی و سیاسی انسان، برنامهای نداشته باشد. به همین دلیل است که غرب به واسطه رویکرد تهاجمی و تخریبی خود در برابر دین موضعگیری میکند.
درباره علل جدایی دین از سیاست در مغربزمین بحث شد. همانطور که میدانیم این خط فکری به رسانهها نیز تزریق شده است و ما به صورت مشخص این موضوع را مشاهده میکنیم و متوجه عملیات روانی آنها میشویم. به طور کلی علل تمرکز این رسانهها بر مبانی اجتماعی اسلام چیست؟
شیخالاسلامی: اسلام دو بعد فردی و اجتماعی دارد. آنچه غربیها عنوان میکنند این است که اگر انسان در بعد فردیت، دین داشته باشد مسئلهای ندارد اما در بعد اجتماعی باید قوانین حاکم را بپذیرد یعنی اگر برخی افراد همجنسگرا هستند، با وجود آنکه شخص در دین خود آن را نمیپذیرد، باید در اجتماع به آن احترام بگذارد. در واقع جدایی زندگی فردی و اجتماعی، یعنی قابل پذیرش کردن رفتارهای غیر دینی که غرب در حال پایهریزی بر اساس اومانیسم و ... است. میتوان گفت این روش جامعهپذیر کردن انسانها نسبت به موضوعات و لذتهایی است که خود آنها مطرح کردهاند. در این تفکر، هر شخص میتواند در خلوت خود نماز و روزه به جای آورد اما در اجتماع نمیتواند آن را تبلیغ کند، امر به معروف و نهی از منکر نباشد؛ چراکه هر کسی دین خود را دارد. در این میان وظیفه رسانه تزریق و گسترش تفکر غربی با هر روش و ابزار از انیمیشن گرفته تا فضای مجازی و سریال و ... است. در واقع پدیده تکرار و پژواک از طریق رسانهها رخ میدهد و فرد هرجا که میرود و در هر زمانی مفاهیم مربوطه مانند «جدایی دین از سیاست» و «جدایی دین از اجتماع و قوانین» را دریافت میکند.
از نگاه غرب، لازمه رسیدن به دهکده جهانی حذف دین است. به این منظور آموزشهایی صورت میگیرد. به عنوان مثال در جامعه افرادی را میبییم که نماز میخوانند، روزه میگیرند اما در حوزه کاری و تحصیلی به اندیشمندان غربی مراجعه میکنند. دلیل این برخورد این است که نتوانستهایم الگوی رفتاری مدیریت را گسترش دهیم و به صورت خودکار به جدایی رسیدهایم. درواقع شخصی که نماز شب به پا میدارد و دعا میخواند، نمیتواند دین خود را به زندگی روزانه و کاری خود وارد کند و مدیریت و عبادت را دو مقوله جدا از هم میداند. متأسفانه امروز متدینترین مدیران کشور در رفتار مدل غربگرایانه دارند؛ چراکه آموزههای دینی نداشتهاند، در دانشگاههایی تحصیل کردهاند که موضوع جدایی مطرح شده است و اصولی مانند فقه و عبادت در مدیریت بیان نشده است. به بیان کلی سکولاریسم به دنبال دین فردی و جدایی دین از سیاست است، یعنی هرچه حکمرانها مطرح میکنند حتی اگر متضاد دین بود، باید اجرایی شود. امام علی(ع) در زمان حکومت خود، تقوای اجتماعی را در کنار تقوای فردی مهم و لازمه اجرای درست قوانین را در داشتن پرهیزکاری اجتماعی میدانستند.
در رسانههای معاند یک خط خبری مهم دیگر مشاهده میشود و آن قیاس دین اسلام با مسیحیت یا عرفانهایی چون بودیسم و هندو است. شما این تلاش و اهداف آنها را چگونه ارزیابی میکنید؟
برزگر: دینها با یکدیگر تعارضی ندارند اما چون دین و کتب مسیح و یهود دستخوش تغییر و تحریف شده است، برای تطبیق ما را با مشکل مواجه میکند. موضوعی که خیلی مهم است و باید درباره آن صریح سخن گفت، این است که مقایسه اسلام و مسیحیت، قیاس معالفارق است؛ چراکه خداوند در سوره آل عمران میفرماید: «کسی که دینی غیر از اسلام را عرضه کند، پذیرفتنی نیست و در آخرت از زیانکاران خواهد بود» چون اسلام، دین کامل و جامع و متمم دینهای گذشته است. از سوی دیگر در دین مسیح و یهود برای بسیاری از مسائل راهکار وجود ندارد، اما دین اسلام در همان زمان، اصول و روشهایی دارد که در دنیای امروز هم قابل استفاده است.
