کد خبر: 4085226
تاریخ انتشار : ۲۲ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۲:۴۷
حامد بیکران‌بهشت:

نظریه باید قابل انطباق با تاریخ علم باشد

عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات سیاست‌ علمی کشور  گفت: هر نظریه‌ای که قرار است پیشرفت علم را تبیین کند باید برخی شرایط را داشته باشد. شرط اول این است که قابل انطباق با تاریخِ علم باشد و اگر کسی بخواهد این ادعا را محدود سازد، باید ابعاد آن را روشن کند و بخش‌هایی از تاریخ علم را کنار بگذارد.

حامد بیکران‌بهشت

به گزارش خبرنگار ایکنا، حامد بیکران‌بهشت، عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات سیاست‌ علمی کشور، امروز سه‌شنبه 22 شهریورماه در مدرسه تابستانی «اندیشه پیشرفت؛ مباحثی در فلسفه، علم و تاریخ»، که از سوی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار می‌شود، سخنرانی کرد.
در ادامه گزیده سخنان وی را می‌خوانید:
 
وقتی از پیشرفت علمی سخن می‌گوییم این فرض وجود دارد که علم در حال پیشرفت است، اما این دیدگاه منتقدانی هم دارد. اگر به تاریخ علم و نظریات علمی نگاه کنیم، چیزی در حال تغییر و بهتر شدن است و مسئله‌ اصلی این است که آن چیست؟ برخی نظریات پیشرفت و برخی نظریات تغییر علم وجود دارند. نظریاتی که مربوط به تغییر علم هستند لزوماً معتقد به بهتر شدن مولفه‌ها نیستند و قضاوتی هم در این مورد ندارند، اما پیشرفت، مفهومی هنجاری با بار مثبت است؛ یعنی چیزی در حال بهتر شدن است و به همین دلیل اگر نظریه‌ای درباره تغییر علمی باشد، به ما نشان می‌دهد که چه خصوصیاتی در نهاد علم در طول زمان تغییر می‌کند.

شروط تبیین پیشرفت در نظریات علمی

نظریه پیشرفت از این حکایت دارد که یک یا چند خصوصیت، که ما آن را مثبت می‌دانیم، در حال افزایش و خصوصیات منفی در حال کاهش هستند. این خصوصیات به هدف علم ربط دارند. نظریه‌ای که قرار است درباره پیشرفت علم باشد نظریه‌ای علمی است یا فلسفی؟ نظریه پیشرفت در دل فلسفه رشد می‌کند، اما هر نظریه‌ای که قرار است پیشرفت علم را تبیین کند باید برخی شرایط را داشته باشد. شرط اول این است که نظریه باید قابل انطباق با تاریخِ علم باشد. این ادعای سختی است، اما اگر کسی هم بخواهد این ادعا را محدود کند، باید ابعاد آن را روشن کند و بخش‌هایی از تاریخ علم را کنار بگذارد.
 
همچنین باید بر فعالیت علمی بالفعل قابل انطباق باشد. تصور ما این نیست که فعالیت علمی امروز با ادوار گذشته لزوماً فرق دارد اما امروزه با پدیده‌هایی مواجه هستیم که در طول تاریخ علم کمتر با آنها مواجه بوده‌ایم. در سال 2015 مقاله‌ای با بیش از پنج هزار نویسنده منتشر شد. این پدیده‌ای خاص و حاصل تحقیقاتی ویژه بوده است. بنابراین اگر قرار است نظریه‌ای جامع باشد، باید فعالیت‌های جدید را هم پوشش دهد. مسئله دیگری که باید  آن را در تحقیقات علمی مد نظر قرار دهیم این است که ما حوزه‌های مختلف علمی داریم و پیشرفت برخی از آنها ملموس‌تر است.

اهمیت توجه به ابعاد درونی و بیرونی علم

شرط دیگر توجه به ابعاد نظری و عملیِ علم است. ما با بخش‌هایی از علم سروکار داریم که ارتباط زیادی با کاربست‌های عملی نداشته و صرفاً جنبه نظری دارند و برعکس. تصور می‌شود که تمایزی بین این دو حوزه وجود دارد؛ یعنی وقتی از علم صحبت می‌کنیم، توجه فیلسوفان عمدتاً بر بخش‌های عملی است، اما اگر بخواهیم به شکل جامع‌تر به این پدیده نگاه کنیم، از نظریه پیشرفت توقع داریم که هر دو جنبه نظری و عملی را پوشش دهد، چراکه بخش مهمی از تصور و تلقی از پیشرفته بودن علم، مربوط به ابعاد عملی آن است. 
 
علاوه بر این، باید نظریه پیشرفت ابعاد درونی و بیرونی علم را پوشش دهد. منظور از ابعاد درونی، درونِ جامعه علمی است یعنی مکانیزم‌ها، اصول، هنجارها و هرچیز دیگری که در جامعه علمی مطرح می‌شود در مسیر علم اثرگذار است. منظور از ابعاد بیرونی نیز هر چیزی است که خارج از نهاد علم قرار دارد که از جمله آنها جامعه، فرهنگ، سیاست، دین، هنجارهای اجتماعی و امثالهم است. با کارهایی که در دهه‌های اخیر در جامعه‌شناسی علم صورت گرفت اکثر افراد باور دارند که سیر تطور در علم صرفا بر اساس مناسبات و روابط درونی علم نیست و باید ابعاد بیرونی آن هم در نظر گرفته شود تا نظریه جامع باشد.

تفاوت در اهداف علم

در مقاله‌ای در سال 2007 سه رویکرد اصلی به پیشرفت علمی معرفی شده است؛ رویکرد اول معنایی و به دنبال تبیین خصوصیات مثبت علم است. در اینجا نظریه‌هایی که یکی پس از دیگری می‌آیند به صدق نزدیک‌تر شده‌اند. رویکرد دوم معرفتی است و معرفت در مسیر تطور علم در حال بهتر شدن است. در واقع معرفت ما به جهان افزایش پیدا می‌کند. رویکرد سوم، کارکردیِ درون‌گرایانه است. آنچه در علم پیشرفت می‌کند معرفت و صدق نیست، بلکه کارکرد علم است. اخیراً رویکرد جدیدی هم مطرح شده که نشان می‌دهد نظریات علمی همواره فهم ما را درباره جهان افزایش می‌دهند.
 
برخی نظریات نیز به تغییر علمی مربوط هستند و لزوماً نشان‌دهنده پیشرفت نیستند، بلکه تطور علم را مبتنی بر مدل‌ها تبیین می‌کنند. رویکردهای اجتماعی مهم هستند، چراکه نشان می‌دهند که علم پیشرفتی ندارد. یک مدل هم بر کلان‌ساختار پیشرفت یا تغییر تمرکز دارد و پیشرفت یا تغییرات در سطح بالا را مد نظر قرار می‌دهد و به تغییرات جزئی در علم توجه می‌کند. برخی مدل‌ها نیز به ریزساختار تغییرات و پیشرفت‌های علمی توجه دارند. باید بین هدف و جهت علم فرق قائل شویم. اهداف علم نیز بسته به اینکه نظریه یا مدل ما چگونه به علم نگاه کند متفاوت است. مثلا برخی مدل‌ها می‌خواهند ما را به یک نظریه صادق درباره جهان برسانند یا معرفت ما را افزایش دهند و برخی مدل‌ها نیز می‌خواهند سعادتمندی ما را بیشتر کنند. 
انتهای پیام
captcha