به گزارش ایکنا، بیشک شناخت صحیح از دختر رسول خدا(ص)، حضرت فاطمه زهرا(س) نیاز به سالها تحقیق و مطالعه در آثار برجایمانده از آن دوران دارد. ایام فاطمیه فرصت مناسبتی است که در کنار اقامه عزا و سوگواری برای آن حضرت، به بازشناسی شخصیت آن بانوی گرامی پرداخته شود. به همین مناسبت خبرنگار ایکنا با سیدحمید خویی، پژوهشگر حوزه دین همصحبت شده است.
پیش از این بخش اول این گفتوگو با عنوان «فاطمه(س) اجازه قربانی شدن اسلام اصیل را نداد» منتشر شد. اکنون بخش دوم حاصل این گفتوگو را میخوانید؛
در موضوع ارتباط انسان با دین دو مقوله محوری و اساسی وجود دارد؛ یکی بحث دیندانی و دیگری بحث دینداری. پر واضح است که لازمه دینداری دیندانی است، به این معنی که برای اینکه سلوک دینی درستی داشته باشیم باید معرفت دینی درستی داشته باشیم. این نکته را هم شایسته تذکر میبینم هر نوع اخلال در معرفت دینی خواه ناخواه منجر به اخلال در رفتار و سلوک دینی میشود و برای اینکه معرفت دینی سالمی داشته باشیم باید این معرفت را از منابع معصوم دریافت کنیم و منابع معصوم عینا همان دو تایی هستند که پیغمبر خدا در حدیث ثقلین معرفی کردند «کتاب الله» و «عترتی».
هر نوع برگرفتن معرفت دینی از غیر این منابع، خواه ناخواه خطای معرفت و خطای معرفت به خطای سلوک منجر خواهد شد. یکی از موضوعاتی که اهل بیت(ع) خیلی مورد توجه قرار دادهاند موضوع سلامت دین است. میخواهم عرض کنم که انسانها در ارتباط با دین ممکن است در سه دسته طبقهبندی بشوند، آدمهای بیدین، آدمهای متدین، آدمهای کجدین. آدمهای کجدین به مراتب برای خودشان و دیگران خطرناکتر از آدمهای بیدین هستند.
شمشیری که 19 ماه رمضان فرق علی ابن ابیطالب(ع) را شکاف در دست یک انسان بیدین نبود، بلکه دست انسان کجدینی بود که قرآن خواند و فرق قرآن را شکافت. آن سی هزار نفر آدمی که روز عاشورا آمدند این جنایت عجیب تاریخ را مرتکب شدند انسانهای بیدینی نبودند، همه آنها ادعای مسلمانی داشتند منتها نمازخوانهای بیدین بودند و امام حسین(ع) این بیدین بودن آنها را مورد تاکید قرار داد که فرمود «إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دینٌ و لا تَخافُونَ الْمَعادَ، فَکُونُوا أَحْراراً فی دنیاکم». یادتان هست که شبهای احیای ماه رمضان در دعای ابوحمزه از زبان امام سجاد(ع) از خدا میخواهیم که سلامت دین ما را نگاه بدارد. حضرت زهرا(س) هم خودش شاخصی از سلامت دین است و هم ولایتش شاخص سلامت دین است.
عرض کردم که هم در وجه دیندانی باید از سلامت معرفتی برخوردار بود و هم در وجه دینداری باید رفتار سالمی داشت. فاطمه زهرا(س) دین را همان طوری که خدا میخواست فهمیدند و همان طوری که خدا دوست داشت دین ورزیدند. تدین فاطمه(س) عینا همانی بود که «رَضِیتُ لَکُمُ الاِسْلامَ دِیناً». بعضی وقتها آنچه که میدانیم و آنچه که به عنوان دین در زندگی عمل میکنیم فاصله زیادی دارد ولی فاطمه(س) عینا همانگونه زندگی کرد که مقتضی دینداری و دینورزی بود. در همین زمینه میخواهم اشاره کنم همانطور که ما از دین انتظاراتی داریم، نسبت به دین تکالیفی داریم. یکی از تکالیف ما نسبت به دین خدا نصرت است. یادآوری میکنم که اصحاب امام حسین(ع) انصار دین الله بودند این فقط وظیفه اصحاب امام حسین(ع) نبود که دین خدا را یاری کنند، عینا وظیفه من و شما هم هست که دین خدا را نصرت کنیم و هر کاری میتوانیم برای عزت بخشیدن دین خدا انجام بدهیم و هر کاری میتوانیم برای دفع خطر و دفع ضرر از دین خدا انجام بدهیم. قرآن یاری کردن خدا را مشروط و منوط کرده به یاری دین خدا. نصرت خدا یعنی نصرت دین خدا، یعنی نصرت ولی خدا و این عینا کاری بود که فاطمه زهرا(س) انجام داد.