یکی از دلایل مخالفت غربیها با اسلام و برتری دادن کتب انجیل و تورات نسبت به قرآن، این است که کتب یهودی و میسح به دلیل تحریف، رویکرد اومانیستی را تقویت میکند و انسان را در چارچوبهای خاصی قرار نمیدهد. غربیها این واقعیت را نمیپذیرند که گرچه اسلام برای انسان محدودیتهایی در نظر گرفته است، اما به صورت نسبی به او آزادی اندیشه و رفتار میدهد. یکی دیگر از موضوعاتی که نشان میدهد مقایسه این دو دین، درست نیست، نظریه تکامل است. این تئوری داروین چند سال پیش نقد شد و برخی از دانشمندان غربی آن را رد کردند. نخست اینکه در مفاهیم نظریه تکاملی یا مباحث مقبولالطرفین تمام ادیان، خدایی که مورد پذیرش سه دین اسلام، مسیحیت و یهود است، واحد نیست. مسیحیان قائل به تثلیث هستند اما مسلمانان خدای یگانه و یکتا را باور دارند. ما برای خدا اسما والا قائل هستیم اما مسیحیان به سه گانه «پدر، پسر، روحالقدوس» ایمان دارند. از سوی دیگر کتابهای مقدس بنا بر ادله قطعی تحریف شدهاند و اصیل نیستند. به عنوان مثال قدیمیترین ترجمه موجود انجیل، به زبان یونانی است؛ در حالیکه انجیل اصیل این زبان نبوده و زبان حضرت عیسی(ع) آرامی بوده است. موضوع دیگری که باید توجه داشت، این است که باید میان مسیحیت حقیقی و امروزی تفکیک برقرار کنیم. مسیحیت حقیقی آن است که حضرت عیسی(ع) در آن رهبر و پیامبر است و پیروان این دین، او را به عنوان فرستادهای از جانب خداوند پذیرفتهاند که البته از سوی ما مسلمانان نیز مورد قبول است و اینکه حضرت محمد(ص) دین پیامبران پیش از خود را کامل کرده به این معنا نیست که تمام آموزههای حضرت عیسی(ع) اشتباه بوده است. مسیحیت امروزی بدعتهایی در دین ایجاد و آموزههای نادرستی را به دین وارد کرده است که مورد قبول مسلمانان نیست.
راه حل تحلیل این مسئله این است که ادیان و حقایق اصیل دین را یکی بدانیم و مابقی مسائل را رها میکنیم تا به یک الهیات واحد جهانی برسیم اما این نظریه مورد قبول فیلسوفان غربی و متعبدان به دین مسیح و یهود نیست. زاویه دیگر بررسی این بحث این است که هرکدام از ادیان با حفظ عقاید خود اتحادی با دیگر ادیان به وجود آورند که در جهان امروز مورد قبول همه است. درواقع میتوان برای اشتراکات میان ما مسلمانان و مسیحیان یک حدواصلی قرار داد تا پیروان هریک با صراحت مبانی و اندیشههای خود را بیان کنند تا به یک سرمنشأ واحد برسند، نه اینکه عدهای از روی منفعتطلبی دین را برای خود معیار قرار دهند.
اینکه چرا رسانههای معاند تعارض اسلام و مسیحیت را در دستور کار خود قرار دادهاند، باید گفت که اولا این رسانهها به هیچ یک از ادیان حتی مسیحیت پایبند نیستند و دوم اینکه برای تخریب اسلام، از دین استفاده ابزاری میکنند. از این رو نقطه مقابل ما قرار میگیرند و با ما در تعارض هستند.
