کد خبر: 4156293
تاریخ انتشار : ۲۸ تير ۱۴۰۲ - ۱۲:۳۹
شکوه شور عاشورا در شعر سرخ روزگار ما / «آغاز روشنایی آینه»

راوی طلوع ازلی «خون پاک» بر سیاهی شقاوت ابدی

ترکیب‌بند «آغاز روشنایی آینه» سروده استاد علی موسوی‌گرمارودی با بهره بردن از واژه‌هایی چون «غم»، «حقیقت»، «سیاهی»، «زیبایی»، «شکوه» و ... ترنم سرخ شاعرِ سرخ‌گوی این منظومه را به بیانیه‌ای هنرمندانه، پُرشور و تاثیرگذار بدل کرده که با گذشت بیش از دو دهه از تولد و حضورش، نقش آن در جریان‌سازی شعر عاشورایی سرزمینمان انکارناپذیر است.

«شکوه شور عاشورا در شعر سرخ روزگار ما» عنوان سلسله مطالبی درباره کتب شعر عاشورایی است که بنا داریم در ایام محرم در ایکنا منتشر کنیم.

بخش نخست این سلسله مطالب به کتاب «آغاز روشنایی آینه» سروده استاد علی موسوی‌گرمارودی تعلق دارد.

 

حنجره بغض‌آلود ادبیات سرزمینمان، قرن‌هاست که غم و اندوهی بزرگ و عمیق را به سرودن نشسته و در این‌ میان شعر و ترنم جوشش شاعران که احساس را به‌ معنای آفتاب عالم‌بخش درک می‌کند، بی‌تردید در مواجهه با این حس غم‌آلود در رثای بازتاب غربتی جانکاه با درآمیختگی شعور حماسه و شور جاودانه حسینی در سایه هم‌نشینی با شعر، سهمی بزرگ و خطیر در تداوم خط سرخ مکتب حسینی داشته و دارد.

از این روست که سهم مهمی از گنجینه عظیم ادبیت ادبیات ایران در ساحت ادبیات عاشورایی تجلی یافته، به تعبیر نشسته و معنای خود را در دو بُعد ملی و بین‌المللی منتشر ساخته است.

صورت‌های مختلف و متعدد مقوله خیال‌انگیز روح توفنده و جوشان شاعر و ادیب در هر زبان و دوره‌ای بستر اصلی تجلی خود را همواره نشان داده و شاعر در این ‌میان با سهم بالایی از بهره‌ای که از حوزه زبان وصفی یا مجازی به تناسب مضامین مدنظر خود داشته، گونه‌های مختلف شعر، خاصه گونه شعر کلاسیک و مقفی ایران‌زمین را به طبع‌آزمایی جهان شاعرانه خود در آورده است.

نهضت عاشورا؛ زیربنای فرهنگ شیعی

نهضت عاشورا به تحقیق و بی‌تردید زیربنای فرهنگ شیعی است و آن‌چه که نقطه عطف فرهنگ شیعی به شمار می‌رود واقعه و فاجعه عظیم و غم‌بار کربلاست. در این میان ادبیاتی که به محور پرگار کربلا متولد شده و پای به عرصه وجود گذاشته، ادبیاتی مستقل، خاص و ارادتمند به واقعه دشت نینوا و صحرای کربلاست.

مصاحبت حادثه عظیم و بزرگ عاشورا از جهات مختلف تا به امروز در هزاره شعر فارسی به میان آمده و در طبع شیرین شاعران سرزمینمان نشسته است. اما بسیاری از رازهای بنیادین این قیام و آن شهادت همچنان به دلیل عظیم بودن اتفاق نیازمند تدقیق، تحقیق، تأمل و پژوهش است و کیست که انکار کند یکی از مهم‌ترین ابعاد متنوع و مهم این حادثه بُعد «عرفانی» آن است.

اینگونه بود که شعر و ادب عارفانه ایران با درنوردیدن قلمرو ذوق و روح شاعر و هم‌نشینی با دنیای «عقل» و «اندیشه» او و البته در این ‌میان طبع شیرین و ذوق نمونه‌گون شاعر، ثمره عالی‌اش را در منظومه‌های پرشکوه و آثار شاعران سترگ ایرانی به مخاطب ارزانی داشته است.

مشعل فروزان مسیر هدایت بشر

واقعه عاشورا افتخارآمیزترین، پرشورترین و غرورانگیزترین رویدادهای تاریخ بشر است. واقعه‌ای که بالاترین تأثیر را در جسم و روح انسان‌های پاک‌سرشت و آزادی‌خواه از خود به یادگار گذاشته است. رویدادی که به‌حق باید آن را تقابل حق و باطل؛ فضیلت و رذیلت، ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها دانست و نامید.

