کد خبر: 4255209
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۰۸ دی ۱۴۰۳ - ۰۸:۳۷
خسرو باقری در گفت‌وگو با ایکنا تبیین کرد

تقویت ارزش‌ها در نوجوانان؛ از اهمیت تا لزوم تهذیب «سنت‌ها» + فیلم

استاد تمام دانشگاه تهران با اشاره به اهمیت درک وجود سنت‌ها در جامعه، بر لزوم بازسازی و تهذیب آنها تأکید و تصریح کرد: یکی از علت‌هایی که نوجوانان به نفی روی می‌آورند، این است که این پالایش را نمی‌بینند و تصور می‌کنند باید همه را بپذیرند؛ در حالی که پالایش باعث می‌شود غلط‌ها را حذف کنیم.

خسرو باقری«تعلیم و تربیت» دو مفهوم اساسی و انسانی در زندگی علمی و معنوی بشر به شمار می‌رود. در دوران‌های نخستین، تعلیم و تربیت بیشتر ابزاری برای ادامه بقا بود، اما به تدریج بشر، از آن در ابعاد و اهداف گوناگون استفاده کرد و امروز این مهم نه تنها برای بقا بلکه برای بهره‌برداری بهتر از اوقات فراغت و آموزش هر چه بهتر امور اجتماعی و فرهنگی نیز استفاده می‌کند.
 
تعليم و تربيت در سير تاريخی خود، دچار تحولات اساسی شده است. در گذشته زندگی خانوادگی، کار گروهی و مراسم مذهبی به عنوان عوامل اصلی آموزش و پرورش به شمار می‌‏‌رفتند، اما امروزه فرايند تعليم و تربيت کودکان از خانواده آغاز می‌‏‌شود و سپس این مسئولیت مهم را مدرسه به عهده می‌گیرد. البته مدرسه به تنهایی نمی‌تواند این مسئولیت مهم را عهده‌دار باشد و خانواده باز هم باید پررنگ‌تر و برجسته‌تر در کنار مدرسه به ایفای نقش بپردازد، اما معلم می‌تواند نقش اثرگذاری خود را داشته باشد، در صورتی که بداند با نسل امروز، چگونه برخورد کند، نسلی که شاید بتوان گفت؛ هم خانواده‌ها و هم مدرسه را با مسائل مهمی روبرو کرده است و معلم در این میان باید بتواند تربیت این دانش‌آموزان را بپذیرد، به چراهای بی‌شمارشان پاسخ گوید و راهنمای واقعی برای آنها باشد تا بتوانند به رشد و تحول برسند که در غیر این صورت، تعلیم و تربیت، ناقص خواهد بود. آنها باید با راهنمایی معلمان و مربیان خود توانمندی لازم برای ورود آنها به جامعه‌ای بزرگتر و زندگی اجتماعی را به دست آورند.
 
در شیوه‌های آموزش قدیمی، دانش‌آموز بسیار منفعل بود و معلم در مکالماتی یک‌سویه، آموزش را به دانش‌آموز انتقال می‌داد و همین امر، ذهن دانش‌آموز را محدود می‌کرد، اما دانش‌آموزان امروز که آنها را نسل زد، آلفا و ... می‌نامند، با فضای مجازی رشد یافته‌اند و در این فضا زیسته‌اند و با انواع محتوای آموزشی سروکار دارند، عملاً نمی‌توانند همانند دانش‌آموزان نسل قبل باشند، اگر در این نظام آموزشی، معلم بخواهد همان شیوه‌های گذشته را دنبال کند، نه تنها توفیقی به دست نخواهد آورد، بلکه کلاس و مدرسه را به محیطی کسالت‌آور و خسته‌کننده تبدیل خواهد کرد. چنین معلم و مدرسه‌ای نیاز به تحول در بطن خود دارند، تا نشاط، شوق یادگیری و سرزندگی میان دانش‌آموزان موج زند.
 