یکی از نقشآفرینیهای دین در زندگی ما تعریف درست اولویتها است و یکی از درسهای زندگی حضرت زهرا(س) هم شناخت درست اولویتهاست. فاطمه زهرا(س) اولویتهای زندگیاش را درست شناخته بود و این اولویتشناسی خیلی در زندگی انسان سرنوشتساز است. در عاشورای سال 61 هجری این طوری نبود که فقط 72 نفر امام حسین(ع) را دوست داشته باشند، نه خیلیها امام حسین(ع) را دوست داشتند، حتی عمر ابن سعد هم امام حسین(ع) را دوست داشت اما تفاوت آن 72 نفر با بقیه در تعریف اولویتها بود. برای آن 72 نفر نصرت خدا، نصرت دین خدا و نصرت امام زمان(عج) اولویت شماره یک بود و برای بقیه اولویت چیز دیگری بود لذا فقط این 72 نفر به فوز عظیم رسیدند.
برای فاطمه زهرا(س) بعد از رحلت پیغمبر خدا(ص) اولویت مطلق شماره یک نصرت دین خدا و نصرت ولی خدا بود. هرگز نباید گمان کرد آنچه فاطمه(س) در مدینه کرد دفاع از علی(ع) به عنوان همسر بود. من عمیقا اعتقاد دارم که اگر امیرالمومنین(ع) همسر فاطمه زهرا(س) نبود عینا فاطمه(س) همانی میکرد که کرد و همانی میگفت که گفت. برای فاطمه زهرا(س) امام علی(ع) امام زمان بود و او باید از امام زمانش دفاع میکرد به هر قیمتی شده و به هر هزینهای که باید میداد.
این فاطمه(س) که وقتی پدرش از او میپرسد بهترین حالت برای زن چیست، ایشان پاسخ میدهد بهترین حالت زن این است که نه او نامحرمی ببیند و نه نامحرمی بیجا و غیر ضروری او را ببیند، وقتی که لازم میشود از خانه بیرون میآید و در مسجد النبی آن خطبه غراء و به یاد ماندنی خودش را ایراد میکند. یکی از درسهای بزرگ زندگی فاطمه زهرا(س) برای ما التزام شرعی است. فاطمه(س) به ما یاد داد که التزام شرعی منوط و مشروط به شرایط نیست و هیچ شرایط فوق العادهای به ما اجازه زیر پای گذاشتن التزامات شرعی را نمیدهد.
لطفا قسمت مقدماتی خطبه فدکیه را بخوانید، نکات خیلی ظریفی دارد. وقتی فاطمه زهرا(س) خواستند که برای ایراد خطبه از خانه بیرون بشوند و به سمت مسجد بروند تعابیری که در اول خطبه آمده خیلی تامل برانگیز است. «لاثَت خِمارِها عَلی رأسِها»، خمار شالهای بلند عربی است که چند بار دور سر و گردن پیچیده میشود و کاملا سر و سینه زن را میپوشاند. «وَاشتَمَلَت بِجِلبَابِها» جلباب لباس بلندی هست که کاملا بدن زن را میپوشاند. اینقدر لباس بلند بود که پایین لباس بر زمین کشیده میشد. با این وجود ایشان در میان جمعی از زنان بنی هاشم از خانه خارج شد که همه نگاهها به فاطمه(س) متمرکز نشود؛ یعنی در اوج آن اضطراب روحی و التهاب، حجاب برای فاطمه(س) یک اصل مطلق بود.
تازه با همه این شرایط وقتی وارد مسجد میشوند دستور میدهند بین جایی که ایشان نشستند و جایی که مردان نشستند پردهای افکنده شود و بعد شروع به ایراد خطبه میکنند. التزام شرعی در سختیها و در آسانیها یکی از درسهای بزرگ زندگی فاطمه(س) است. به عنوان یک مثال دیگر بعد از بازتابهای حوادث سقیفه و غصب فدک و غصب خلافت و علامت سوالات فراوانی که در ذهن مردم مدینه نشسته بود، ابوبکر و عمر تلاشهای فراوانی کردند که ملاقاتی تحت عنوان عیادت از فاطمه(س) که به بستر بیماری افتاده بود انجام بشود که بعد در افکار عمومی اعلام کنند که یک دیدار دوستانهای صورت گرفت و سوء تفاهمها رفع شد و همه چیز به خیر و خوشی تمام شد. حضرت زهرا(س) با این درخواست موافقت نمیکردند و اجازه نمیدادند تا جایی که این دو آمدند خدمت امیرالمومنین(ع) و او را واسطه قرار دادند. امام فقط درخواست را به فاطمه(س) منتقل کرد، نه به او امر کرد و نه از او درخواست کرد، فقط آمدند نزد فاطمه زهرا(س) و فرمودند که اینها آمدند و من را واسطه قرار دادند. اراده شخصی فاطمه(س) این بود که چنین ملاقاتی را نپذیرد اما به محض اینکه امیر المومنین(ع) آن را مطرح کرد حضرت زهرا(س) پاسخ دادند که علی(ع) جان خانه خانه شما است و من همسر شما هستم و مطیع شما هستم و هرگز با شما مخالفت نکردم و مخالفت نخواهم کرد.
