به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین جواد باغبانی، عضو هیئت علمی گروه ادیان مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، شامگاه 4 آذر در سلسلهجلسات شنبههای ادیانی دوره مسیحیت انجمن ادیان و مذاهب حوزههای علمیه با بیان اینکه چند دوره در مسیحیت وجود دارد، گفت: دوره اول دوره حضرت مسیح(ع) است که سه سال را دربرمیگبرد و بنابر اعتقاد مسیحیان، رسالت آن حضرت بعد از شهادت حضرت یحیی(ع) آغاز شد.
متن سخنان این استاد مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی و نویسنده آثاری درباره مسیحیت به شرح زیر است؛
بنا بر اعتقاد مسیحیان، رسالت حضرت مسیح بعد از شهادت حضرت یحیی(ع) آغاز شد. سال 33 میلادی، سه سال بعد از آغاز رسالت عیسی، با فشار کاهنان یهودی، عیسی(ع) به دار آویخته و بدنش در قبرستانی دفن شد، ولی صبح یکشنبه بدنش از قبر بیرون آمد و به آسمان صعود کرد که به آن رستاخیز گویند؛ بنابراین اگر در مسیحیت واژه رستاخیز را دیدید ببینید که رستاخیز به معنای قیامت است یا برخاستن از قبر. دوره بعدی دوره رسولان است و تا سال صد میلادی به عصر رسولان شهرت یافته است؛ رسول در فرهنگ مسیحیت یعنی مبشران مسیحی تا سال صد میلادی؛ رسولان در شکلگیری مسیحیت نقش زیادی ایفا کردهاند؛ دوره بعد دوره آباء کلیساست که از سال صد شروع شد و تا سال 500 میلادی به طول کشید. 451 میلادی حادثهای در شورای کلیسا رخ داد که آن زمان را پایان دوره آباء کلیسا نامیدهاند.
هر کسی در مسیحیت چهار ویژگی را داشته باشد پدر کلیسا یا اَب است؛ اول اینکه اسقف باشد که بالاترین مقام روحانیت مسیحی است و کشیش در درجه پایینتر و 5 درجه دیگر هم پایینتر از آنها وجود دارد که خادم و دربان و... بخشی از آن است. اسقف و کشیش و شماس بخش بالایی و جنگیر و قاری و خادم و دربان هم بخش پایانی را تشکیل میدهند.
پدر کلیسا باید متاله و الهیدان باشد نه متکلم؛ البته در الهیات مسیحی آموزههای اعتقادی و کلامی و مباحث فقهی بحث میشود، در حالی که در اسلام، کلام اعم از الهیات و نیز فقه شاخه علمی جداگانهای است. پدر کلیسا علاوه بر دو ویژگی مذکور، باید آنقدر توان داشته باشد که اگر شبههای در مورد مسیحیت وجود داشت، به آن پاسخ بدهد. ویژگی چهارم این است که این اسقف الهیدان و توانمند در پاسخ به شبهات باید در فاصله سال صد میلادی تا 500 میلادی زندگی کرده باشد.
ابتدا قرار بود فقط کسانی که از سال 100 تا 500 میلادی باشند اَب گفته شود؛ حضرت عیسی در عهد جدید دارد که همه ما خادم مردم هستیم؛ همدیگر را پدر و اب و پیشوا صدا نزنیم ولی مسیحیان برخلاف توصیههای حضرت عیسی(ع) براساس عهد جدید کسانی که این چند ویژگی را درند اب میگویند. الان عنوان رهبر کاتولیکهای جهان را پاپ گویند که فرانسوی باباست. همچنین بر خلاف قاعده بالا گاهی به کسانی که دو تا سه ویژگی گفته شده را هم دارند اب گویند؛ مثلا آقایی برای قرن هفتم است، ولی به او پدر گفته میشود.
از مهمترین آموزههای اعتقادی مسیحیان، تثلیث است و باید بررسی کنیم که این عقیده برای دوره عیسی(ع)، رسولان، آباء کلیسا یا دوره 500 تا 1500 که دوره قرون وسطی است یا در دوره روشنگری و مدرنیته بود؟ این عقیده به دوره آباء کلیسا برگشت دارد وگرنه قبل از آن کسی قائل به تثلیث نبود. قرار بود پطرس جانشین عیسی(ع) شود، ولی اتفاقاتی رخ میدهد که پولوس جایگزین میشود، پولوسی که یهودی بود و در دوره او زمینه تجسد و تثلیث و وداع، کفاره و روح القدس بر اثر تساهل و تسامحی که او در مسیحیت ایجاد کرد، ریشه گرفت؛ او سال 60 میلادی فوت کرد.
در عهد جدید سخنی از تثلیث وجود ندارد، ولی همه مسیحیان قائل به تثلیث هستند، زیرا در قرون اولیه بحث شد که عیسی(ع) الوهیت دارد یا ندارد؛ سه انجیل اول یعنی متی، مرقس و لوقا که اناجیل همنوا هستند گفتهاند عیسی بیان کرده است که من آدم و پسر خدا هستم، ولی انجیل یوحنا که سال صد میلادی نوشته شد و او گفت که عیسی کلمه خدا بود و دو دستگی در بحث الوهیت و مخلوق بودن عیسی(ع) ایجاد شد.
