به گزارش ایکنا، علیاصغر قائدان، استاد دانشگاه تهران، شامگاه 15 مردادماه در نشست علمی «نشست قیام امام حسین(ع) در منظر تاریخ و کلام» با بیان اینکه یکی از دغدغههای متکلمین و مورخان بحث ارتباط تاریخ و کلام بوده است، گفت: نظرات متفاوتی در این عرصه بیان شده است و در نتیجه هم خیلی روشن نیست که ما در مطالعات تاریخی آیا باید به کلام هم توجه داشته باشیم یا خیر، یا در مباحث اعتقادی آیا میتوان نگاه تاریخی داشته باشیم، آیا این دو ارتباط مسالمتآمیز دارند یا اینکه در تناقض با هم هستند.
وی با بیان اینکه کلام به دنبال اثبات وجه فوق بشری ائمه(ع) و اثبات مباحث اعتقادی و ... است، افزود: نگاه کلامی، نگاهی الهی به تاریخ و انسان است و نگاه تاریخی، کاملا نگاه انسانی به انسان و حوادث است؛ ما اگر بخواهیم از دید اعتقادی و فرابشری به ائمه(ع) بنگریم در تاریخ امامت دچار یکسری تناقضات خواهیم شد که باید آن را حل کنیم و راه حل بنده همزیستی مسالمتآمیز تاریخ و کلام در تحلیل زندگی انبیاء و ائمه(ع) است؛ ارتباط بین این دو لازم و ملزوم همدیگر هستند یعنی باید همراه هم باشند تا قضاوت درستی ارائه دهند و البته مراد بنده از تاریخ، تاریخ کلامی و اعتقادی است و نه تاریخ صرف؛ زیرا تاریخ محض کاملا عینیتگرا، تجربهگرا و واقعگرا و دنبال آزمون و خطا و قاعدهمند است.
قائدان با بیان اینکه امام معصوم(ع) از یکسو جنبه فراانسانی دارد و از سویی وجه طبیعی که هر دو باید مورد توجه قرار بگیرد، اظهار کرد: در نگاه تاریخی ما درباره علل و عوامل زمینی رویدادها قضاوت داریم و اسناد برای ما ابزار اثبات یک رویداد هستند ولی رفتارهای غیربشری و الهی با تاریخ قابل تحلیل نیست لذا باید دنبال نگاه مشترک باشیم؛ نگاه کلامی درصدد ارائه فهم درست از منابع دینی مانند قرآن و حدیث و .. است. نبوت و معاد و ... مبتنی بر کلام نقلی هستند ولی توحید و توجیه واجب الوجود که جدلی است فینفسه کلام عقلی هستند.
استاد دانشگاه تهران افزود: براساس برخی آیات قرآن مردم از اینکه پیامبر(ص) مانند دیگران در بین مردم زندگی میکند و در بازار راه میرود و غذا میخورد تعجب میکنند؛ بنابراین شان انبیاء و ائمه دو وجه دارد و تفکیک این دو وجه ممکن نیست. در اینجا تاریخ به کمک علم کلام میآید مثلا در بحث معجزات و کرامات نبی و امام. اگر ما نگاه کلامی محض به عاشورا داشته باشیم الگوپذیری معنا نخواهد داشت زیرا همه چیز را باید از منظر ماورایی و الهی توجیه کنیم و بگوییم کربلا ماموریتی الهی بر دوش امام حسین(ع) بوده است. ائمه(ع) هم نفرمودهاند از شان الهی ما الگو بگیرید.
وی افزود: ما باید از شان انسانی ائمه(ع) الگو بگیریم یعنی امام به عنوان انسانی آزادیخواه و مبارز در برابر ظالم، زمانی میتواند الگو باشد که از جنبه انسانی ایشان الگوگیری شود. در اینجا بسیاری از علما و نویسندگان ما در مورد اهداف قیام کربلا گرفتار خطا شدهاند؛ کسانی که نگاه کاملا کلامی به قیام عاشورا دارند قضاوتشان در مورد عاشورا این است که امام برای شهادت دست به این کار زدند زیرا بین ایشان و خدا پیمانی وجود داشته است و خدا خواسته است او را شهید ببیند و امام هم علم غیب به شهادت داشته است.
استاد دانشگاه تهران ادامه داد: در بحث شهادت هم تعابیر مختلف است و برخی آن را شهادت عرفانی دانستهاند و برخی شهادت تکلیفی یعنی اینکه تکلیف امام بوده تا شهید شوند و گناهان امت بخشیده شود کما اینکه حضرت مسیح(ع) به صلیب رفت تا گناهان مسیحیان در طول تاریخ تا قیامت بخشیده شود؛ اگر چیزی تکلیف باشد برای ما الگوپذیر نخواهد بود و بحث فردی بین خود و خداست یا اگر شهادت سیاسی باشد در این صورت یعنی امام با این کار باعث ایجاد خون در رگهای جامعه شدند و این هم باز شاید الگوگیری زیادی نداشته باشد.
قائدان با بیان اینکه نگاه تاریخی هم یکجانبهنگرانه است، گفت: این نگاه میگوید امام برای شهادت قیام نکردند بلکه برای تشکیل حکومت دست به این حرکت زدند؛ آیتالله صافی گلپایگانی در پاسخ به کتاب شهید جاوید مرحوم صالحی نجفآبادی که گفته بود امام برای حکومت حرکت کردند و علم غیب هم نداشتند، کتاب شهید آگاه را نوشت و افراد دیگری هم آن را نقد کردند. قدیمیترین نظریهپرداز و متکلم دینی یعنی شیخ مفید معتقد است که علم غیب امام محدود است و به تعبیر دیگر علم امام در حدی است که خداوند به او اجازه داده است؛ بنابراین امام به تاریخ شهادتشان، آگاه نیستند و خبری از آن نداشتند. شیخ مفید در حقیقت حرکت استشهادی را نفی کرده است.