همان اتفاق عظیمی که در آن سیدالشهدا، اباعبدالله، حضرت امام حسین علیه‌السلام به تمامی انسان‌های این جهان اثیری درس آزادگی، جوانمردی و فتوت آموخت و در احیای دامنه ارزشمند معارف و معرفت دینی از تمام هست و نیست خود گذشت تا خون پاک و یاران پاک‌باخته‌اش در سیلان زمان چون مشعلی درخشان و فانوسی فروزان راه حق و عدالت را برای همیشه تاریخ پیشاروی بشر روشن سازد.

پس با این رویکرد عاشورا با شور و شعوری که آفرید؛ معرفتی که گسترد؛ جوششی که در انداخت و انقلاب‌هایی که در پس پشت خود پدید آورد؛ اسلام را بیمه و قرآن را برای بشریت به‌عنوان بزرگ‌ترین میراث الهی جاویدان نگاه داشت.

امروز به‌همین سبب است که به جرأت می‌توان گفت و مدعی بود که در کمتر حادثه‌ای شاعران در تمامی جهان‌ها ازجمله در ایران غرورانگیز و پر تمدن به سان این حادثه به میدان آمده و با غم‌گساری و حزن درونی، حماسه و خروشی بیرونی را از بطن و متن واقعه بر زبان و اندیشه را بر بلندای طبع شاعرانه‌شان جاری ساخته‌اند.

«رثا»، از برجسته‌ترین اغراض شعر حسینی

شدت فاجعه و غم‌باری حادثه عظیم کربلا در پس پشت بیش از سیزده قرن از عاشورای 61 هجری تا به آنِ اکنون، احساس و طبع شعورِ شعر شاعر را بی‌اختیار به جوشش مهمان کرده و در شعر و ادب ایران‌زمین سرازیر؛ و اگر همه این‌ها نبود در زبان اهل تدقیق این‌گونه بازتاب پیدا نمی‌کرد که «رثا»، یکی از برجسته‌ترین اغراض شعر حسینی در همه دوره‌ها به شمار می‌رود.

از سوی دیگر ضربه بیدارگری که امام حسین(ع) بر غیرت خفته دینی نواخت، شور و سوز احیای سنت پیامبر و عطش حاکمیت صالحان را در جامعه زنده و در قالب اشعار حماسی به دامان ادب ریخت.

آیینه‌گردانی ترنمی سرخ با فتح «آغاز روشنایی آینه»

این روزها در حال تجربه دهه نخست محرم 1402 خورشیدی (1445 قمری) بر آن شدیم تا در کنار بازتاب سوگ و حزن بر مقام شامخ حضرت اباعبدالله الحسین(ع) و یاران باوفای ایشان در دشت کربلا، به معرفی آثاری از حوزه ادبیات منظوم به عنوان کهن‌ترین شناسنامه هویت فرهنگی ایران زمین که محملی برای روایت و استمرار نهضت حسینی شده‌اند بپردازیم.

اولین گزارش از سلسله گزارش‌های معرفی آثار شاخص شاعران سرخ‌گو و عاشورایی کشورمان به کتاب منظومه «آغاز روشنایی آینه»؛ ترکیب‌بند عاشورایی استاد علی موسوی‌گرمارودی شاعر، منتقد ادبی و پژوهشگر نامدار کشورمان اختصاص دارد.

«آغاز روشنایی آینه»؛ راوی طلوع ازلی «خون پاک» بر سیاهی شقاوت ابدی

ترکیب‌بندی 15 بندی در رثای 15 سرو شهید

«آغاز روشنایی آینه» ترکیب‌بند عاشورایی سیدعلی موسوی گرمارودی شاعر و پژوهشگر نام‌آشنای سرزمین‌مان است که در دهه ۸۰ و در ۱۵ بند سروده شده است.

هرچند این ترکیب‌بند هم به مانند بسیاری از شعرها در این قالب در اقتفای ترکیب‌بند مشهور محتشم کاشانی سروده شده است؛ ولی از لحاظ ساختار دارای فرمی جدید است. به گونه‌ای که در این ترکیب‌بند هریک از بندها مختص به یک شخصیت عاشورایی است و از این لحاظ دارای امتیازی ویژه است.

در این کتاب علاوه بر متن ترکیب‌بند گرمارودی؛ در بخش مستقلی تمام نقد و نظرهایی که درباره این شعر مطرح شده، گردآوری و تدوین شده است. از جمله آن‌ها می‌توان به «نگاهی به شعر آیینی جدید گرمارودی» از استاد بهاءالدین خرمشاهی، «حریر و حماسه» از محمد یزدان‌پرست، «زنگ اول در کلاس از گلوی غمگین فرات» از مرتضی امیری‌اسفندقه و «در غیاب من» از حمیدرضا شکارسری اشاره کرد.

