به گزارش ایکنا، نشست «اتهامات استاد مطهری» نیمهشب گذشته دوازدهم اردیبهشتماه برگزار شد که گزیده آن را در ادامه میخوانید؛
تاکنون درباره اندیشههای استاد مطهری فراوان سخن گفته شده و ما یک مجموعه بزرگ از آثار ایشان را در اختیار داریم. من در این جلسه از این زاویه وارد نمیشوم، بلکه درباره فضای فعالیتهای ایشان و تاثیراتی که موافقان و مخالفان در قبال ایشان داشتند سخن میگویم. شهید مطهری از سوی گروههای مختلف تحت فشار قرار داشت و گاه به او ناسزا میگفتند و به اشکال مختلف او را طرد میکردند. غیر از کسانی که به لحاظ دینی با ایشان در تضاد بودند، متدینان و حتی برخی روحانیون هم در قبال او موضعگیری داشتند. در جلسه امشب به برخی از این جریانات اشاره میکنم.
ما چند جریان را در مقابل استاد مطهری میبینیم. یک جریان را میتوانیم جریان ولایتیها بدانیم. آنها نسبت به مطهری بیمهریهایی داشتند و هنوز هم دارند. جریان دوم جریانهای سنتی در معارف اسلام بودند. جریان سوم گروهی از انقلابیون بودند که استاد مطهری را مورد اتهام قرار میدادند.
ابتدا درباره جریان اول که محور افکار خودشان را موضوع ولایت قرار میدهند توضیح میدهم. استاد مطهری نسبت به ولایت مواضع صریح و مستدلی دارد، رسالهای هم در این رابطه تالیف کرده است. در آن رساله هم بر ولایت سیاسی اهل بیت(ع) استناد کرده و هم بر ولایت معنوی و باطنی آنها. علاوه بر اینها ایشان از آثار استدلالی که در این زمینه تالیف شده است استقبال کردند مثلا در مقالهای از الغدیر علامه امینی دفاع کردند. با همه این تلاشها چرا عدهای ولایتی با ایشان مخالف بودند؟
این انتقادات ناشی از آن است که این گروه توقع داشتند استاد مطهری در میدان لعن و سب وارد شود و در مورد تبری نسبت به برخی شخصیتهای مورد احترام اهل سنت به صراحت موضعگیری کند. شهید مطهری اهل اینگونه مقابلهها که امت اسلامی را با اختلاف مواجه میکند نبود و این جماعت به همین دلیل درباره او موضعگیری منفی میکردند، ولایت او را ضعیف میشمردند و از این جهت او را مورد نقد و اعتراض قرار میدادند.
جریان دوم که تشابه زیادی با جریان اول دارد کسانی هستند که معتقد بودند شهید مطهری یک عالم متجدد است و برای اینکه از اسلام دفاع کند برخی احکام اسلام را نادیده میگیرد. این افراد با تجددگرایی استاد مطهری مخالف بودند و معتقد بودند نظرات او با استدلال سنتی سازگار نیست. مثلا شهید مطهری از اینکه زنان با رعایت پوشش اسلامی در فعالیتهای اجتماعی حضور داشته باشند دفاع کرده است ولی این گروه سنتی معتقد بودند این الگو، الگوی اسلامی نیست بلکه الگوی برگرفته از غرب است.
در بین علمای ما افراد نسبتا زیادی بودند که به این دلیل با افکار شهید مطهری مخالف بودند. یکی از همین افراد که سابقه تحصیل نزد استاد مطهری را داشت کتاب مسئله حجاب ایشان را مورد نقد قرار داد، حواشی برای کتاب نوشت و برای استاد مطهری فرستاد. در آن حواشی طعنههای زیادی با همین جهتگیری علیه استاد مطهری وجود دارد. شهید مطهری از این اتهامات بسیار متاثر میشود و ذیل آن حواشی مینویسد از چیزهایی که من از آن نمیگذرم این افتراها است. این گروه خیلی به استاد مطهری فشار میآوردند.
