کد خبر: 4251334
تاریخ انتشار : ۱۷ آذر ۱۴۰۳ - ۰۹:۲۲
حضرت زهرا(س) از منظر وهابیت / ۱

تقلیل و انکار فضایل حضرت زهرا(س) توسط وهابی‌ها

حجت‌الاسلام اکبر روستایی در اولین جلسه درس‌گفتار «حضرت زهرا(س) از منظر وهابیت» گفت: آنچه در جامعه وهابی بیش از فضایل مورد توجه قرار می‌گیرد نه ذکر فضایل و تقلیل آن بلکه انکار این فضایل است در صورتی که در نوشته‌های اهل سنت فضایل متعددی برای حضرت صدیقه(س) وجود دارد.

به گزارش ایکنا، جایگاه والا و شامخ حضرت زهرا(س) به عنوان دخت نبی اکرم(ص) و مادر حسنین(ع) در منابع شیعی و اهل سنت مشخص است و همگان به آن اذعان دارند اما فرقه وهابیت به این جایگاه، دیدگاه دیگری دارد که حتی بنا بر آنچه در روایات و نگاه اهل سنت نیز معتبر است تعارضاتی دارد. از همین‌رو شناخت و تبیین این تعارضات برای معرفی واقعی این فرقه از جمله کارهای مهمی است که باید به آن اهتمام ورزید. 
 
حجت‌الاسلام والمسلمین اکبر روستایی، دكترای رشته تاريخ اسلام از دانشگاه باقرالعلوم(ع) در سلسله درس‌گفتارهایی که به همت موسسه پرسمان برگزار شده به موضوع «حضرت زهرا(س) از منظر وهابیت» پرداخته است که متن جلسه اول این درس‌گفتار را در ادامه می‌خوانیم؛
 
دیدگاه وهابیت در نگاه کلان در چند بخش تقسیم می‌شود که بخش نخست آن که موضوع این جلسه است درباره نگرش آنها نسبت به فضائل حضرت زهرا(س) است. طبیعتاً مسئله فضائل شامل نگاه اثباتی و سلبی می‌شود. نگاه اثباتی به این معناست که آیا در بین وهابیت فضایل حضرت زهرا(س) نیز مطرح می‌شود یا خیر؟ اگر مطرح می‌شود چگونه مطرح می‌شود؟ این نگاه اثباتی است. 
 
نگاه سلبی ناظر به انکار فضایل حضرت زهرا(س) است که آیا در جامعه وهابیت کسانی هستند که فضایل حضرت زهرا(س) را انکار کنند؟ این فضایل می‌تواند شامل فضایل اخلاقی و رویکرد سیاسی به عنوان یک زن مسلمان و پیشرو و... این حضرت‌ شود. 
 

بیان فضایل حضرت زهرا(س) در بیان وهابیت

فضایل حضرت زهرا(س) در بین وهابیت هم ذکر شده است و آنها مثل اهل سنت در نگاه کلی می‌دانند که صدیقه طاهر(س) فضایل زیادی دارند اما گاهی اوقات آن جهت‌گیری‌های مذهبی باعث می‌شود تا این فضایل آنگونه که باید نقل نشود یا این فضایل را به گونه‌ای کمرنگ کنند و بعد آن را بیان کند یا اینکه تبیین درستی از فضایل آن حضرت نداشته باشند. 
 
از جمله افرادی که در جامعه وهابی مسئله حضرت زهرا(س) را مطرح کرده‌اند آقای محمد رشید رضا، صاحب تفسیر المنار است. ایشان گرایش‌های وهابی دارد و اگر کسی کتاب «الوهابیون والحجاز» رشید رضا را مطالعه کرده باشد در صفحه ۶۰ این کتاب تجلیل‌های رشید رضا از محمد بن عبدالوهاب را خواهد دید و به این بینش می‌رسید که رشید رضا شخصیتی است که از حرکت وهابیان دفاع می‌کند و در واقع موضع‌گیری‌های محمد ابن عبدالوهاب در برابر شفاعت خواهی، توسل، استغاثه و باورهایی از این دست را موضع‌گیری‌هایی در نظر می‌گیرد که دفاع از حق، توحید و مبارزه با خرافه است. 
 
