شب عاشورا کسی از امام حسین(ع) جدا نشد
کد خبر: 4158605
تاریخ انتشار : ۰۶ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۱:۲۹
صفری فروشانی:

شب عاشورا کسی از امام حسین(ع) جدا نشد

استاد جامعه المصطفی گفت: برخی موضوعات رخ نداده است ولی به عنوان واقعه مشهور برای عاشورا بیان می‌شود از جمله اینکه می‌گویند در شب عاشورا عده زیادی از یاران امام از ایشان جدا شدند ولی چنین مطلبی سند درستی ندارد.

نعمت الله صفری فروشانیبه گزارش ایکنا، نعمت‌الله صفری فروشانی، استاد جامعه المصطفی، شامگاه 5 مردادماه در سلسله جلسات درس‌گفتارهای عاشورایی به تحلیل تاریخی حوادث شب عاشورا پرداخت که متن سخنان وی به شرح زیر است:

حوادث شب و روز عاشورا نقطه عطفی است که آن را از مقاطع قبل جدا می‌کند، از عصر روز نهم محرم مشخص شد که سرنوشت سپاه امام حسین(ع) و سپاه عبیدالله بن زیاد با جنگ به سرانجام خواهد رسید و تا قبل از آن واضح و روشن نبود زیرا عمرسعد با امام حسین(ع) گفت و گو می‌کرد. او از طرفی بین ملک ری و دنیا و از طرف دیگر مقاتله با امام حسین(ع) مردد بود و دنبال این بود که ماجرا ختم به خیر شود و تلاش زیادی کرد تا امام حسین(ع) با یزید بعیت کند. لذا سه پیشنهاد به امام(ع) داد؛ اول اینکه بیعت کند؛ دوم اینکه به یکی از مرزها برود و یا به مدینه برگردند.

طبری و شیخ مفید این سه گزینه را آورده‌اند و طبری نقد این سخن را از عقبة بن سمعان، غلام رباب آورده است و او گفته است که من با امام(ع) ملازمه داشتم و هرگز چنین چیزی وجود نداشته است و برای تبرئه عمر سعد این حرفها را بین مردم رواج داده بودند. البته متاسفانه شیخ مفید این نقد را بیان نکرده است. 

بهترین گزینه در بین این گزینه‌ها که امام(ع) ابتدا به حر و بعد عمرسعد پیشنهاد دادند بازگشت به مدینه و زندگی در آنجا بدون بیعت با یزید بود ولی عبیدالله برای خوش خدمتی دوست داشت امام یا تسلیم حرف او و یا کشته شود. در حین اینکه عمرسعد مشغول مذاکره بود شمر، عبیدالله را تحریک کرد که عمر سعد مسامحه خواهد کرد و عبیدالله هم عصبانی شد و شمر را با فرمان یا جنگ یا تسلیم به سمت امام(ع) فرستاد و این ماجرا در عصر روز تاسوعا رخ داد.

تقاضا برای نماز، قرآن و عبادت

وقتی شمر با فرمان جنگ آمد امام(ع) در خیمه سر روی دست داشت و به خواب فرو رفته بودند و وقتی بیدار شدند هیاهو برپا شد و خبر آمد که دشمن آماده حمله است؛ حضرت عباس(ع) خبر آورد که اینها دنبال تسلیم هستند ولی امام نپذیرفت و فرمودند امشب را از اینها مهلت بگیر. با اینکه تقاضا از دشمن برای امام خیلی دشوار است ولی چون برای عبادت و استغفار و قرائت قرآن است این کار را می‌کنند. امام بر سه چیز تاکید دارند؛ اول برای نماز، لذا نماز در سیره امام اهمیت زیادی دارد و البته در روز عاشورا هم ایشان نماز ظهر را خواندند.

نماز نماد مسلمانی است و اگر این لشکر و سپاه دلشان به حال اسلام می‌سوخت کافی بود تلنگری به آنها بخورد که امام برای نماز مهلت گرفته است. موضوع دیگر عبادت و دعا و استغفار بود و همین ارتباط آن شرایط سخت را برای امام(ع) آسان کرده است. در قرآن هم فرموده است اگر دعای شما نبود خدا به شما اهمیتی نمی‌داد.

موضوع سوم هم قرائت قرآن بود؛ قرآن کریم از زبان پیامبر(ص) گلایه می‌کند که امتش قرآن را مهجور گرفته‌اند. این هم نشانه‌ای از اهمیت قرآن در نزد امام حسین(ع) است. امام در اینجا هم قصد دارند به همه بفهمانند که اگر قرآن زنده شود دین برپا  خواهد شد و مشکل اموی‌ها به حاشیه راندن قرآن بود. جالب اینکه امام فرمودند من این سه را دوست دارم.

بین سپاه دشمن اختلاف افتاد که آیا صلاح است این مهلت را  بدهیم و برخی مخالفت کردند. عمرسعد وقتی شمر برای تعیین تکلیف آمد گفت: ای لشکر خدا؛ او با اینکه می‌دانست کار او خدایی نیست ولی برای تحمیق سپاه از این عبارت استفاده کرد و آنها را به بهشت بشارت داد و تصور او هم این بود که کار امام حسین(ع) در چند لحظه تمام خواهد شد.