از میان اهل دانش و پژوهش یکی از بلندنامان و مؤثران حوزه فلسفه تعلیم و تربیت؛ خسرو باقری، استاد تمام دانشگاه تهران است. از او کتاب‌های بسیاری همچون؛ «نگاهی دوباره به تربیت اسلامی»، «مبانی شیوه‌های تربیت اخلاقی: نقد تطبیقی علم اخلاق و روان‌شناسی معاصر»، «چیستی تربیت دینی»، «نو عمل‌گرایی و فلسفه تعلیم و تربیت: بررسی پیامدهای دیدگاه ویلارد کواین و ریچارد رورتی در تعلیم و تربیت»، «درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران»، «هویت علم دینی»، «رویکردها و روش‌های پژوهش در فلسفه تعلیم و تربیت»، «گفت‌وگوی معلم و فیلسوف»، «عاملیت انسان رویکردی دینی و فلسفی» تألیف و همچنین آثاری چون «در باب استعداد آدمی: گفتاری در فلسفه تعلیم و تربیت»، «خویشتن از هم گسیخته»، «روانشناسی کودکان محروم از پدر» و ... ترجمه شده است. برای یافتن پاسخ پرسش‌های مهمی چون؛ چیستی، اهمیت و کارکرد فلسفه تعلیم و تربیت و نکاتی دیگر از این مقوله انسانی پای سخنان باقری نشسته‌ایم. باقری در بخش نخست از گفت‌وگوی ایکنا به موضوع «مفرهای نظام تربیتی بهینه؛ بهره‌مندی از زبان احتمال و تفکر نقاد + فیلم» و در قسمت دوم به موضوع «تحول‌آفرینی معلم با تعامل در حوزه‌های علایق، شناخت‌ها و اراده» اشاره کرد. در ادامه بخش پایانی گفت‌وگو با این پژوهشگر نامی را با هم می‌خوانیم و می‌بینیم.

 

ایکنا ـ با برداشت‌هایی که از صحبت‌های شما داشتم، فلسفه تعلیم و تربیت، همان تفکر انتقادی است، این نوع از تفکر چه میزان در نظام تعلیم و تربیت رسمی ما ورود کرده و پیش شرط اینکه بتوانیم تفکر نقاد را به صورت صحیح وارد عرصه تعلیم و تربیت کشور کنیم، چیست؟

 
متأسفانه بهره‌مندی از تفکر نقاد در نظام رسمی آموزش و پرورش کشور، چه دبستان، دبیرستان و چه دانشگاه، اندک است. پدیده تفکر نقاد، کمیاب است و علت‌های گوناگونی دارد؛ یکی علت این است که ما آموزش سنتی را ادامه می‌دهیم که مبتنی بر معلم‌ محوری بوده است. اینکه معلم چه درسی بدهد، چه بپرسد، چه نمره‌ای بدهد. ممکن است ضعف معلمان، علت دیگر باشد. وقتی فردی سواد و اطلاعات زیادی داشته باشد، از سؤالاها نمی‌ترسد، اما اگر سواد کمی داشته باشد می‌ترسد و این نشان می‌دهد معلمان و اساتید باید در کار خود، بسیار خبره شوند، احاطه پیدا کنند و به روز باشند. وقتی این طور باشد، از سؤالات و انتقادات، استقبال زیادی می‌کنند؛ ولی وقتی نباشد می‌گویند؛ سوال نکنید. 
 
 
باید توجه کنیم که اگر تفکر نقاد نباشد، در ورطه‌هایی می‌افتیم که بحث کردیم؛ یعنی یا القاگر می‌شویم که در این صورت، دانش‌آموزان قالبی بار می‌آیند. افراد قالبی خشک می‌شوند و انعطاف‌پذیر نخواهند بود. یعنی اگر آن طور که می‌خواهیم شکل دهیم، قالب ثابتی شکننده خواهد بود و دانش‌آموز انعطاف لازم را ندارد که با شرایط مختلف خود را تطبیق دهد. در نتیجه باید در دانشگاه تربیت معلم و دانشگاه فرهنگیان معلوم شود که معلم باید چه قابلیت‌هایی داشته باشد. یکی از آنها همین است که باید بتواند ارزش تفکر نقاد را بشناسد و در کارش وارد کند. البته با پشتوانه‌های ضروری چون سواد کافی، مطالعه زیاد و کار به روز در رشته خود. فراهم شدن همه اینها باعث می‌شود امید داشته باشیم، تفکر نقاد در محیط‌های آموزشی رواج یافته، مورد استقبال قرار گیرد و جریان داشته باشد.
 