کسانی که با مسئله وهابیت آشنا باشند متوجه هستند که مسئله شفاعت، توسل، استغاثه، زیارت قبور و باورهایی از این دست، نه باورهایی شیعی بلکه یک باورهای اسلامی است که اهل سنت نیز زیارت اهل قبور، شفاعت، توسل، استغاثه و سوگند به غیر خدا را قبول دارند؛ بنابراین این باور فقط شیعی نیست اما آقای محمد ابن عبدالوهاب به نوعی با همه این‌ها مبارزه می‌کند و به همه آنها را تحت عنوان کفر، شرک و خرافه مطرح می‌کند. رشید رضا هم در موضع مدافع محمد ابن عبدالوهاب قرار می‌گیرد و از این موارد دفاع می‌کند. 
 
بنابراین اگر با این نگاه رشید رضا را مورد مطالعه قرار دهیم متوجه خواهیم شد که رشید رضا شخصیتی وهابی است و گرایش‌های سلفی و وهابی دارد. با این حال رشید رضا در آثاری که دارد به فضائل حضرت زهرا(س) اشاره دارد؛ به عنوان نمونه اگر ما تفسیر المنار او را مورد مطالعه قرار دهیم می‌توانیم در بخشی از این تفسیر برخی از القاب صدیقه طاهر(س) را مشاهده کنیم یا مثلاً از جمله القابی که در این کتاب مطرح می‌شود «بضعة الرسول» به معنای پاره وجود پیامبر(ص) است که در جلد هفتم، صفحه ۴۶۰ تفسیر خود؛ وقتی درباره حضرت زهرا(س) صحبت می‌کند عبارت «بضعة الرسول سيدة النساء(ع)» یعنی پاره وجود رسول خدا و سرور زنان را می‌آورد که این دو از القاب حضرت زهرا(س) است. 
 
البته رشید رضا عبارت «بضعة» را آنگونه که باید معنا نمی‌کند؛ «بضعة» به معنای پاره‌ای از وجود فرد است، حضرت رسول(ص) نفرمودند که «بضعة من جسمی» به معنای پاره تن من بلکه فرمودند «فاطمةُ بضعة منّي» یعنی  فاطمه(س) پاره وجود من، رسول خدا(ص) است. 
 

تقلیل فضایل حضرت زهرا(س) در نگاه وهابیان

رشید رضا در دیدگاه خود «بضعة» را به حد اینکه این پاره‌ای از تن رسول خدا است تقلیل می‌دهد و می‌گوید فرزند پاره‌ای از پدرش است که بعضی از صفات، سرشت، طبع، شمایل و ظاهر او را به ارث می‌برد که گاهی اوقات می‌تواند این‌ها جسدی و ظاهری یا ممکن است صفات نفسانی و عقلی باشد؛ مثل بخشندگی، شجاعت و... دیگر توضیح نمی‌دهد که حضرت زهرا(س) چه صفاتی را از پیامبر(ص) به ارث برده است و چگونه بوده‌اند. 
 
ایشان در بخش دیگر از کتاب «تفسیر المنار» ذکر می‌کند که فرزند به گونه‌ای نسخه دوم از وجود پدر است و شخصیتی است که خواهان بقای وجود خود است؛ وجود این فرزند استمرار وجود پدر است و به اینکه حضرت زهرا(س) که خواستار بقاء و استمرار وجود رسول خدا(ص) هستند به چه معنا است نمی‌پردازد که آیا این به این معنا است که حضرت زهرا(س) به دنبال حق‌گویی و دفاع از امامت ولایت بودند که رسول خدا(ص) که در طول ۲۳ سال حیات رسالت خود امامت و ولایت امیرالمؤمنین(ع) را فریاد زدند یا خیر؟ 
 
آیا وقتی که رسول خدا(ص)، امیرالمؤمنین(ع) را نفس خود دانستند، باور حضرت زهرا(س) هم همین است؟ آیا حضرت زهرا(س) مانند رسول خدا(ص) به دشمن نگاه می‌کردند و دشمن رسول خدا(ص) را دشمن خود می‌دانستند و دوست رسول خدا(ص) را دوست خود می‌دانستند؟ کسی که ولایت امیرالمؤمنین(ع) را بپذیرد به عنوان تابع رسول خدا(ص) می‌دانستند و کسی که انکار کند عنوان مخالف رسول خدا(ص) می‌دانستند؟ هیچ کدام از این‌ها را رشید رضا ذکر نمی‌کند و فقط به نحو کلی به این میزان اکتفا می‌کند. 
 