نگاه گرمارودی بر ترنم سید حسن حسینی و قیصر امین‌پور

در بخش دیگر کتاب «آغاز روشنایی آینه»، موسوی گرمارودی در دو مطلب جداگانه شعر زنده‌نام سیدحسن حسینی با نام «شاعری در تصرف شعر» و شعرهای آیینی زنده‌نام قیصر امین‌پور را مورد بررسی قرار داده است.

این بخش به نوعی بیانگر نوع نگاه موسوی‌گرمارودی به شعر آیینی است. در همین راستا نوشتار این شاعر و منتقد ادبی مطرح بر چگونگی شعر عاشورایی در گذر زمان و در دوران‌های مختلف و اشاره به شاعرانی که در موضوع عاشورا سروده‌هایی داشته‌اند، با محوریت نگاه به شعر عاشورایی «باز این چه شورش است...» محتشم کاشانی، نگاهی به شعر زنده‌یاد سیدحسن حسینی با نام شاعری در تصرف شعر و همچنین شعرهای آیینی زنده‌یاد قیصر امین‌پور دارد.

همنشینی شاعرانگی با زبان نقاش واژه‌ها

آنچنان که شرحش رفت، یکی از مهمترین ویژگی‌های «آغاز روشنایی آینه»، استقلال هر بند و عنوان خاص داشتن هر کدام از بندهای آن‌هاست. همین نگاه خلاقانه و بدیع باعث شده تا خواننده در مواجهه با این ترکیب‌بند با تصویرسازی‌های هنرمندانه‌ای مواجه ‌شود.

همچنین در همراهی با بندهای پانزده‌گانه این اثر به وضوح قدرت شاعرانه سراینده درآمیختن اساس و بازگویی حقیقی و تاریخی حادثه خود را عیان می‌سازد.

از سویی تصویرگری قدرتمند شاعر در سرایش این ترکیب‌بند باعث شده تا خواننده منظومه «آغاز روشنایی آینه»، پای خود را از دامنه شعر فراتر برده و احساس کند در حال قدم زدن در دنیای نقاشی و نگارگری است.

نظاره بر این دو بیت دالی بر مدلول مدعای راقم این سطور است:

چون موج روی دست پدر پیچ و تاب داشت

وز نازکی، تنی به صفای حباب داشت

از بس که در زلالی خود محو گشته بود

گویی خیال بود و تنی از سراب داشت

«آغاز روشنایی آینه»؛ راوی طلوع ازلی «خون پاک» بر سیاهی شقاوت ابدی

نقطه اوج و عطفی در هزاره تاریخ مرثیه‌سرایی

استاد بهاءالدین خرمشاهی در نوشتاری که در اول تیرماه سال ۱۳۸۷ درباره این اثر قلمی کرده است، این ترکیب‌بند را «نقطه اوج و عطفی در هزاره تاریخ مرثیه‌سرایی مذهبی و شعر عاشورایی در ادب فارسی» دانسته است و نوشته «غزل‌های این ترکیب‌بند، صلابت کهن و طراوتی نو دارند.»

حمیدرضا شکارسری هم درباره این ترکیب‌بند نوشته است: واژه‌هایی چون «غم»، «حقیقت»، «سیاهی»، «زیبایی»، «شکوه» و ... ترکیب موردنظر را به بیانیه‌ای مستقیم، اما هنرمندانه، پُر شور و تاثیرگذار بدل کرده‌اند که فایده‌مندی آن انکار ناپذیر است....».

زمزمه‌ فصلی از ترکیب‌بند «آغاز روشنایی آینه»

در پایان مطلب و برای آشنایی هر چه بیشتر با زبان، روایت و ساختار منظومه «آغاز روشنایی آینه»؛ ترکیب‌بند سروده علی موسوی‌گرمارودی، بند ششم این اثر که مربوط به حضرت علی اصغر(ع) است را مرور می‌کنیم.

چون موج روی دست پدر پیچ و تاب داشت

وز نازکی، تنی به صفای حباب داشت

چون سوره‌های کوچک قرآن ظریف بود

هرچند، او فضیلتِ امّ الکتاب داشت

چون ساقه‌های تازه ریواس، تُرد بود

از تشنگی اگرچه بسی التهاب داشت

از بس که در زلالیِ خود، محو گشته بود

گویی خیال بود و تنی از سراب داشت

لبخند، سایه‌ای گذرا بود بر لبش

با آن‌که بسته بود دو چشمان و خواب داشت

یک‌ جا سه پاسخ از لبِ خاری شنیده بود

آن غنچه لیک فرصتِ یک انتخاب داشت

خونش پدر به جانب افلاک می‌فشاند

گویی به هدیه دادنِ آن گل، شتاب داشت

خورشید، در شفق شرری سرخ‌ گون گرفت

یعنی که راهِ شیریِ او، رنگِ خون گرفت

روایت و گزارش از امین خرمی 

انتهای پیام
captcha