در آخرین روزهای زندگی حضرت زهرا(س) ایشان ضمن وصیتشان به امیرالمومنین(ع) فرمودند پسر عمو از روزی که به عنوان همسر پای در خانه تو گذاشتم حتی یکبار به شما دروغ نگفتم، حتی یکبار با شما مخالفت نکردم، امیرالمومنین(ع) هم تایید کردند و فرمودند تو بزرگتر از این هستی که دروغ گفته باشی یا خیانتی ورزیده باشی. همه زندگی کوتاه فاطمه زهرا(س) درس است.
یکی از جنبههای الگوپذیری از زندگی حضرت زهرا(س) نقشی است که ایشان به عنوان همسر در زندگی امیرالمومنین(ع) و مادر در پرورش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) ایفا کردند. در زیارت اربعین این فراز خیلی جای توجه و تامل دارد که «أَشْهَدُ أَنَّكَ كُنْتَ نُوراً فِي الْأَصْلَابِ الشَّامِخَة و الارحام المطهره» هر چیزی در عظمت ابی عبدالله(ع) میبینیم باید این عظمت را حاصل پرورش فاطمه زهرا(س) ببینیم. هر چیزی در عظمت و شخصیت امام حسن(ع) فرزند اول خانواده میبینیم از ایشان بود. برای علی(ع)، فاطمه(س) عینا همانی بود که خداوند در قرآن میفرمایند و «من آیاته أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا» یعنی و از نشانههای حضرت پروردگار این است که برای شما از جنس خود شما همسرانی آفریده است که «لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا» یعنی با همسرانتان به آرامش اصیل حقیقی پایدار واقعی برسید «وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً» وخداوند بین شما مودت و رحمت قرار داد. مودت محبتی است که بروز و ظهوری عینی پیدا میکند. فاطمه(س) عینا همانی بود که خدا در این آیه ترسیم میکند.
عشق فاطمه(س) به علی(ع) رنگ خدایی داشت، فاطمه(ع)، علی(ع) را هدیه خدا میدید و علی(ع)، فاطمه(س) را هدیه و لطف خدا میدید، نعمت خدا میدید. برای علی(ع)، فاطمه(س) باعث آرامش بود. اینقدر فاطمه زهرا(س) امیرالمومنین(ع) را دوست داشت که وقتی در آخرین لحظات زندگی حضرت زهرا(س)، امیرالمومنین(ع) در مسجد مشغول نماز بود، آمدند به او گفتند به داد همسرت برس، شتابان و پریشان به سوی خانه آمد. زنان بنیهاشم بیرون خانه به استقبال او آمدند. ایشان گریهکنان و شیون زنان وارد خانه شد و در اتاقی که بستر فاطمه(س) آنجا بود عمامه را از سر برداشت، ردا از تن جدا کرد و در کنار سر فاطمه(س) نشست، سر فاطمه(س) را بر دامن گذاشت، هر طور فاطمه(س) را صدا میکرد چشمان فاطمه(س) بسته بود و پاسخی از فاطمه(س) شنیده نمیشد، تا جایی که انگار کلمه رمز آشنای گوش فاطمه(س) را بر زبان آورد و فرمودند فاطمه(س) من پسر عموی تو علی(ع)هستم. نوشتهاند حضرت چشمانش را گشود و نگاه به چهره امیرالمومنین(ع) کرد. او سالها قبل از پدر شنیده بود که نگاه به سیمای علی(ع) عبادت است. فاطمه(س) میخواست که این آخرین عبادت زندگیش باشد. لذا نگاه به چهره امیرالمومنین(ع) انداخت و گریست و امیرالمومنین(ع) گریست. امام(ع) از همسرشان پرسیدند حبیبه و عزیز من چه چیزی تو را میگریاند. فاطمه(س) پاسخ میدهد که مظلومیت تو. «اَلْسَّلامُ عَلَيْكَ يا وَلِىَّ اللّه ِأَشْهَدُ أَنَّكَ أَوَّلُ مَظْلُومٍ وَاَوَّلُ مَنْ غُصِبَ حَقُّهُ»
انتهای پیام