وهابیان و لقب «زهرا»

لقب دیگری که رشید رضا به آن می‌پردازد لقب «زهرا» است و در این کتاب عباراتی را ذکر می‌کند و می‌گویند اگر حضرت فاطمه(س) به واژه «زهرا» ملقب شد به دلیل مسئله خاصی نیست که مثلاً نور عبادتشان به آسمان می‌تابید یا ویژگی خاصی داشت بلکه فقط به این معنا است که ایشان قاعدگی نداشتن و به همین دلیل زهرا نامیده شد و به شدت این مسئله را تقلیل می‌دهند؛ در حالی که ما اگر همین لقب زهرا را بخواهیم در کتب اهل سنت جست‌وجو کنیم با مطالب دیگری مواجه می‌شویم. 
 
در بعضی از آثار به جای مانده ما با این روایت مواجه می‌شویم که از جناب عایشه صادر شده است که ایشان می‌گویند «ما اگر می‌خواستیم خیاطی انجام دهیم و چیزی را بدوزیم با نور صورت فاطمه(س) این کار را انجام می‌دادیم» اما ایشان این موضوع را تقلیل می‌دهد و مسئله قاعدگی را مطرح می‌کند. ما اگر از نظر لغت هم بخواهیم این واژه را بررسی کنیم به این معنا نیست و معنای این واژه بحث نورانی بودن و نورافشانی است کما اینکه در کتاب «لسان العرب لابن منظور» و «النهایه» ابن اثیر این موضوع را مشاهده می‌کنیم و در روایات دیگر ترث اسلامی شیعه و اهل سنت وجوه مختلفی برای لقب حضرت زهرا(س) گفته‌اند. طبیعی و بدیهی است که رشید رضا سوگیری مذهبی را کنار بگذارد و به عنوان یک پژوهشگر بخواهد این مسئله را دقیق و ظریف ذکر کند که درباره لقب حضرت زهرا(س) اقوال گوناگونی وجود دارد. 
 

حضرت زهرا(س) محور امامت

لقب دیگری که ایشان درباره حضرت زهرا(س) ذکر می‌کنند ناظر است بر اینکه حضرت زهرا(س) محور امامت هستند؛ با این عنوان که می‌گوید روایاتی درباره خروج حضرت مهدی(عج) صادر شده است که این روایات و حد تواتر معنوی رسیده است؛ این گونه که روایاتی است در آخر الزمان فردی خروج خواهد کرد که زمین را از عدالت فراگیر می‌کند بعد از اینکه ظلم و جور و ستم زمین را فرا گرفته است و بعد با روم می‌جنگد و قسطنطنیه را فتح می‌کند و دجال خروج می‌کند و حضرت عیسی(ع) نازل می‌شود و به ایشان اقتدا می‌کند اما اینکه آیا این حضرت مهدی(عج)، فرزند حضرت زهرا(س) و فرزند امام حسن عسکری(ع) است و نسب حسینی دارند یا اینکه از نوادگان امام حسن مجتبی(ع) است و نسب حسنی دارد؛ اصلاً به این مسئله نمی‌پردازد و ماجرای حسینی بودن نسب امام زمان(عج) را ذکر نمی‌کند با اینکه ما در منابع اهل سنت نزدیک به ۹ طریق روایت داریم که نسب امام زمان(عج) افزون بر فاطمی بودن حسینی است اما رشید رضا اصلاً به این موضوع نمی‌پردازد. 
 

غیرقابل استناد بودن منابع وهابیت درباره فضایل حضرت فاطمه(س)

این بخشی از نگاه وهابیت به فضایل است و ما رشید رضا را به عنوان نمونه در اینجا ذکر کردیم که طبیعتاً نمونه‌های دیگری هم در آثار وهابیت ملاحظه می‌کنیم وجود دارد که درباره حضرت زهرا(س) قضاوت درست ارائه نداده‌اند که ظاهر کار بیان فضیلت است اما در باطن این فضایل کمرنگ شده‌اند به همین دلیل ما در جامعه وهابی نمی‌توانیم فضایل حضرت زهرا(س) را آنگونه که باید مورد مطالعه قرار دهیم و منابع وهابی یک منابع استوار و محکم و قابل اعتمادی برای فهم فضیلت حضرت صدیقه طاهر(س) نیست. 
 
