به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین احمد دیلمی، دانشیار حقوق دانشگاه قم، 10 مرداد در نشست علمی «نقش اخلاقی قلب در قرآن»، که از سوی انجمن معارف دانشگاه شهید بهشتی برگزار شد، گفت: قرآن کریم بر قلب تأکید کرده است و هنجار اخلاقی از نظر ماهیت به خوب و بد تقسیم میشود؛ البته خوب و بد الزاماً در نظامات اخلاقی موجود یکسان نیستند، ولی خوبها و بدها یا الزامی و یا توصیهای هستند. همچنین، از نظر ماهیت چیزی که در خارج اتفاق میافتد فعل اخلاقی از جنس فعل یا ترک فعل است.
وی با بیان اینکه اصلیترین احکام مترتب بر اعمال اخلاقی یا حق است یا تکلیف و یا مسئولیت و به نظر میرسد چیزی خارج از اینها نداریم، افزود: مؤلفههایی که برای انتساب یک هنجار اخلاقی به فرد لازم است چند دسته هستند که یکی از آنها عنصر ناشی از قانون اخلاق است، زیرا قانون اخلاقی برای ما مقرراتی وضع میکند. همچنین، فاعل یک فعل اخلاقی باید عاقل و آگاه و ذیشعور و دارای توانایی و اختیار و اراده باشد و فعل و ترک فعل محصول خواست وی باشد.
استاد حقوق دانشگاه قم با اشاره به پیشفرض مباحث انسانشناسی در تبیین مسائل اخلاقی، گفت: یکی از پیشفرضهای انسانشناسی اخلاق، ساحات و مراتب وجودی انسان است؛ در تقسیمبندی این مراتب در بین فلاسفه و حکما، وجود انسان به چند مرتبه تقسیم شده است؛ یک وجود بیرونی و جسمانی و دیگری وجود روحی و درونی که از نفس شروع میشود. سپس قلب، عقل، روح، سر، خفی و اخفاست و به لحاظ وسعت و قوت در مرتبه پایین وجود دارد و لایههای فوقانی بر آن احاطه دارند.
دیلمی با بیان اینکه بر اساس این تقسیمبندی، نیت عمل قلب است، اظهار کرد: قلب قوه درککننده است و همه اعمال بر قلب تأثیر میگذارند و به صورت متقابل از آنچه در قلب وجود دارد تأثیر میگیرند. احوالی در قلب ایجاد و معارفی در آن تثبیت میشود. به همین دلیل عرفا قلب را به آینه تشبیه کردهاند که اعمال بر روی آن مؤثر است و اعمال خوب باعث درخشندگی و شفافیت و اعمال بد باعث تیرگی و تاریکی آن میشود.
وی با اشاره به نگاه قرآن کریم به قلب و اینکه قلب در نظر عرفا، برزخ میان جسمانیت و معنویت است، اضافه کرد: در قرآن کریم آیات زیادی درباره قلب وجود دارد؛ از جمله فرموده که چرا در زمین سیر نمیکنید تا با قلوبتان در آن تدبر و تعمق کنید، آیه دیگری که عرفا بر روی آن تمرکز کردهاند آیه شریفه «إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَذِكْرَىٰ لِمَنْ كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ» درسوره ق است؛ یعنی قرآن میگوید برخی افراد چشم ظاهری دارند ولی چون قلبشان نابیناست از درک حقایق عاجز هستند یا در آیه شریفه «خَتَمَ ٱللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ وَعَلَىٰ... وَلَهُمۡ عَذَابٌ عَظِيمٞ.» خداوند میفرماید بر برخی قلبها قفل زدهایم. یا در آیه «أُولَٰئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ» ایمان را به قلب نسبت داده است یا «مَنْ كَفَرَ بِاللهِ مِنْ بَعْدِ إيمانِهِ إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإيمانِ.»
استاد دانشگاه قم تصریح کرد: همه اینها نشان میدهد جای ایمان و کفر، قلب است. در آیه شریفه دیگر فرموده: «لا اکراه فی الدین»؛ که دلالت بر این دارد که دین از امور اعتقادی است و تحصیل آن به جبر و اکراه ممکن نیست و این موضوع در مباحث حقوق بشری از مباحث بسیار مهم است. خداوند در آیه دیگری فرموده است: «لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا»؛ تفقه به فهم عمیق معنا شده است؛ از غزالی نقل است که تفقه و فقه ابتدا برای امور اخروی به کار میرفت، ولی بعد به بخشی از علوم اخروی منحصر شد. در سوره مبارکه مطففین هم فرموده است: كَلَّاۖ بَلۡۜ رَانَ عَلَىٰ قُلُوبِهِم مَّا كَانُواْ يَكسِبُونَ؛ هرگز [چنين نيست]، بلكه آنچه مى كردند بر دلهایشان زنگار بسته یا در آیه دیگری قلوب کافران را به سنگ تشبیه کرده و گفته است سنگ برخی مواقع آب روی آن چکیده شود سوراخ میشود ولی قلوب اینها از سنگ هم سختتر است. در آیه دیگری فرموده است: «فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ»؛ کسانی که زیغ و انحراف در قلوبشان است دنبال سخنان متشابه میروند. باز شنیدهایم: «الا بذکرالله تطمئن القلوب» و یا در آیه دیگری داریم: «أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّه»؛ از آیات مؤثر در تربیت اخلاقی است و در آن انگشت بر روی قلوب گذاشته شده و فرموده است آیا وقت آن نیست قلوبشان از یاد خدا متاثر شود؟
دیلمی با بیان اینکه باز در قرآن فرموده است خداوند شما را با آنچه در قلوبتان کسب کردهاید مؤاخذه میکند؛ یعنی معیار داوری چیزهایی است که در قلب وجود دارد، اظهار کرد: خدا وقتی ادعاهای افراد را راستیآزمایی میکند میفرماید ما از آنچه در قلوب شما میگذرد خبر داریم؛ مثلاً در رابطه بین محرم و نامحرم فرموده است خداوند خیانت چشمها را میفهمد و میبیند و معیار داوری را به اکتسابات قلبی برگشت میدهد. از برخی کتب عرفانی بر میآید محل و ظرف صدر، نفس است، در حالی که جایگاه قلب، عقل است. عقل در اینجا به عنوان ساحت مجرد محسوب میشود.
