به گزارش ایکنا، شصت و نهمین شماره از فصلنامه حکمت و فلسفه به صاحب امتیازی دانشگاه علامه طباطبایی منتشر شد.
عناوین مقالات این شماره بدین قرار است: «امکان پرسش از امر زشت در افق استتیک کانت»، «تدقیق در «میاندیشم هستم» (cogito sum)؛ راهی به جانب مبانی پرسش از وجود نزد مارتین هیدگر»، «ناهمسنجگی تامس کوهن و نسبیانگاری»، «بررسی نسبت و تمایز میان جامعهمدنی و دولت، و چگونگی شکلگیری اراده عمومی در فلسفه سیاسی هگل»، «بررسی انتقادی معرفتشناسی فضیلت ناب زگزبسکی»، «ادراکات اعتباری: سنجش تعاریف ارائهشده و عرضه تعریف بدیل»، «رابطه عاطفه و جزء عقلانی نفس ازنظر ارسطو»، «واقعگراییِ صدرا و ویتگنشتاین»، «تحلیل و رد استدلالهای تسلسلی و عدم امکان شناخت در گفتوشنود پارمنیدس افلاطون».
در چکیده مقاله «امکان پرسش از امر زشت در افق استتیک کانت» آمده است: «استتیک ایمانوئل کانت در نقد نیروی حکم همواره محل بحثها و کشف نکات بسیاری در باب کالبدشناسی قوه ذوق و احکام مربوط به آن بوده است. مسائل استتیکی زمانه معاصر، پژوهش در امکان ادراک تأملی ناخرسندی و بهتبع آن جایگاه زشتی را در اندیشه استتیک کانتی موردتوجه مفسران قرار داده است. زشتی و احکام مربوط به آن در ملاحظات پیشانقادی کانت در قیاس با اندیشههای وی در چهارچوب دستگاه نقادی جایگاه متفاوتی داشتهاند. او پیش از نگارش نقدهای سهگانه، زشتی را در قالب ادراکات حسی و مفاهیم انسانشناسانه بهعنوان متعلق ادراک ناخوشایندی ایجابیِ صرفاً تجربی موردتوجه قرار داده است. لیکن پرسش از زشتی بهمثابه حکم تأملی در افق استتیک نقادانه او ممکن نیست، چراکه امکان صدور چنین حکمی با غایتهای سیستماتیک و روششناسی نقد سوم در تناقض خواهد بود. نوشتار حاضر جهت روشن شدن جایگاه زشتی در افق استتیک کانت، ضمن بررسیِ نگاه وی به زشتی در افق پیشانقدی، به تبیین دلایل فقدان امر زشت بهعنوان حکمی تأملی در ملاحظات انتقادی کانت و اثبات عدم امکان تحقق حکم تأملی درباره زشتی در فلسفه استعلایی میپردازد.»
در طلیعه مقاله «رابطه عاطفه و جزء عقلانی نفس از نظر ارسطو» آمده است: «جایگاه عواطف در اندیشه ارسطو اغلب با نظریه وی درباره ضعف اراده شناخته میشود؛ لیکن مطالعه آثار وی نشان میدهد که عواطف نقش گستردهتر و پیچیدهای در فعالیتهای ذهنی دارند. ازنظر او بین عواطف و دیگر کارکردها و فعالیتهای ذهنی رابطه عمیق و دوسویهای وجود دارد؛ به این نحو که هم عواطف بر کارکردهای جزء عقلانی نفس تأثیرگذار است و هم کارکردهای جزء عقلانی بر عواطف و شدت و ضعف آنها تأثیرگذار است. در این مقاله برای تبیین مدعای رابطه دوسویه عاطفه و جزء عقلانی بعد از بیان چیستی عاطفه و نحوه عملکرد آن در ذهن، از یکسو، به تأثیر عاطفه بر جزء عقلانی نفس خواهیم پرداخت و نقش آن را در اراده، قدرت تشخیص و داوری و ادراک حسی بررسی میکنیم. ازنظر ما، برخلاف تصور رایج، عواطف تنها تهدیدی خطرناک برای اخلاق و عقلانیت بهشمار نمیآیند، بلکه آنها میتوانند در تقویت عقلانیت نیز نقش جدی بازی کنند. از سوی دیگر، برای فهم تأثیر جزء عقلانی بر عواطف، نقش برخی فعالیتهای ذهنی در ایجاد لذت و درد و عواطفی چون دوستی، ترحم و نیز مقاومت در برابر نیروی انگیزشی عواطف را بررسی خواهیم کرد. همچنین توضیح خواهیم داد که کارکردهای ذهنی در ایجاد عواطف به یک میزان عمل نمیکنند، همچنین بین شدت و ضعف کارکردهای ذهنی و شدت و ضعف عواطف نسبت مستقیم برقرار است.»
در چکیده مقاله «واقعگراییِ صدرا و ویتگنشتاین» آمده است: «طباطبایی و مطهری فلسفه صدرا را یک فلسفه واقعگرایانه میدانند و در کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» مدعی نوعی واقعگرایی هستند. ایلهام دیلمان نیز معتقد است که رد واقعگرایی از سوی ویتگنشتاین سبب نمیشود که او یک تصوّرگرا باشد. بلکه ویتگنشتاین نیز به یک معنا واقعگرا محسوب میشود. این مقاله به بررسی و مقایسه واقعگراییِ مطرح در «اصول...» از سویی و واقعگراییای که دیلمان به ویتگنشتاین نسبت میدهد از سویی دیگر میپردازد.»
انتهای پیام