
۳۶۵ روز در صحبت
قرآن، نوشته استاد
حسین محیالدین الهی قمشهای، کتاب چهارم از مجموعه کتابهای جوانان و فرهنگ جهانی است. این مجموعه با هدف شناساندن فرهنگ و ادبیات به جوانان اولین بار سال ۱۳۹۰ به همت نشر سخن تدوین و منتشر شده است.
کتاب «۳۶۵ روز در صحبت قرآن» ۳۶۵ قطعه کوتاه و بلند از قرآن برای آشنایی جوانان با تعلیمات فراگیر قرآن انتخاب شده و کوشش شده است که این گنجینه تصویری از ابعاد گوناگون کلام آسمانی برای مخاطب ترسیم کند.
این کتاب، تفسیر در معنی اصطلاحی کلمه مانند تفاسیری چون کشاف و مجمع البیان و امثال آن نیست، بلکه بیشتر انعکاسی از کتاب وحی در ادب عرفانی فارسی و اسلامی است و نگاهی دارد به قرآن از دیدگاه ادبی، زیباشناسی و اخلاقی، اجتماعی و عرفانی.
گروه اندیشه ایکنا به منظور بهرهمندی مخاطبان خود از این گنجینه قرآنی و ادبی اقدام به انتشار قطعههایی از کتاب «در صحبت قرآن» کرده است. دویست و شصت و یکمین قسمت از تحفه این کتاب با عنوان «در زوال نعمتها و بیاعتنایی آسمان و زمین» تقدیم مخاطبان گرامی میشود.
كَمْ تَرَكُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ ﴿۲۵﴾
وَزُرُوعٍ وَمَقَامٍ كَرِيمٍ ﴿۲۶﴾
وَنَعْمَةٍ كَانُوا فِيهَا فَاكِهِينَ ﴿۲۷﴾
كَذَلِكَ وَأَوْرَثْنَاهَا قَوْمًا آخَرِينَ ﴿۲۸﴾
فَمَا بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ وَمَا كَانُوا مُنْظَرِينَ ﴿۲۹﴾( دخان 29-25)
چه بسیار باغها و چشمههای جاری را که مردمان ترک گفتند (25) و چه بسیار کِشت و زراعت و مقام و منزل را که رها کردند(26) و چه نعمتها که در آن شاد و خندان بودند! همه را بگذاشتند و برفتند(27) ما آن نعمتها را میراث اقوام دیگر کردیم(28) و آسمان و زمین هیچ بر آن رفتگان نگریست و چون اجل ایشان در رسید هیچ مهلتی از هلاک نیافتند(29).
اگر به دنبال یوسفرخی باشیم با مشاهده این آیات، چون مولانا خواهیم گفت:
یوسفی جُستم لطیف و سیمتن
یوسفستانی بدیدم در تو من
این آیات از نقطههای اوج ادبیات قرآنی است که در تصویر نعمتها و زوال آنها و بیاعتنایی عالم بر این زوال نظیر ندارد. این آیات منبع الهام چه بسیار اشعار بدیع و جذاب در ادب پارسی بوده است و از نظر صنایع ادبی چنان است که گویی معانی کلمات آن تمام از پرده الفاظ به در آمده و در پیش روی خواننده رقص و پایکوبی میکنند و از نظر کثرت صنایع بدیعی چنان است که بر هر کلمهای انگشت گذارند در آن کلمه لطیفهای به کمال خرج شده است:
بر هر حرفی که درج کردی
علمی به کمال خرج کردی (ناشناس)
کلمه اول آیه(کم ترکوا) یعنی «چه بسیار که ترک گفتند» و این ابهام از هر وضوحی در بیان واقعه قویتر است، چنانکه کلمه «چهها» در بیت زیر از الهی قمشهای:
کجایی ای یار بینشانم بیا که بر دیدهات نشانم
بیان کند چشم خون فشانم که از رقیبان چهها شنیدم
چگونه میتوان در چند کلمه یک زندگی سعادتآمیز دنیوی را نقش کرد از باغها و چشمهها و کشتزارها و قصر و بارگاهی که به گرمی مردمان را در آغوش گرفته است و انواع نعمتها که در آن نعمتها شاد و خندانند، و آنگاه به گردش قلمی همه آن نعمتها را از ایشان بازگرفتن و به قومی دیگر سپردن و آسمان و زمین را در عین حال که فرموده است بر ایشان نگریست به گریه واداشتن: از آن التماسها و زاریها که کردهاند و مهلتها که خواستهاند و نیافتهاند و از بیاعتنایی عالم به بینوایی ایشان همه و همه در چند کلمه کوتاه دارای وزن و قافیه و آهنگ و آکنده از تناسبات لفظی و معنوی.
پرویز به هر خوانی زرین تره بنهادی
کردی ز بساط زر زرین تره را الوان
پرویز کنون گم شد زان گمشده کمتر گو
«زرین تره» کو بر خوان رو«کم تَرکُوا» برخوان (خاقانی)
خاقانی با آوردن دو کلمه نخستین این آیه شعر خود را زینتی شگفت بخشیده و گویی همه زیباییهایی را که در کلام الهی هست با همین دو کلمه برخوان شعر خود نشانده است و مولانا این دو کلمه را ردیف غزلی کرده و سفرهای از لطایف حکمت و اخلاق گسترده و غافلان دنیا طلب را بر خوان این آیات نشانده است:
ای در غم بیهوده، رو«کم ترکوا» برخوان
وی حرص تو افزوده، رو«کم ترکوا» برخوان
ای شیخ پر از دعوی، وی صورت بیمعنی
نابوده و پیموده، رو«کم تراکوا» برخوان
منگر که شه و میری، بنگر که همی میری
در زیر یکی توده، رو«کم تراکوا» برخوان
رفتند جهانداران، خونخواره و عیاران
بر خلق نبخشوده، رو«کم ترکوا» برخوان (دیوان شمس)
ابیات زیر از مخزن الاسرار نظامی همین مضمون بیاعتباری عالم و بیوفایی دهر و بیثباتی نعمتها و مقامات را به زیبایی تمام بیان کرده است:
ملک سلیمان مطلب کان کجاست
ملک همان است، سلیمان کجاست
حجله همان است که عذراش بست
بزم همان است که وامق نشست
حجله و بزم اینک تنها شده
وامق افتاده و عذرا شده
سال جهان گرچه بسی درگذشت
از سر مویش سر مویی نگشت
خاک همان خصم قوی گردن است
چرخ همان ظالم گردنزن است
صحبت گیتی که تمنا کند؟
با که وفا کرد که با ما کند؟
خاک شد آن کس که بر این خاک زیست
خاک چه داند که در این خاک چیست
هر ورقی چهره آزادهای است
هر قدمی فرق ملکزادهای است (نظامی، مخزن الاسرار)
بیایید برای خدا دمی روی زمین بنشینیم
و قصه مرگ شاهان گذشته را یاد کنیم. (شکسپیر)
انتهای پیام