ارائه صورت‌بندی جدید از اندیشه یحیی نحوی از سوی متکلمان مسلمان
کد خبر: 4115595
تاریخ انتشار : ۲۸ دی ۱۴۰۱ - ۱۵:۴۸
سیدجمال‌الدین موسوی بیان کرد:

ارائه صورت‌بندی جدید از اندیشه یحیی نحوی از سوی متکلمان مسلمان

عضو هیئت علمی پژوهشگاه قرآن و حدیث گفت: متکلمان اسلامی مواد قیاس و برهان را از افرادی همانند یحیی نحوی که مسیحی بود گرفتند و صورت‌بندی جدیدی را ارائه دادند.

به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست «بررسی تأثیرپذیری متکلمان اسلامی از یحیی نحوی در مسئله اثبات حدوث اجسام» امروز چهارشنبه 28 دی‌ از سوی پژوهشگاه قرآن و حدیث برگزار شد.

حجت‌الاسلام سیدجمال‌الدین موسوی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه قرآن و حدیث، در این نشست سخنرانی کرد که در ادامه گزیده آن را می‌خوانید:

از دیدگاه متکلمان نخستین، همه ماسوی الله حادث بود و چیزی به نام عالم عقول حادث نشده بود اما از دیدگاه متکلمان بعدی می‌‌توانیم احتمال دهیم چنین عالمی وجود داشته باشد. از قرن پنجم به بعد متکلمان دریافتند که اگر ثابت کرده‌ایم یک جسم دارای اعراضی باشد پس چه اشکالی دارد که این اعراض به صورت پیوسته از ازل وجود داشته باشند. حال چرا می‌گوییم متکلمان ما به احتمال زیاد متأثر از شخصی به نام یحیی نحوی هستند و چه ارتباطی بین آنها وجود دارد. ابن میمون از متکلمان قرن هفتم می‌گوید وقتی دین اسلام پدید آمد، متکلمان اسلامی کتاب‌‌های فلاسفه یونانی را مطالعه کردند و دیدند که برخی از حرف‌های آنها با اسلام در تضاد است، اما برای اثبات مبانی اسلامی به درد آنها می‌خورد و از جمله مسئله جوهر فرد، به درد اثبات حدوث بودن عالم می‌خورد.

استدلال‌های یحیی نحوی برای حدوث بودن عالم

البته برخی نویسندگان عرب معاصر گفته‌اند ادله متکلمان اسلامی غالباً برگرفته از ادله یحیی نحوی است، اما آیا متکلمان ما ارزش افزوده و آورده‌ای نداشته‌اند؟ مدعای ما این است که رد پای قطعی برخی از این استدلال‌ها در آثار یحیی نحوی به وضوح پیدا می‌شود، اما صورت‌بندی و شکل قیاس و برهان از ابتکارات متکلمان بوده است. به تعبیری، متکلمان اسلامی مواد قیاس و برهان را از افرادی همانند یحیی نحوی، که مسیحی بود، گرفتند و صورت‌بندی جدیدی را ارائه دادند.

یحیی نحوی دلایل مختلفی برای اثبات حدوث عالم دارد که اولین دلیل وی تناهی قوه عالم و اجسام است. وی می‌گوید هر جسمی در این عالم متناهی و عالم هم جسم است. در نتیجه عالمِ جسمانی متناهی خواهد بود. دلیل دیگر، دلیل ترکیب یعنی مرکب دانستن عالم است که وی از این طریق هم به حدوث رسیده است. استدلال دیگری که یحیی نحوی دارد نامتناهی بودن است. وی می‌گوید فرض نامتناهی بودن یک سلسله مخلوقات اساساً محال است، چون نمی‌توان چیزی را از نامتناهی کم یا زیاد کرد.

مخالفان نظریه حدوث

وقتی دیدگاه افرادی همانند کندی را مطالعه کنیم که فیلسوف‌العرب است و بسیاری از ریاضیدانان با نظریه حدوث مشکل دارند، بلکه از نظریه تناهی عالم استفاده می کنند که ترکیبی از دلایل اول و دوم یحیی نحوی است. متکلمان ما می‌گفتند تا تسلسل را از ابتدا ابطال نکنید حدوث عالم معنایی ندارد. البته این همان استدلال یحیی نحوی است که به وسیله برهان تطبیق ثابت شده و جوهره آن‌ها یکی است.