ایکنا ـ بخشی از این مسئله از سوی معلمان بود که اشاره کردید، گاهی نسل جوان ما به اسم تفکر نقاد با همه چیز مخالفت می‌کنند و درصدد نفی همه موضوعات ارزشی، فرهنگی، سیاسی و ... برمی‌آیند. چطور می توانیم تفکر نقادانه صحیح را به نسل جدید بیاموزیم؟

 
نفی کامل آنچه از پیش بوده است، به این دلیل است که ما اهمیت گذشته را نادیده می‌گیریم. سنت، رسوب تجربیات یک جامعه است؛ هر جامعه از سنت‌هایی شکل گرفته است و همه دانش‌آموزان باید بیاموزند که در تمام جوامع دنیا، سنت(tradition) وجود دارد. اگر سنت را از هر جامعه‌ای حذف کنید، جامعه فرو می‌ریزد و این مانند نفی گذشته خود فرد است. همه دارای تجربیات گذشته هستیم، اگر این بخش از زندگی خود را قیچی کنند، چه رخ می‌دهد؟ خالی و هیچ می‌شویم و این نشانگر اهمیت گذشته است. البته نه اینکه فقط گذشته مهم باشد، ولی گذشته را نمی‌توان حذف کرد. در جامعه هم همینطور است، فرزندانمان باید نسبت به تعریف سنت، سنت‌های اجتماعی، اهمیتشان، نقششان، روشن‌بین شوند. البته باید بررسی تطبیقی انجام داد، در این صورت باورپذیر می‌شود. مثلاً شما لندن را تحلیل کنید، آنجا زندگی چگونه است، چه اصول و قواعدی دارد که اگر آدم تازه‌وارد به آن شهرها برود و این موارد را رعایت نکند، با مقاومت روبرو می‌شود. این مسائل باید با بررسی تطبیقی در قالب گفت‌گوی صحیح انجام شود، مهم است که دانش‌آموزان ارزش سنت یک جامعه را درک کنند. ولی وقتی نمی‌دانند، می‌گویند همه را دور بریزید. ولی در هیچ جامعه‌ای امکان ندارد، بتوانید کل سنت را دور بریزید.
 
جامعه با حذف سنت‌ها فرو می‌ریزد/ نیاز سنت‌ها به بازسازی و تهذیب
 
مسئله دیگر این است که؛ سنت‌ها نیاز به بازسازی و تهذیب دارند، چون هیچکدام خالی از نقص نیستند، همانطور که گذشته فردی ما نیز انباشته از موفقیت‌ها و شکست‌های گوناگون است. این شکست‌ها و نقاط ضعف را باید شناسایی کرد. یعنی ما باید سنت را داشته باشیم و در عین حال تهذیب و پالایش کنیم. یکی از علت‌هایی که دانش‌آموزان به نفی روی می‌آورند، این است که این پالایش را نمی‌بینند و تصور می‌کنند باید همه را بپذیرند. در حالی که پالایش باعث می‌شود غلط‌ها را حذف کنیم.
 
اگر این دو اتفاق بیفتد، نفی تام انجام نمی‌شود و نوجوانان و جوانان متوجه می‌شوند که مسئله‌ای در گذشته ما وجود دارد که ارزشمند است و باید آنها را حفظ کنیم و بقیه را نقادی کنیم، آن هم نقد درست، چون نقد غلط به معنی، تخریب و نفی کلی است و نقد صحیح به معنی تشخیص، تمیز و جدا کردن تر و خشک از هم و حفظ مواردی است که به بقای ما کمک می‌کند.
 