قسطنطین(استانبول فعلی که اول بیزانس نام داشت و بعد قسطنطنیه و سپس استانبول شد) سال 325 میلادی وقتی دوگانگی را در جامعه مسیحی دید، 300 اسقف از طرفداران دو گروه یعنی قائلان به الوهیت و مخلوق بودن عیسی(ع) را دعوت کرد و انجمن علمی تشکیل داد و گفت باید این جلسه به نتیجه واحد برسد. لذا قانون نیقایی را نوشتند چون این جلسه در نیقیه یا ازمیر فعلی تشکیل شده بود. سرانجام به این نتیجه رسیدند که عیسی مسیح(ع) باید به الوهیت برسد و از آن سال به بعد عیسی(ع) خدا شد. قسطنطین دستور داد تا تمامی آثار و کتب آریوس(رهبر معتقدین به مخلوق بودن عیسی(ع)) را در آتش سوزاندند و او را تبعید کردند و از 300 اسقف ابتدا 17 نفر طرفدار آریوس شدند و در نهایت فقط دو نفر طرفدار آریوس باقی ماندند.
بعد از این جلسه دوباره بحث بر سر الوهیت روحالقدس باعث نزاع و دو دستگی شد و 50 سال بعد دوباره امپراتور روم شرقی، اسقفها را در قسطنطنیه دعوت کرد و نتیجه جلسه این بود که روحالقدس هم الوهیت دارد لذا سه ضلع مثلث(تثلیث) ایجاد شد یعنی خدای اب، خدای ابن و خدای روح القدس. از این تاریخ به بعد اگر کسی منکر تثلیث میشد بر او لعنت میفرستادند و امروزه فقط تعداد اندکی از مسیحیان که بنیادگرا هستند تثلیث را قبول ندارند. لذا اعتقاد به تثلیث در دوره آباء کلیسا شکل گرفت.
در مورد اینکه پولوس نفوذی یهودیان در درون مسیحیت بود تا آنها را به انحراف بکشاند یا اینکه واقعا یک یهودی متعصب و متشرعی بود که احساس کرد مسیحیت باعث انحراف مردم و یهودیان خواهد شد لذا علیه مسیحیت اقدام کرد، اختلاف وجود دارد ولی نظر بنده به نظر دوم نزدیکتر است و او قصد داشت تا از یهودیت دفاع کند. البته نتیجه کار او با هر نیتی که باشد انحراف مسیحیت بود.
مسیحیت چند گزاره برای تثلیث دارند یعنی میگویند خدای پدر و پسر و روحالقدس همگی نمره 20 دارند یعنی الوهیت کامل دارند و هر کدام غیر از دیگری است و هیچکدام بر دیگری برتری ندارد و الوهیت یکسانی دارند، ولی در انتها یک خدا بیشتر ندارند که این خیلی عجیب است، زیرا چگونه میتوان به سه خدا معتقد بود و در نهایت یک خدا داشته باشیم.
در توجیه این عقیده میگویند من ابتدا به تثلیث ایمان میآورم و بعد آن را میفهمم یعنی ایمان زمانی خود را نشان میدهد که چیزی با عقل مخالف است ولی ما آن را میپذیریم. پولوس در ترویج عقاید خود حتی با پطرس و بارناوا دعوا کرد ولی در هر صورت پولوس رشد و پیشرفت کرد تا جایی که 13 رساله از بین 27 رساله برای پولوس است که عیسی را ندید و یهودی بود. همین مسئله سبب شد تا دو نوع الهیات بر مسیحیت حاکم باشد؛ الهیات عیسیبشری و الهیات عیسیالوهی که رهبر عیسیالوهی همان پولوس است و امروز یک مسیحی در دنیا نمیتوان پیدا کرد که اندیشه پطروسی داشته باشد. روحالقدس در فرهنگ اسلامی، فرشته است ولی در فرهنگ مسیحی خدا است و نه فرشته. رسول هم در فرهنگ اسلامی کسی است که منتخب الهی است و عصمت دارد و معجزه باید داشته باشد، ولی در فرهنگ مسیحی کسانی در سال 100 تا 500 میلادی بودند.
مبانی الهیات مسیحی مبتنی بر کتاب، سنت و تعالیم رسمی کلیسا است. کتاب و سنت در دوره آباء کلیسا ایجاد شده است و الان هیچ مسیحی در جهان نیست که معتقد باشد. وقتی خدا عیسی(ع) را فرستاد با او کتاب فرستاده باشد. لذا قائل به ارسال انجیل با عیسی نیستند، ولی طبق قرآن کریم معتقدیم که عیسی(ع)، انجیل داشت.
در اسلام یک خدایی داریم که پیامبر(ص) را انتخاب و بر او وحی کرد و این وحی در طول 23 سال نازل شده است که ماحصل آن یک چیز مادی به نام قرآن است. یعنی خدا، پیامبر و قرآن را داریم ولی در مسیحیت میگویند ما یک خدا داریم که پیامبری به نام عیسی داشت که بعد به مقام الوهیت رسید و این عیسی علاوه بر اینکه نبی خداست کلام خداست؛ یعنی دو حیث دارد. بنابراین در عالم بیرون نباید سراغ کتاب رفت بلکه خود عیسی، کتاب و کلام خداست.
بعد که عیسی از قبر درآمد و به آسمان رفت شاگردان و حواریون او خاطرات عیسی را گفتند و اول هم احساس نمیکردند که نوشته لازم دارند زیرا ابتدا همان کتاب عهد عتیق یهودیان را داشتند و به آن اکتفا کردند ولی آرامآرام متی فرمایشات و ماجراهایی را که با عیسی(ع) داشتند تعریف کرد و مرقس آنها را یادداشت میکرد و تبدیل به کتاب کرد؛ نقل است حتی متی وقتی کتاب مرقس را دید شروع به نوشتن کرد و بعد لوقا که پزشک بود گفت که من چه از اینها کمتر دارم و او هم شروع به نوشتن کرد و به این ترتیب اناجیل شکل گرفت.
انتهای پیام