دلیل ترکیب می‌‌گوید که این عالم از اجزایی ترکیب شده که قابل تفکیک هستند و این هم ما را یاد دلیل اعراض می‌‌اندازد که می‌‌گوید عالم مرکب از جوهر و عرض است و این اعراض پیوسته همراه جسم هستند. بنابراین باید دانست همان‌گونه که در دانش فلسفه به اندیشه فلوطین می‌رسیم و این امر قابل انکار نیست، چون شواهد قطعی دارد در دانش کلام هم با وجود اینکه به لحاظ صورتِ برهان و قیاس تنوع زیادی داریم، اما در نهایت به یحیی نحوی می‌رسیم. در نتیجه نظریه فیض و صدور، محصول فکر و تامل عقلی بشری است و اندیشه خلقت لا من شی که از آثار یحیی نحوی رسیده متأثر از آموزه‌های مسیحیت بود، چون در تورات و انجیل هم به آن اشاره شده است.

خلاصه اینکه تئوری خلقت لا من شی، از آموزه‌ها و تعالیم انبیا بوده که از سوی مسیحیانی همانند یحیی نحوی با ادبیات فلسفی آن موقع ترکیب شده و این سنت به ادبیات کلامی ما راه یافته و تا قرون نهم و دهم هم قابل رصد است، اما از این قرون به بعد که شاهد وادادگی دانش کلام نسبت به فلسفه هستیم به سمت نظریه فیض و صدور حرکت می‌کنیم.

نحوه ارتباط یحیی نحوی با جهان اسلام

همچنین در این نشست حجت‌الاسلام والمسلمین رسول رضوی، استاد دانشگاه قرآن و حدیث، به عنوان ناقد به سخنرانی پرداخت و گفت: خاص بودن چنین نشست‌هایی بسیار مورد توجه بنده است چون این امر در موارد تاریخی بسیار مهم است و از کلیات پرهیز می‌شود، اما آنچه بیان شد بسیار کلی و عام بود چون تلاش شد ثابت شود کلام اسلامی از نظریات یک شخص تأثیر گرفته است. البته بنده این نظریه را قبول می‌کنم اما جدای از تقریر همدلانه بحث، لازم است چند نکته را مطرح کنم. باید راه انتقال را به درستی مشخص کنیم. بنده یک‌بار در مقطع راهنمایی کتابی درباره تاریخ اختراعات خریدم که از سوی فردی فرانسوی نوشته شده بود اما همه چیز درباره اختراعات را به یونان نسبت می‌داد و این در تمدن غرب که خود را بدهکار یونان می‌داند امری معمول و پسندیده است، اما نباید صرف تقدم را دلیل بر تأثیرپذیری بدانیم.

وی ادامه داد: البته اگر ادله‌ای داشته باشیم که نشان دهد کسی از کسی دیگر تأثیر پذیرفته اشکال ندارد، اما نباید آن را تبدیل به قاعده کنیم. علاوه بر این، زندگی‌نامه یحیی نحوی به گونه‌ای بیان شد که گویا وی جهان اسلام را هم دیده است، اما وی متولد 490 میلادی بود و در 570 میلادی فوت کرد. بنابراین اینکه گفته شده وی مشاور عمر و عاص شد از داستان‌های جعلی است و اگر انتقالی صورت گرفته باشد از طریق آثار بود نه از طریق حضور و تحصیل و تدریس.

رابطه متکلمان و فلاسفه در جهان اسلام

مسئله دیگر تعامل یا تقابل متکلمان و فلاسفه است. ما در جهان اسلام متکلم یا فیلسوفِ صد درصد یا تقابل بین آنها را نداریم، بلکه اتفاقی تاریخی افتاده و ما دچار نوعی جزم ‌اندیشی شده و این حکم را داده‌ایم، اما خواجه نظام الملک در مدارسی که تاسیس کرده بود خواندن فلسفه و سایر مکاتب کلامی را منع کرد و قرار شد فقط کلام اشعری خوانده شود. لذا عده‌ای در آنجا تربیت یافتند که نگاهی منفی نسبت به فلسفه داشتند و نگاهی چالشی را شروع کردند که با کتاب «تهافت الفلاسفه» شروع شد اما خواجه نصیر‌الدین طوسی در مقابل اینها ایستادگی کرد. البته این سخنان به معنای تقابل فلاسفه و متکلمان نیست و چنین تصوری باعث می‌شود که برخی از تحلیل‌های تاریخی دچار مشکل شود.

درباره دو طریق استفاده ما از آموزه‌های تمدنی یونان باید گفت از زمانی که مسلمانان شامات را گرفتند سرایت مسائل کلام مسیحی در میان مسلمانان شروع شد. راه دیگر خراسان است، وقتی اسکندر حمله کرد و تا نزدیک هند پیش رفت در منطقه خراسان دولتی کاملاً یونانی با فرهنگ یونانی شکل داد. لذا ورود فلسفه برخلاف آنچه مشهور است از عراق نبود، بلکه از خراسان و مستقل از کلام مسیحی وارد خراسان شد، چون مأمون در این زمینه دستور داد و حمایت‌ کرد و اولین و بزرگترین فلاسفه ما از آن مناطق بودند.

انتهای پیام
captcha