 

ایکنا ـ  نگاه قرآن در رابطه با تربیت صحیح چگونه است؟

 
قرآن هم موضع عاملیتی درباره انسان دارد و رابطه انسان‌ها را تعاملی می‌بیند. اگر امر کلمه «عمل» را در قرآن جستجو کنید، خواهید دید که یکی از پربسامدترین کلمات قرآن است. در جایی پیامبر(ص) می‌گوید؛ «اعْمَلُوا عَلى‌ مَكانَتِكُمْ إِنِّي عامِلٌ» یعنی به مخالفانشان می‌گویند؛ شما براساس فهم و برداشت خودتان عمل کنید و من هم براساس برداشت و فهم خودم عمل می‌کنم. یعنی آدم‌ها چه موافق و چه مخالف عامل هستند. بنابراین اول عمل در قرآن، به همه انسان‌ها نسبت داده شده است. دوم هویت آدم‌ها به عملشان معطوف شده است. «كُلُّ نَفۡسِۭ بِمَا كَسَبَتۡ رَهِينَةٌ»، یعنی هر انسانی، در گرو اعمال خود است. انسان، عبارت از مجموعه کارهایش است یا هویت انسان براساس برآیند اعمالش است. بنابراین عاملیت و تعامل در مفهوم قرآنی، کلیدی و اساسی است.
 
در قرآن این بحث وجود دارد که تزکیه یکی از مفاهیم تربیتی قرآن بوده و مانند هرس کردن گیاه است که هرس کردن باعث رشد گیاه می‌شود. حال تزکیه در قرآن کار چه کسی است؟ وقتی بررسی می‌کنید، می‌بینید که تزکیه گاهی به پیامبر(ص) نسبت داده شده است؛ «خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِمْ» می‌گوید؛ ای پیامبر؛ تو به عنوان رهبر جامعه، از پول مردم، سهمشان را بگیر( مالیات) تا به این واسطه پاکیزه شوند و رشد کنند. یک نوع مالیات مانند زکات وجود دارد که قطعی است و بخشی هم انفاق است که مستحبی است. یعنی آدم‌ها باید از پول‌هایشان بگذرند و خرج کنند. خسیس نباشند و این طور روحشان رشد می‌کند، در غیر این صورت آدم اسیر می‌شود و یکی از چیزهایی که انسان اسیر آن می‌شود، مال و منال است. بعد می‌گوید؛ ای پیامبر برنامه‌ریزی کن که انسان‌ها در  جامعه از پول‌هایشان بگذرند، تا انسان وارسته‌ای شوند.
 
در آیه دیگر می‌خوانید، «قَد أَفلَحَ مَن زَکَّىٰهَا» یعنی کسی پاک می‌شود که خود این کار را انجام دهد و این کار پیغمبر نیست و کار متربی است. پس تزکیه، مفهوم تعاملی است که پیامبر و پیرو در آن نقش دارند، معلم و شاگرد هم نقش دارد و این تعامل، مانند خیابان دوطرفه است. آیا پیامبر به تنهایی می‌تواند مردم را تزکیه کند؟ خیر. چون به پیامبر گفته شده «لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ» تو به مردم مسلط نیستی و رابطه مانند نجار و چوب نیست. 
 
جامعه با حذف سنت‌ها فرو می‌ریزد/ نیاز سنت‌ها به بازسازی و تهذیب
 
یعنی خداوند به پیامبری که برگزیده اوست و انتخاب شده است، می‌فرماید وقتی به سراغ مردم می‌روید، مسلط بر مردم نیستید. یعنی این آدم‌ها، چوب نیستند که آنها را بتراشید. اینها انسان‌هایی هستند که باید با آنها گفت‌وگو کنی و پیامت را برسانی و آنها هم باید انتخاب کنند. بنابراین از نظر قرآن، تزکیه صرفاً نمی‌تواند کار پیامبر باشد که بگوییم پیامبر قدر قدرت و باعظمت انتخاب کردیم و همه را آدم می‌کند. بنابراین قرآن به تربیت، به عنوان، جریان دوسویه نگاه می‌کند، چون به انسان به صورت انسان عامل نکاه می‌کند و عامل باید انتخاب کند. از این رو باید انتخاب او را زمینه‌سازی کنیم و امکانش را افزایش دهیم. نمی‌توانیم به انتخاب دیگران تعین ببخشیم، چون انتخاب درونی است و از بیرون نمی‌توان آن را درست کرد. فقط می‌توانیم طوری برخورد کنیم که برانگیخته شود و بتواند این کار را انجام دهد؛ یعنی انگیزش پیدا کند، وگرنه به زور نمی‌شود این کار را انجام داد. این مسئله، تکلیف مربیان دینی را هم مشخص می‌کند، کسانی که می‌خواهند مردم دیندار شوند، باید به این مسئله توجه کنند.
 