آنچه در جامعه وهابی بیش از فضایل مورد توجه قرار می‌گیرد نه ذکر فضایل و تقلیل آن بلکه انکار این فضایل است در صورتی که در نوشته‌های اهل سنت فضایل متعددی برای حضرت صدیقه(س) وجود دارد؛ مثلاً روایت معتبری را حاکم نیشابوری در «المستدرک الصحیحین» نقل می‌کند به این معنا که «خداوند با رضایت حضرت زهرا(س) راضی می‌شود» و در بخش دیگر این روایت اشاره می‌کند که «خداوند به خاطر غضب حضرت زهرا(س) غضبناک می‌شود»؛ علمای اهل سنت به اعتبار سندی به تصریح اعتبار این روایت پرداختند اما در جامعه وهابی می‌بینیم که این روایت مورد انکار قرار می‌گیرد.
 

انکار روایت معتبر از سوی وهابی معروف

عدنان العرعور که یکی از وهابیان است و در شبکه‌های ماهواره‌ای و جهانی عرب زبان برنامه زنده دارد وقتی به این روایت می‌رسد به شدت منکر می‌شود که آیا خداوند به دلیل غضب یک بشری غضب کند؟ حاشاوکلا و امکان ندارد. آیا این چنین است که العرعور می‌گوید یا اینکه خیر ما حتی در آثار ابن تیمیه که شخصیتی مورد اعتماد و احترام وهابیون است می‌گوید که خداوند به خاطر اشخاص دیگر مثل غضب یک مؤمن نیز غضب می‌کند؟
 سؤال اینجاست آیا آقای عدنان‌ العرعور کتاب ابن تیمیه را نخوانده‌اند؟ یا اینکه خوانده‌اند و نستجیربالله حضرت زهرا(س) را مؤمنه نمی‌داند؟ یا اینکه کینه و دشمنی ایشان با حضرت زهرا(س) است؟ 
 
موضوع دیگری که درباره حضرت زهرا(س) می‌بینیم ماجرای مباهله است که در آیه مباهله حضرت زهرا(س) به عنوان مصداق «نسائنا» حضور یافتند. وقتی که خداوند بر پیامبر(ص) وحی فرستاد که به مسیحیان نجران بگو اگر شما بعد از این مباحثه علمی و اعتقادی قانع نشدید بیایید و پسران و زنان خود را بیاورید؛ حاکم نیشابوری از علمای اهل سنت تصریح می‌کند که این متواتراً ثابت شده است که رسول خدا(ص)، امیرالمؤمنین(ع) را به عنوان نفس خود و حضرت زهرا(س) را به عنوان نسائنا و حسنین(ع) را به عنوان ابنائنا آورده‌اند اما آیا آقای العرعور و سایر وهابیان به این مسئله این نگاه را دارند؟ 
 

آیه مباهله و اهل بیت(ع)

ما در صحیح مسلم این روایت را داریم؛ زمانی که آیه مباهله نازل شد پیامبر(ص) از علی(ع)، فاطمه(س) و حسن(ع) و حسین(ع) دعوت کرد و گفت این‌ها اهل بیت من هستند و درباره اهل بیت نیز در قرآن آیه تطهیر نازل شده است صرف نظر از اینکه این آیه شامل زنان پیامبر بشود یا خیر و باور ما این است که نمی‌شود؛ جمهور اهل سنت بر این باور هستند که این آیه شامل زنان پیامبر(ص) به عنوان اهل بیت نمی‌شود و شامل افرادی می‌شود که رسول خدا(ص) از آنها به عنوان اهل بیت یاد کردند.
 
ما در جامعه وهابی می‌بینیم که این نگاه وجود ندارد و عثمان الخمیس به عنوان یک وهابی وقتی می‌خواهد آیه مباهله را تحلیل کند می‌گوید که خیر؛ در صورتی که رسول خدا فرزند دیگری در آن عصر نداشت و فاطمه زهرا(س) را از این باب آورد و پسر زنده‌ای نداشت و به همین دلیل حسنین(ع) را آورد و اینگونه نیست که آقای خمیس صحبت می‌کند. 
 