امام صادق(ع) در مورد این مسئله فرمودند: واستضعفوا فیه الحسین و اصحابه؛ یعنی سپاه امام را ضعیف پنداشتند. نکته مهم در فرمایش امام صادق(ع) این است که لشکر عمرسعد مطمئن شدند که دیگر کسی به کمک امام حسین نمی‌آید زیرا اگر چند قبیله مهم از کوفه به کمک امام(ع) می‌آمدند امکان برگشتن ورق جنگ وجود داشت. مثلا حبیب بن مظاهر در روز ششم محرم به امام(ع) پیوست و از امام(ع) خواست که برود و قبیله‌اش را بیاورد و اینها هم آماده بودند ولی جاسوسی به عمرسعد خبر داد و آنها نتوانستند بیایند و راه‌های ورود را به صورت کلی بستند تا لشکری به کمک امام(ع) نیاید.

سفارشات امام در شب عاشورا

در شب عاشورا، امام(ع) علاوه بر سفارش به اصحاب برای نماز و قرائت قرآن و دعا خطبه‌ کوتاهی هم ایراد فرمودند. ای اصحاب من از شما راضی هستم و بهتر از شما کسی را نمی‌شناسم و جزای شما با خداوند. نکته مهمی که امام تاکید فرمودند این بود که محور دشمنی اینها با من است و اگر مرا دستگیر کنند با شما کاری نخواهند داشت لذا اگر شما احساس مسئولیت و تعهدی نسبت به من دارید من آن را سلب می‌کنم.

در اینجا ممکن است این سؤال پیش آید که آیا اصحاب با امام بیعت کرده بودند ولی شواهد تاریخی چنین چیزی را نشان نمی‌دهد البته کلمه ذمام(تعهد) در متون آمده است که شاید برخی آن را به بیعت تعبیر کرده‌اند. حتی فرمودند هر کدام از شما دست اهل بیت مرا بگیرد و برود. البته ضحاک مشرقی و مالک بن نذر به سخنان امام واکنش نشان دادند. ضحاک به امام گفت من تا زمانی با شما می‌مانم که ببینم تلاشم مؤثر است لذا تا ظهر روز عاشورا ماند و وقتی دید کاری از پیش نمی‌رود با اذن امام رفت و البته او یکی از راویان عاشورا است.

امام در این خطبه از یارانش تمجید کرد و اینکه من بهتر از شما کسی را نمی‌شناسم، حال مقایسه کنید این صحابی را با اصحاب امام مجتبی و پدرشان امیرمؤمنان(ع).

ناواقعه بدون سند

از سکینه نقل شده است که من دیدم عده‌ای بدون خداحافظی در این شب رفتند ولی این سخن سندی ندارد و اولین بار در کتاب اسرار الشهاده فاضل دربندی در قرن 13 آمده است و بعد ناسخ التواریخ آن را ذکر کرده است و سند آن هم قوی نیست و با عملکرد امام هم سازگاری ندارد.

اگر بنا باشد عده‌ای جدا شده باشند به نظر می‌رسد اینها در منزل زباله جدا شدند و نه با تعداد زیاد زیرا اصولا افراد زیادی همراه امام نبودند. در این منزل، خبر شهادت برادر رضاعی آن حضرت در کوفه به امام رسید و قبل از آن هم خبر شهادت مسلم رسیده بود و طبیعتا امام از مردم کوفه نومید شده بود و اگر کسی به خاطر دنیا به امام پیوسته بود متوجه شده بودند که جایگاه دنیوی در کار نیست لذا شاید برخی درآن منزل از امام جدا شده باشند.

ناواقعه‌های مشهور

بنابراین اینکه در شب عاشورا عده زیادی امام را ترک کرده باشند صحت ندارد و خواسته‌اند مظلومیت امام را بیشتر جلوه دهند. ناواقعه دیگری هم که در الخرائج قطب راوندی آمده است این است که امام(ع) دو انگشت خود را باز کردند و به اصحاب فرمودند که جایگاه خود را در بهشت ببینید و آنها موقعیت و مقام خود را دیدند و رشادت‌هایی که در عاشورا نشان دادند به خاطر این جایگاه بوده است. 

این مطلب سند درست و حسابی ندارد و در منابع متاخر بیان شده است و ممکن است معجزه‌ای برای امام درست کند ولی به معنای فروکاهیدن معرفت قلبی و اعتقادی اصحاب امام(ع) است؛ کسانی که در رکاب امام حسین(ع) آماده شهادت هستند نیازی به چنین کارهایی ندارند و به مرتبه یقین در پیروی از امام(ع) رسیده‌اند و نیازی به دیدن با چشم ظاهر ندارند. ارزش کار صحابه امام این است که با یقین قلبی و اعتقادی در راه هدف خود تلاش کنند.

انتهای پیام
captcha