 

ایکنا ـ چالش‌های اساسی تربیت دینی در کشورمان چه مسائلی است؛ متربیان دینی باید به چه نکاتی توجه کنند؟

 
در این فضا اگر بحث را پیش ببریم، مشخص می‌شود که چالش‌های تربیت دینی ما چیست. اگر بخواهید در تربیت دینی با زور و فشار، پیش بروید نمی‌شود و این یکی از چالش‌هاست، در حالی که برخی باور دارند، می‌شود، ولی نمی‌شود. چالش دیگر این است که جریان تربیت را یک طرفه ببینیم، یعنی معلم و مربی برنامه‌ریزی می‌کنند و بعد اجرا می‌کنند و طرف مقابل نقشی در این برنامه ندارد و نمی‌تواند برنامه یا نحوه اجرای آن را تغییر دهد. مربی پرورشی را در یک مدرسه ببینید، چه کارهایی انجام می‌دهد؟ چقدر برای فرزندان، هم در برنامه‌ریزی و هم شیوه‌های اجرای آن سهم قائل هستند؟ اینها نشان می‌دهد، تصور درستی از تربیت و حتی تربیت دینی نداریم. یعنی شما چه بخواهید درباره اصل تربیت درست فکر کنید و یا مضامین قرآنی آن را مورد توجه قرار دهید، اگر درست تحلیل نکنید، این مسائل، تبدیل به چالش‌ها می‌شوند و همچنان به این مسائل مبتلا هستیم.
 
باید برگردیم و تربیت را به درستی تصور کنیم. پیش فرض‌های انسان‌شناختی را مورد توجه قرار دهیم و متناسب با آنها تربیت را تعریف کنیم و آنچه را به آن مشغول بودیم، نقادی کنیم. البته نمی‌خواهم بگویم در گذشته ما، هیچ ارزشی وجود ندارد. بلکه تهذیب و پالایش می‌خواهد و نظام آموزشی ما باید پالایش کند. آیا کارهایی که تاکنون کرده‌ایم را باید ادامه دهیم؟ یا اشکالات آن را پیدا کنیم؟ نباید از این مسائل بترسیم و باید شجاعت اقرار به اشتباهاتمان را داشته باشیم.
 
 
این خود، راه تنفس است. وقتی معلم یا مربی به اشتباهات خود اقرار می‌کند، انگار پنجره‌ها را باز کرده‌اند و هوای تازه وارد و راه تنفس باز می‌شود و متناسب با درسی که از گذشته می‌گیریم، راه آینده را مشخص کنیم. باید بتوانیم نقادی مناسبی در شیوه‌های تربیتی عام یا خاص دینی انجام دهیم و متناسب با آن به تحولات جدید هم برسیم.
 

ایکنا ـ شاه بیتی که از صحبت‌های شما دریافت کردم، موضوع گفت‌وگو بود که عاملیت انسان را مورد احترام قرار دهیم و به موضوع انسان‌شناختی توجه ویژه داشته باشیم و در ادمه بتوانیم گفت‌وگو را پیش ببریم. 

 
گفت‌وگو یکی از وجوه تعامل است و جنبه کلامی دارد. تعامل وسیع‌تر است و حتی به قول شاعر «تو مو می‌بینی و من پیچش مو/ تو ابرو من اشارت‌های ابرو» بعضی وقت‌ها معلم حرفی نمی‌زند، اما ارتباط وجود دارد و این هم بخشی از تعامل است. مثلاً نحوه نگاه معلم به شاگردانش، تعامل است. می‌گویند معلم باید نگاهش را در کلاس عادلانه توزیع کند. این هم نوعی تعامل است. بنابراین رابطه تعاملی باید در همه وجوه آن مورد توجه باشد. همکاری هم تعامل است، اشارات و کنایات و ... هم تعامل محسوب می‌شود. 
 
گفت‌وگو از فاطمه بختیاری 
انتهای پیام
نواب
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴۰۳/۱۰/۰۸ - ۱۲:۲۷
0
0
چقدر دوریم از این طرز فکرهای سازنده
captcha