ما اعتقاد داریم که تنها فرزند رسول خدا صدیقه طاهره(س) است اما این از این باب نیست؛ چراکه اینجا نبرد حق و باطل است و در این نبرد صرف ارتباط نسبی فایده‌ای ندارد؛ بنابراین اینجا مقام شامخ صدیقه طاهره(س) است که رسول خدا(ص) به عنوان مصداق نسائنا ذکر می‌کند با اینکه کلمه نساء بر زنان فرد هم صدق می‌کند و ما بانوان با فضیلتی مانند حضرت ام‌سلمه(س) در آن عصر داریم که همسر رسول خدا(ص) است اما رسول خدا(ص) حتی ایشان را هم نمی‌آورد و فاطمه زهرا(س) را می‌آورد با اینکه کلمه بنت در آیه نیست و نساء است اما آقای خمیس نمی‌خواهد فضایل حضرت زهرا(س) را بپذیرد. 
 

دیگر مصادیق آیات مرتبط با حضرت زهرا(س) در قرآن

مسئله دیگری که ما درباره حضرت زهرا(س) می‌بینیم موضع‌گیری دیگر جریان وهابیت است که تصریح می‌کنند که هیچ آیه‌ای در قرآن به حضرت زهرا(س) اشاره نشده است و درباره مریم بنت عمران هست. سؤال این است که آیا حضرت مریم در نظر شما از حضرت زهرا(س) بالاتر است؟ مگر ما در روایات نداریم که «سیده النساء الاهل جنت» و این تعبیر درباره حضرت زهرا(س) است البته شامل حضرت مریم نیز می‌شود. مگر ما در تعابیر اهل سنت نداریم که حضرت زهرا(س) سرور بانوان دو عالم هستند؟ چگونه می‌توان این‌ها را نادیده گرفت و بگوییم که در قرآن اشاره‌ای به ایشان نشده است؟ سؤال این است که مگر در سوره «انسان» بحث اطعام به یتیم، اسیر و مسکین درباره چه کسی است؟ آیا حضرت زهرا(س) در کنار امیرالمؤمنین(ع) و حسنین(ع) افطار خود را به این افراد ندادند؟ 
 
عدنان‌ العرعور آیا در آیه تطهیر که به فضایل حضرت زهرا(س) می‌پردازد به این معنا که هیچ رجس و پلیدی در او نیست آیا جمهور اهل سنت نگفته‌اند که این جمله شامل حضرت زهرا(س)می‌شود؟ 
 
شما کافی است که مصادر تفسیری اهل سنت را در این زمینه ملاحظه کنید که ذکر کردند رجس به چه معناست که به گناه، نجاسات، عذاب و نقص می‌گویند و خدا همه این‌ها را از اهل بیت دور کرده است. جالب اینجا است که بعد از این مسئله آقای ثعالبی تصریح می‌کند که مراد از اهل بیت چه کسانی هستند و روایت حضرت ام‌سلمه(س) را ذکر می‌کند که می‌گوید این آیه در خانه من نازل شد و رسول خدا علی‌ابن‌ابیطالب(ع)، فاطمه زهرا(س) و حسنین(ع) را صدا می‌زند و آنها را با یک عبا می‌پوشاند و بعد این مسئله تطهیر ذکر می‌شود. 
 

نگاه جمهور اهل سنت نسبت به آیه تطهیر

ثعالبی گفته که جمهور اهل سنت گفته‌اند که این آیه در مورد این افراد است اما بله بعضی دیگر از افراد ابن عباس و اکرمت‌ الابی جهل می‌گویند که این آیه درباره نساء النبی خاصتاً است اما آقای ثعالبی می‌گوید که جمهور همان نظر نخست را دارد یعنی این آیه درباره حضرت امیر(ع)، حضرت صدیقه طاهره(س) و حسنین(ع) نازل شده است نه درباره زنان پیامبر(ص) که نه سیاق این آیه اینجا می‌تواند دلیل باشد و نه روایات این را ثابت می‌کند که زنان مشمول این آیه شوند و نه به نحو خاص و عام این آیه درباره اهل بیت است. 
 
ما آیات دیگری در قرآن داریم مانند آیه «مودت» که شماری از روایات در اهل سنت وجود دارد که حضرت صدیقه طاهره(س) مصداق این آیه است یا در آیه 26 سوره مبارکه «اسراء» که موضوع «ذی‌القربی» مطرح می‌شود و حضرت زهرا(س) مصداق آن است و روایاتی در این زمینه در منابع اهل سنت وجود دارد که به این موضوع اشاره می‌کند.
انتهای پیام
captcha