همانطور که میدانیم رسانههای معاند به طرق مختلف در پی قیاس اسلام با دیگر ادیان، زیر سؤال بردن ارزشهای دینی و دوقطبی سازی میان مسلمانان از نظر شما این همه ترس از اسلام از کجا نشأت میگیرد؟
شیخالاسلامی: اسلام دین کاملی است که به جزییات توجه بسیاری دارد و تمام کارکردهای فردی و اجتماعی فرد را مورد بررسی قرار میدهد. چنین چیزی در ادیان دیگر مانند هندو و بودا یا حتی مسیحیت وجود ندارد. هیچ یک از ادیان مانند اسلام نمیتوانند حکومتی بر اساس مبانی دینی ایجاد و اداره کنند. در دوران پیش از رنسانس اگر جامعه دینی نیز وجود داشته است، بازهم عقاید ارسطو در آن دخیل بوده است، یعنی در اداره کشور نظرات دینی اعمال نشده است. علما و دانشمندان مسیحیت و سایر ادیان به جز اسلام، نمیتوانند بر اساس مبانی دینی و کتب خود، پاسخگوی نیاز انسان، جامعه و حکمرانی باشند. این در حالی است که اسلام برای کوچکترین موضوع در زندگی افراد تا مسائل بزرگ در حکومت داری راه حل دارد. مسلما چنین قدرتی برای یک دین، از نظر آنهایی که میخواهند سلطه داشته باشند، ترسناک است.
اسلام برگرفته از پژوهشهای اجتماعی نیست که موضوع نقض به آن وارد شود. این دین برگرفته از وحی و خالق جهان است و از آنجا که خالق اشتباه نمیکند، آموزههای آن در هر حال و زمان پاسخگوست. همچنین، اسلام بر اساس فطرت انسانها وارد میشود نه غرایز. از این رو تغییرات اجتماعی نمیتواند خللی به آن ایجاد کند.
انقلاب اسلامی نمونه جاری شدن قواعد اسلام در جامعه و نمونه تحقق حکومت اسلامی بود. فوکو جامعهشناسی است که درباره انقلاب اسلامی پژوهشهای زیادی داشته است. این شخص درباره این واقعه تاریخی میگوید: «با نگاه کردن به انقلاب درمییابیم که حکومت اسلامی شکل گرفته است و از دل دین یک جامعه تشکیل شده است». در واقع یکی از دلایل عصبانیت نظام سلطه از اسلام این است که تصور نمیکرد دین چنین کارکردی داشته باشد، یعنی حکومتی از دین ظهور کند، در دنیای مدرن همچنان پایدار بماند و با بسیاری از تنشها مقابله کند. تمام این ویژگیها، کارآمد بودن دین اسلام را نشان میدهد. کارآمدی اسلام یک عامل بازدارنده در برابر تمدنی است که آنها میخواهند ایجاد کنند. بنابراین طبیعی است که آنها در برابر اسلام موضعگیری و به آن حمله کنند. همان گونه که مارکسیسم را به دلیل ایستادن در برابر سلطه خود از بین بردند.
در این میان رسانههای بیگانه تلاش میکنند برای جدایی دین از سیاست و زندگی فردی و اجتماعی، جامعهپذیری جهانی در جامعه ایران تولید شود و آموزههای فردی و اجتماعی را با استفاده از ابزارهایی مثل سند 2030 به دست بگیرند، به معنای دیگر میخواهند تربیت و پرورش نسل جدید از سوی رسانههای متصل به غرب انجام شود نه در خانواده.
برنامه امواج شبهه که گفتوگوی تخصصی پیرامون ماهیتشناسی رسانههای معاند فارسیزبان است، روزهای یکشنبه و سهشنبه ساعت 16 به مدت 60 دقیقه به روی آنتن این شبکه به نشانی موج افام ردیف 103.5 مگاهرتز میرود و در این قسمت به بررسی نقش رسانههای معاند ترویج سكولاریسم و تلاش برای غیر اجتماعی كردن اسلام پرداخت. این برنامه به تهیهکنندگی سیدهفاطمه شعار، هماهنگی گیسو جعفرزاده، آیتمسازی سمیرا صدیق کردی، گویندگی فاطمه عبدالوند و با کارشناسی و اجرای مصطفی صادقی تقدیم مخاطبان میشود.
انتهای پیام