شما تصور کنید فردی دلسوزانه درصدد دفاع منطقی از مبانی اسلامی باشد ولی پاداش او این است که او را با چنین اتهاماتی مینوازند. اگر بخواهیم تاثیر این فضا را تا حدودی تشخیص دهیم میتوانیم به خاطره مرحوم فلسفی رجوع کنیم که میگویند وقتی پدر آقای مطهری از دنیا رفت از من دعوت کردند در مجلس ختم پدرش منبر بروم. من هم منبر رفتم ولی مجلس یک مجلس محترمانه که با شرکت علما تشکیل شده باشد نبود و شهید مطهری هم از وضع آن جلسه متاثر شده بود. مطهری در میان آن صنف از علما در موقعیتی قرار گرفته بود که حتی حاضر نبودند در مجلس فاتحه پدر او شرکت کنند.
اینها را باید گفت. اینها را باید یادآوری کرد. اینها را باید به خصوص به اطلاع طلاب جوان رساند. باید بدانند که روشنگری دینی کردن هزینه داشته و هزینه دارد. مطهری در میان همصنفان خودش هزینه میداد ولی دست از روشنگری دین برنمیداشت. در آن زمان عالمان دین زیاد بودند ولی نوعا وقتی به مسئله ستر وجه میرسیدند با احتیاط عبور میکردند. کسی که آمد گفت ستر وجه لازم نیست شهید مطهری بود. چقدر به خاطر همین یک مسئله شرعی هزینه داد. اگر ایشان میخواست تسلیم پسند عوامالناس بشود آثاری مثل تحریفات عاشورا نمینوشت و سکوت میکرد کما اینکه هملباسان او سکوت میکردند و مورد احترام مردم قرار میگرفتند. حرف شهید مطهری همین است که نتیجه کتمان حقیقت عذاب الیم است.
اما جریان سوم. شهید مطهری از همراهان امام در انقلاب بود، در جریان نهضت حضور داشت ولی بسیاری از انقلابیون با او مشکل داشتند. این مشکل از دو جهت بود یکی مشکل نظری و دوم مشکل عملی. مشکل نظری این بود که عدهای به نام انقلابیون میخواستند همه اسلام را در انقلاب خلاصه کنند. انگار اسلام مساوی با انقلاب است و هیچ چیز دیگری از اسلام را به رسمیت نمیشناختند. این جریان همه ارزشها را در انقلاب میدید. انگار غیر از انقلاب در اسلام چیزی نیست. مطهری با چنین تفکری مشکل داشت و مقابل آن میایستاد. از نظر مطهری، اسلام مبارزه دارد ولی این یکی از ارزشهای اسلام است. مطهری خطاب به این گروه تندرو مینویسد از نظر شما تمام مسائل قرآن بر محور انقلاب است. مطهری در برابر این جریان ایستاد و جان خودش را فدا کرد. بیان این مطالب در زمان و شرایط انقلاب کار سختی بود و کسی دیگری جز ایشان مقابل این جریان افراطی نایستاد.
علاوه بر جنبه فکری و نظری، ایشان در صحنه عمل هم با افراطیگری مقابله کردند. برای مطهری قابل قبول نبود به بهانه انقلاب کمتری اجحافی نسبت به کسانی که در نظام پهلوی بیشتری ظلم را داشتند، صورت بگیرد و از همان روزهای اول نسبت به آنچه در برخی محاکم انقلاب میگذشت اعتراض کرد. ایشان همان زمان میگفت نباید در دولت اسلامی ظلمی واقع شود، نباید در حق مجرم هم اجحاف شود. شما نمیتوانید فضای بهمن و اسفند را تصور کنید یک موج انتقامجویی در میان مردم ایجاد شده بود ولی شهید مطهری صریحا میگوید این روحیه انتقامجویی با منطق اسلامی سازگار نیست. ممکن است امروز بعد از گذشت چهل سال خیلی افراد این حرفها را بگویند ولی اینکه کسی یک ماه بعد از پیروزی انقلاب نسبت به محاکم انتقاد کند، یک جهاد است. شهید مطهری این کار را کرد و مقابله این افراد ایستاد.
مطهری انسانی نبود به اقتضای شرایط از اصول و برنامههایش عدول کند و منطقش را رها کند و در این مسیر هزینهها داد. آخرین هزینهای که داد خون قلبش بود ولی این تنها هزینه نبود. میخواهم به طلاب جوان عرض کنم جریانات مختلف فکری و اجتماعی در جامعه ما هست ولی شما مسیر خودتان را از اول بشناسید و انتخاب کنید. اگر این مسیر را انتخاب کردید این عوارض را دارد. شهید مطهری در این مسیر بود و هنوز دارد به اشکال مختلف هزینه میدهد.
انتهای پیام