استاد دانشگاه تهران افزود: سیدمرتضی هم به علم غیب محدود امام قائل است یعنی امام حتی خبر شهادت و زمان و مکان آن را نداشتند و ضرورتی هم نداشته است که از آن مطلع باشند به تعبیر دیگر اصل را بر حفظ جان گرفته است و اینکه امام فینفسه دنبال شهادتطلبی نبود. برای امام، دستیابی به حکومت اصل بوده است و وظیفه امام هم این است که در حد مقدورات خود عمل کنند. علامه سیدمحمد مکی از علمای قرن 11 هم گفته است که تشکیل حکومت از اهداف مهم امام(ع) بوده ولی در کنار این بزرگواران کسانی بودند که نظریه جمع دارند یعنی هدف امام هم قیام برای حکومت و هم شهادت بوده است.
وی با بیان اینکه شیخ طوسی میگوید امام متعبد به شهادت و آگاه از آن نبودند ولی مامور به صبر بر شهادت و سختیهای آن بودند، تصریح کرد: از این منظر اگر امام بتوانند شهادت را از خود دور کنند خلاف عقل عمل نکردهاند و خلاف تعبد به فرامین الهی هم نیست زیرا لازمه جهاد، توانمندی نظامی و انسانی است. از دید ایشان در صورت فراهمشدن شرایط، تاسیس حکومت بر امام واجب بوده است نه اینکه برای تاسیس حکومت، کشته شوند.
قائدان بیان کرد: طبرسی صاحب تفسیر بحث کرده است که اصل، حفظ جان است و حتی در جایی که امر به معروف جایز است اگر خطر جانی داشته باشد تکلیف شرعی بر دو ش او نیست و صلح با کفار هم در صورتی که بیم جان باشد لازم است که نمونه آن صلح حدیبیه بود؛ طبرسی علم امام را محدود میداند و اینکه امام از شهادت و کشتهشدن آگاه نبودند و هدفشان تشکیل حکومت بود ولی در کنار آن پذیرای شهادت بودند و از آن باکی نداشتند.
قائدان ادامه داد: ملا فتحالله کاشانی هم از علمای دوره صفویه همین نظر را دارد و کسانی هم هستند که نظریه شهادتطلبی محض را مطرح میکنند و برخی هر دو را. ابن شهرآشوب هم نفی علم غیب امام کرده و میگوید امام در علم غیب، محدود است و در برخی موارد به اذن خدا از غیب آگاه است و از طرفی نفی تعبد به شهادت را مطرح کرده است. مرحوم مجلسی از کسانی است که نظریه جمع را طرح کرده است یعنی امام علم به شهادت داشتند ولی قصد شهادت نداشتند تا با شهادت ایشان امتشان از گناه پاک شوند یا اینکه بخواهند با شهادت، حکومت بنیامیه را تضعیف کنند. علامه طباطبایی هم علم به شهادت را بدون قصد شهادت پذیرفته است یعنی علم به شهادت داشتند ولی برای شهادت حرکت نکردند و دنبال ایجاد حکومت بودند ولی موفق نشدند.
وی با بیان اینکه ابن طاووس معتقد به علم غیب مطلق امام(ع) است و اینکه امام علم به زمان و مکان شهادتشان داشتند و شهادت ایشان، فدیهای بوده است، اظهار کرد: یعنی خدا خواسته است امام را به فیض عظمایی برساند که در راه خدا قربانی شوند و خدا خواسته است تا امام حسین(ع) را شهید ببیند؛ این نظریه فدیهای جای بحث دارد که شاید جواب مرحوم مجلسی و طبرسی یعنی آگاهی از شهادت هست ولی تکلیفی به آن نبوده است، پاسخ مناسبی باشد.
استاد دانشگاه تهران اضافه کرد: در دوره معاصر، آقای صالحی نجفآبادی دلایلی برای تشکیل حکومت آورده است؛ نگاه او کاملا انسانی است و نه شان الهی و قدسی؛ البته ایشان مقام قدسی و الهی برای امام قائلاند ولی در این حرکت اینگونه نمیاندیشد. او معتقد است که حکومت در برابر ظلم یزید و طبق معاهده صلح امام مجتبی(ع) باید دفاع میکردند و دنبال حکومت میرفتند. ایشان معتقد است که امام(ع) تلاش کردند حتی صلح شرافتمندانه داشته باشند ولی موفق نشدند و در نهایت منجر به درگیری شد.
قائدان ادامه داد: از دید نجفآبادی، امام شرایط کوفه را در رسیدن به حکومت سنجیدند یعنی نامههای متعدد در حمایت از امام ارسال شده است و طبیعتا هر سیاستمداری باید از این فرصت استفاده کند لذا مسلم را اعزام کردند تا وضعیت را بررسی کنند. ولی آقای صافی گلپایگانی معتقد بودند که امام حسین(ع) برای رسیدن به لقای الهی دست به حرکت زدند و در نهایت ایشان نظریه استشهادی را طرح کرده است. البته ابن طاووس شهادت فدیهای را مطرح کرد ولی نظر آقای صافی شهادت عرفانی است یعنی امام برای رسیدن به عالیترین مقام عرفانی به شهادت رسیده است. شریعتی هم معتقد به شهادت سیاسی بود یعنی امام دنبال این بود که با شهادت خود مردم دوران خود را به حرکت وادارند و جامعه را تکان بدهند و این کار فقط با شهادت ممکن بود.
انتهای پیام