به گزارش ایکنا، نشست «سیرهپژوهی در تنگنای مبانی کلامی و قواعد فقهی» شب گذشته چهارم اسفندماه با سخنرانی حجتالاسلام و المسلمین محمد سروش محلاتی در موسسه فهیم برگزار شد که گزیده آن را در ادامه میخوانید؛
بررسی سیره ائمه(ع) با تحقیق در تاریخ تفاوت دارد و نباید گمان کرد که این هم بخشی از پژوهش در تاریخ است. این تفاوت از این جهت است که در پژوهش در زندگی ائمه(ع) ما با دو نوع محدودیت مواجهیم در حالی که در دیگر مباحث تاریخی محدودیت به این شکل مطرح نیست. محدودیت اول محدودیت مبانی کلامی است. کسی که درباره ائمه(ع) تحقیق میکند نمیتواند مبانی اعتقادی و کلامی را نادیده بگیرد. نکته دوم محدودیت فقهی است. کسی که در زندگی ائمه(ع) پژوهش میکند نمیتواند به نتایج پژوهش خود که با مبانی فقهی مرتبط ناهماهنگ است ملتزم شود لذا پژوهش تاریخی به تنهایی نمیتواند به ثمر بنشیند.
من برای اینکه دغدغه خودم را توضیح دهم با برخی مقدمات مطلب را توضیح میدهم. یکی از مسائل، اختلاف در روش ائمه(ع) است. این اختلاف گاهی در روش معیشت است که مثلا چرا در زندگی امیرالمومنین(ع) زهد اینقدر برجسته است ولی در زندگی امام صادق(ع) اینگونه نیست. معمولا این اختلافات را با توجه به شرایط اجتماعی و عوامل بیرونی توجیه میکنند. گاه اختلاف در موضعگیریهای سیاسی است مثلا چرا امام مجتبی(ع) صلح میکند ولی امام حسین(ع) میجنگند. در این موارد باز هم اختلافات را به شرایط اجتماعی و سیاسی ارجاع میدهند. این مطلب خودش به لحاظ مبانی کلامی یک مسئله مهم است. باید دقت داشت که ما با توجه به اعتقاد به عصمت با این پرسش مواجهیم و الا کسانی که اعتقاد به عصمت ندارند میتوانند تفاوتها را بر اساس بسیاری از عوامل دیگر تحلیل کنند.
اگر ما واقعا این تفاوتها را بپذیریم نگاهمان به سیره تفاوت پیدا میکند و دیگر فقط دنبال شرایط بیرونی نیستیم بلکه شاید بتوانیم بگوییم تشخیصهای ائمه(ع) متفاوت بوده است. آیا میشود این سخن را پذیرفت؟ کسانی که مقید به مذهب نیستند راحت این مطلب را میپذیرند و عوامل بیرونی را به روحیات متفاوت و تشخیصهای مختلف ائمه(ع) ضمیمه میکنند ولی ما به راحتی نمیتوانیم این کار را بکنیم. یک مصداق این نوع اختلاف، اختلاف در صلح امام حسن(ع) و اعتراض امام حسین(ع) به آن صلح است که در منابع تاریخی آمده است ولی ما معمولا این گزارشات را نمیپذیریم. در اینجا باید چکار کنیم؟ اینجا بحث مبانی کلامی پیش میآید که اختلاف در کجا مجاز است و در کجا مجاز نیست؟ یک پاسخ این است که عصمت ائمه(ع) در گناه مسلم است ولی اینها مربوط به سلایق و تشخیصها است. آیا میشود به این حرف ملتزم شد؟ کسی که وارد تاریخ زندگی ائمه میشود تا نتواند این مسئله را از نظر کلامی حل کند تحقیق تاریخیاش به نتیجه نمیرسد. اساسا یکی از تفاوتهای پژوهش تاریخی طلاب با غیر طلاب این است که آنها مقید به این اصول موضوعه که ما داریم نیستند و به نتایج دیگری میرسند.
در همین قصه تفاوت امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در ماجرای صلح، ابی مخنف میگوید امام حسین(ع) راضی به صلح نبود. این جمله که ابی مخنف نقل کرده و در منابع عامه بسیار نقل شده است و کمتر منبعی است که آن را نقل نکرده باشد. یک راه دیگر این است که بگوییم تشخیص دو امام متفاوت نبود ولی به لحاظ روانی امام حسین(ع) آن را نمیپذیرفتند کما اینکه امام خمینی(ره) درباره پذیرش قطعنامه تعبیر جام زهر را به کار بردند. با این وجود برخی تعبیرات، به جاهایی میرسد که دیگر نمیشود این را گفت مثلا طبری نقل میکند اصلا امام حسین(ع) برای اعتراض به برادرش نزد او آمد که چرا این کار را کردی و برادرش را از اینکه روش پدر را تغییر دهد برحذر داشت و تعبیرات تندی به کار برد. سیدمحسن امین در کتابش اینطور توجیه میکند که عصمت مربوط به علم غیب به آینده و تشخیص آن نمیشود بلکه ناظر به عدم ارتکاب گناه است. بعد چند مورد از سیره پیامبر(ص) را نقل میکند که اصحاب با تصمیمات حضرت مخالفت کردند و حضرت نظرش عوض شد. سپس میگوید اگر احکام دنیوی و سیاسی مثل احکام دینی بود حضرت کوتاه نمیآمد و الزام میکرد.
غرض اینکه ما با یک مشکل روبرو هستیم و همینطور سراغ منابع تاریخی رفتن و متون تاریخ را کنار هم قرار دادن با نگاهی که ما به ائمه داریم جور درنمیآید. این یک دشواری بود. دشواری دوم این است وقتی تحقیق به پایان میرسد معمولا مسائلی که نسبت به سیره ائمه(ع) است ارتباطی با احکام فقهی پیدا میکند و شما میخواهید از آن عمل یک حکمی را استنتاج کنید. اینجا گاهی اوقات آن عمل با چارچوب موازین فقهی جور درنمیآید که یا باید آن عمل را توجیه کرد یا آن را ذیل چارچوب فقهی قرار دارد و آن را به عنوان تبصره و استثنا قرار داد.
اینگونه تاریخ ارزش خودش را برای استنتاج ما از دست میدهد. شیخ جعفر شوشتری که فقیه برجستهای بود آثار زیادی درباره امام حسین(ع) دارد ولی لابلای آثار مدام تکرار میکند که فلان حرکت حضرت از اختصاصات ایشان است و قابل استناد برای بقیه مردم نیست. صاحب جواهر هم این مسئله را در جواهر نقل کرده است. عرض کردم اینطوری سیره ائمه کاربرد و ارزش و اعتبار خودش را برای ما از دست میدهد.
آخرین موردی که در این زمینه برخورد کردم از آیتالله بهجت بود. ایشان یکجا اشاره میکند عمل امام حسین(ع) با فقه جور در نمیآید البته ایشان همان مطلب صاحب جواهر را نقل میکنند که ایشان عصمت داشت و بر اساس تشخیص خود عمل میکرد ولی تکلیف ما چیز دیگری است.
به نظرم در پژوهشهایی که در فضای حوزوی صورت میگیرد تا تکلیف این مسائل را روشن نکنیم پژوهش تاریخی به ثمری که باید برسد نمیرسد. هم مبانی کلامی را باید منقح کنیم و هم ببینیم چگونه میتوان به نتایج فقهی آن ملتزم شد.
انتهای پیام