
به گزارش ایکنا، آیتالله ابوالقاسم علیدوست، استاد درس خارج امروز، 19 آبانماه در ادامه سلسله جلسات تفسیر به ایراد سخن پرداخت.
متن سخنان آیتالله علیدوست به شرح زیر است:
بنای بنده در تفسیر، بنای خاصی است، یعنی وقتی قسمتی انتخاب شد بنابر صلاحدید نکاتی را عرض میکنم نه اینکه آیه به آیه مفردات و تفسیر بیان شود.
بحث جلسه امروز آیه 48 سوره بقره است: وَاتَّقُوا يَوْمًا لَا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئًا وَلَا يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلَا يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ؛ به بنیاسرائیل گفته است که بترسید برای روزی که هیچ کسی به جای دیگری مجازات نخواهد شد؛ این همان اصل شخصیبودن مجازاتها در حقوق است یعنی هیچگاه در هیچ نظام حقوقی سالم کسی را به خاطر دیگری مجازات نمیکنند. در ادامه فرمود که از هیچ کسی شفاعتی پذیرفته نخواهد شد.
این نکته محل بحث است که فرد مجرم بخواهد شفاعت کند از او پذیرفته نیست یا بخواهد شفاعتکننده بیاورد از او پذیرفته نخواهد شد. و لا یؤخذ منها عدل؛ اینکه غرامتی بدهد و جبران خسارت کند از او پذیرفته نیست و مورد یاری هم نخواهد بود. در همین سوره مبارکه در آیه 123 هم باز فرموده است: وَاتَّقُوا يَوْمًا لَا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئًا وَلَا يُقْبَلُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا تَنْفَعُهَا شَفَاعَةٌ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ؛ اگر تفسیر قرآن به قرآن را در نظر بگیریم، براساس مفاد این آیه قطعاً فرد مجرم شفاعت که نمیتواند بکند، شفاعتکننده هم برای او پذیرفته نمیشود؛ این آیه، نافی شفاعت است و مستمسکی برای کسانی است که شفاعت را نهاد غلطی میدانند.
در اینجا نکاتی بیان میکنم که یا بزرگان سراغ آن نرفتهاند یا در لابلای مطالب گم است. نکته بنده نسبت به لا تجزی نفس عن نفس یا شخصیبودن مجازاتها این است که گاهی سؤال میشود اگر این مفاد را بپذیریم در این صورت با عهدهدار بودن مجازات فردی از سوی عاقله او یا جبران خطای قاضی توسط بیتالمال چه باید کرد. در این آیات آنچه نفی شده، مجازات یک فرد به جای دیگری است نه شخصیبودن مسئولیت. در تمامی نظامهای حقوقی اگر مثلاً پلیس یا قاضی خطا کرد با بیتالمال آن را جبران میکنند. در نظام قبیلگی هم عاقله ضامن بوده است.
اصلاح یک خطای رایج
گاهی گفته میشود و یا میپرسند فلان کار را انجام ندهید زیرا باعث عذاب مرده شما میشود؛ در اینجا چه باید کرد؟ در اینجا آنچه محکم است، این آیه قرآنی است که مجازات، شخصی است و این نوع بیانات متشابه لذا اگر روایتی هم وجود داشت که چنین مفادی داشته باشد یا نباید پذیرفته شود و یا باید توجیه کنیم. ممکن است ورثه کسی کارهایی بکنند حتی در منزل والدین مرحومشان رقص و آواز راه بیندازند چه ربطی به مرده دارد؟ اگر مرده در چنین حوادثی نقشی داشته است، مثلاً لقمه حرام به ورثه داده یا خودش این نوع سنتها را بنیان گذاشته است، به خاطر کوتاهیهای خودش مجازات خواهد شد یا اینکه در برابر منکرات فرزندان و اطرافیان سکوت کرده است.
در این بین مجانین و کسانی که تکلیفی ندارند در دنیا ممکن است تر و خشک بسوزند و وقتی بلایی آمد همه عذاب میشوند ولی در آخرت اینطور نیست لذا اهل تفسیر باید این برداشت را مراعات کنند. گاهی برخی به امثال این آیه تمسک کرده و اصلاً شفاعت را زیر سؤال میبرند ولی در آیه 254 بقره و 255 بقره(آیه الکرسی) این بحث قابل تأمل است؛ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لَا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خُلَّةٌ وَلَا شَفَاعَةٌ ۗ وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ.
همیشه ما گفتهایم کمترین حق شریعت و نصوص دینی بر ما و یا بزرگترین تکلیف بر ما این است که نصوص دینی را در یک نظام ببینیم لذا به یک اهل سنت منکر شفاعت میگوییم باید برای اثبات چیزی همه آیات قرآن در مورد شفاعت را ببینیم و داوری کنیم.
اصل شفاعت مسلم است
بنابراین اصل شفاعت امری مسلم است ولی شفاعت مهارشده؛ چرا مهارشده زیرا برخی اشکال میکنند که شفاعت انسانها را فاسد و خودخواه و سهلانگار کرده و اباحهگری را ترویج میکند لذا باید گفت این شفاعت را به هر کسی نمیدهند از این رو گاهی انسان به جایی میرسد که خداوند میفرماید به عزت و جلالم سوگند که هرگز او را نخواهم آمرزید. اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ.
در ذیل برخی روایات که به شیعیان گفته شده است ما شما را شفاعت میکنیم ولی تأکید کردهاند که برزختان با خودتان و برزخ هم گاهی دهها هزار سال طول کشیده و هر لحظه آن انسان را پیر میکند، بنابراین شفاعت باید آیه امید باشد نه سوء استفاده. توبه هم اینطور است یعنی توبه نهاد ناصحیحی نیست و همه انسانها توبه مهارشده را قبول دارند و توبه مایه امید است نه گستاخی.
گاهی اوقات گفته میشود کسی که قرار است شفیع باشد این شفیع باید مهربانتر از شافع باشد، درست مانند زمانی که یک مادری پادرمیانی کند تا پدر فرزند را ببخشد و وزیری میخواهد که سلطان فلان فرد را ببخشد ولی در مورد خدا که ارحم الراحمین است، ما نمیتوانیم این سخن را بگوییم. مثلاً پیامبر(ص) میخواهد کسی را در نزد خدا شفاعت کند، خوب چرا این فرد مستقیم نزد خود خدا که مهربانتر است، نرود؟
جواب این است که همانطور که خود پدر آمادگی بخشش فرزند را دارد ولی برای حفظ احترام و جایگاه مادر شفاعت او را میپذیرد، در مورد خدا و پیامبر(ص) و ائمه(ع) و سایر شافعان هم این مسئله صدق دارد، یعنی درست است افراد میتوانند مستقیم نزد خدا بروند و از او درخواست شفاعت کنند ولی خدا برای حفظ جایگاه انبیاء، اولیاء، مؤمنان، شهدا، صلحا، قرآن و ... که مقام شفاعت دارند، این راه را قرار داده است.
پس لزوما معنای شفاعت آن نیست که واسطه شفاعت مهربانتر از خداوند است بلکه نشانه احترام است. از این رو ما باید از اسمی از اسماء خدا به اسماء دیگر پناه ببریم؛ ائمه(ع) و انبیاء و قرآن و سایر شفیعان مظاهر اسماء الهی هستند و ما به این اسامی توسل میکنیم و شفاعت میجوییم.
انتهای پیام