وی افزود: غزالی و ملاصدرا و برخی عرفا آوردهاند؛ قلب بین دو انگشتان خداوند است و مراد از دو انگشت خداوند را هم به مرحله بین دو ساحت عقل و نفس تعبیر کردهاند. قرآن کریم باز فرموده است: «مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ»؛ فرموده است هیچ کسی دو قلب ندارد و این یک قلب است که محل خوبی و بدی میشود. آیه دیگر فرموده که خداوند حائل و فاصلهای بین شخص و قلب او ایجاد میکند. اینجا شاید ناظر به بحث توحید است که اگر اراده خدا نباشد انسان موحد نخواهد شد یا در آیه دیگری فرموده است که مال و فرزند به درد انسان نمیخورند مگر قلبی که سالم به قیامت برود و آن قلبی است که جز یاد خدا در آن نیست.
استاد دانشگاه قم ادامه داد: قفلزدن بر قلب باعث میشود که قلب از کار بیفتد و فرد دیگر تعقل و تفقه ندارد لذا قبول و عدم قبول حق کار قلب است. خداوند فرموده است ما بر قلوبشان قفل میزنیم و آنها دیگر نمیدانند و نمیشنوند زیرا راه شنیدن و تدبر و کسب علم، قلب است؛ «طبع علی قلوبهم فاتبعوا...»؛ بر قلوبشان قفل زده شده است و آنها از هواهای نفسانی خودشان پیروی میکنند که از شهوات و هواها با عنوان جهل یاد شده است. «وَلَٰكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ.» برخی گفتهاند محل قلب، صدر و سینه است.
دیلمی با بیان اینکه در بیان برخی عرفا وجود دارد که گویا به موازات سمع و بصر ظاهری، سمع و بصر باطنی وجود دارد و وقتی سمع و بصر به قلب نسبت داده شود مراد از آن باطنی است، تصریح کرد: از لسان برخی مفسران شیعه داریم که نسبت دادن سمع و بصر به قلب همین گوش و چشم ظاهری است ولی اینها ابزار قلب هستند و قلب با اینها میبیند و میشنود و حق را قبول یا رد میکند. نکته دیگری هم که در برخی نوشتهها وجود دارد رابطه بین قلب و مغز یا دماغ است. ملاصدرا نقل کرده است که در نسبت بین قلب و مغز، اصل، قلب است. امروزه هم این مباحث در دنیا مورد بحث است که معیار هویت فرد به قلب است یا مغز؟ البته قلب صنوبری یکی از ابزار ساحت جسمی و طبیعی است و کانون امور معنوی با این قلب مرتبط است. برخی گفتهاند همانطور که سمع و بصر ابزاری برای قلب است مغز هم ابزاری در این راستاست و حقیقت قلب در کانون توجه است. از مجموع این آیات برمیآید که عقل عملی انسان بر بنیاد عقل نظری هم حکم و هم رفتار میکند و دستکم بخشی از حکما به عمل درآوردن احکام صادر شده از عقل عملی و پایه دادههای عقل نظری را کار عقل عملی میدانند.
دیلمی تأکید کرد: آنچه در عقل عملی شکل میگیرد از جنس دستور است و این دستورات باید تبدیل به رفتار شوند و انشای قانون اخلاق و به اجرا درآوردن آن تا چیزی که در عضلات انسان رخ میدهد کار عقل عملی است و این باید تبدیل به فعل یا ترک فعل شود و فاعل هم قاعدتاً چون فعل اختیاری را مرتکب میشود باید نیت داشته باشد. لذا لازمهاش این است که اصول معنوی هم داشته باشد. مفسران و حکما و عرفا معتقدند همه اینها کار قلب است و قلب انسان، درککننده است و تعقل میکند و این تعقل هم از جنس تعقل نظری و هم از جنس تعقل عملی است و دشمنان آن هم توهم و امیال و وساوس شیطانی و تردیدها است. مرحله عقل عملی طبق نظر مشهور در بین حکما، عقل عملی یکی است، گرچه برخی اجرا کردن را در مرحله عقل عملی نمیدانند؛ اخیراً برخی اساتید میگویند عقل عملی دو نوع است؛ عقل عملی تدبیری و عقل عملی اخلاقی.
انتهای پیام