کد خبر: 4258838
تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱۴۰۳ - ۰۰:۱۰
سرویس معارف در هفته‌ای که گذشت

از بی‌توجهی به فلسفه مجازات‌ در قرآن تا آزادی بیان و دگر دوستی

«قانون‌گذاران به فلسفه مجازات‌ در قرآن بی‌توجه هستند» و «آزادی بیان و دگر دوستی؛ از جمله شاخص‌های حکمرانی علوی» دو عنوان منتشر شده و مهم سرویس معارف در هفته گذشته بوده است.

از بی‌توجه قانون‌گذاران به فلسفه مجازات‌ در قرآن تا آزادی بیان و دگر دوستیسرویس معارف خبرگزاری ایکنا، در هفته‌ گذشته مطالب متنوعی منتشر کرده است که در ادامه مهم‌ترین آنها را مرور می‌کنیم.

 

قانون‌گذاران به فلسفه مجازات‌ها در قرآن بی‌توجه هستند

ابراهیم صالحی حاجی‌آبادی:

آیت‌الله معرفت بر این باور بود که همه قصص قرآنی، واقعیت خارجی دارند. ایشان در مصاحبه با فصلنامه پژوهش‌های قرآن شماره ۳۵ و ۳۶ بیان کردند که من برای بررسی یک‌یک این موارد به مصر رفتم و حتی سنگواره‌ها و آثار را بررسی کردیم و در نهایت به این نتیجه رسیدم که داستان‌های قرآن، عین واقعیت رخ داده در خارج هستند... این باور ایشان در حالی است که در همان مصر حضرت یوسف سال‌ها شخص دوم حکومت و عزیز مصر بود، اما هیچ اثر و نشانی از ایشان در همان آثار و سنگ نوشته‌ها، الواح و نقاشی‌ها نیست. حال با این قبیل موارد چه باید کرد؟ یا بخشی از قصص قرآن محاوره‌ای است، همانند داستان عرض امانت، این دسته از قصص را چگونه می‌توان اثبات کرد که در خارج رخ داده است؟

از بی‌توجه قانون‌گذاران به فلسفه مجازات‌ در قرآن تا آزادی بیان و دگر دوستی
 
نکته دیگر اینکه از سیاق گفتار و نوشتار آیت‌الله معرفت به دست می‌آید، ایشان در عمل و نوع سخن بر این باورند که برخی قصص قرآن، واقعیت خارجی ندارد و تمثیلی است. علامه طباطبایی هم حداقل در مورد داستان حضرت داود تصریح کرده است که زبان این قصه، تمثیلی است؛ البته برخی گفته‌اند علامه از لفظ تمثیل استفاده کرده و این لفظ با واژه سمبلیک تفاوت دارد. حال آن که درست است که این دو واژه هر کدام بار معنایی خاص خود را دارند، ولی مفهوم کلی و سیاق کلامی که علامه و شهید مطهری به کار می‌برند یکی است. همان گونه که شهید مطهری به عنوان شاگرد علامه، همین برداشت را کرده‌اند. بنابراین مفهوم کلی دو واژه به یک معنا و در یک مفهوم کلی در اینجا به کار می‌رود.

توجه قرآن به اولویت‌بندی در امور تربیتی یکی از موضوعات مهم است، ولی ما معمولاً این اولویت‌بندی یا تدریجی بودن مجازات‌ها را نداریم، لذا گاهی یک امر کم‌اهمیت بر امور مهم اولویت پیدا می‌کند که خلاف حکم عقل و سیره اهل‌بیت(ع) و قرآن است. نکته دیگر که باید بر آن تأکید کنم تدریجی ‌بودن مجازات‌هاست؛ یعنی خداوند ناگهان یک قوم را نابود نکرده است؛ ابتدا کتاب و پیامبر(ص) و معجزه و نشانه برای آنان می‌فرستد و بعد آنان را موعظه می‌کند و سالیان طولانی گاهی صبر می‌کند چنانچه در ماجرای نوح ایشان سال‌های زیادی نبوت داشتند و بعد آن مجازات رخ داد؛ حتی در لحظات آخر هم اگر فرد واقعاً با نیت خالصانه برگردد، به‌طور قطع مورد رحمت واقع می‌شود، ولی در جامعه ما اینگونه رفتار نمی‌شود و اگر کسی ستاره‌دار شد، برای همیشه از هست و نیست ساقط می‌شود.
 
بنابراین لازم است در قانون‌گذاری و ممیزی‌ها به تدریجی‌بودن یا امحاء کامل مجازات‌ها، در صورت بازگشت واقعی فرد، توجه شود. توجه به اولویت‌بندی مجازات‌ها، جایگزینی و ارائه راهکار مناسب، توجه به ریشه‌یابی و علل وقوع مجازات‌ها، دقت در اینکه قبل از مردم عامه، حاکمان و حکمرانان به مجازات‌ها گرفتار می‌شدند و بسیاری از این قبیل مسائل که در جای خود باید و لازم است طرح و بررسی و به عنوان اصول مبنایی برای قانون‌گذاران تدوین شود.

 

کالبدشکافی دقیق رسول جعفریان درباره سقوط صفویه و اختلاف داخلی علما

علی لاریجانی:

تاریخ‌نگاری درست توجه به لحظات و موقعیت‌های حساس تاریخی است که تحولی در تمدنی به وجود آورده است که این موضوع در امروز و فردای هر کشوری تأثیر دارد و آقای جعفریان در آثار خود به این سبک توجه دارند؛ مثلاً در مورد تاریخ اسلام، حوادث سرنوشت‌ساز را ذکر کردند یا در مورد تاریخ ایران؛ دوره صفویه، انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی سه نقطه تعیین کننده است که ایشان به آن پرداخته‌اند. این سبک تاریخ‌نگاری که سرنوشت‌ها را تغییر می‌دهد موضوع بسیار مهمی است که ایشان به آن توجه کردند و برای آینده کشور هم مهم است. 

از بی‌توجه قانون‌گذاران به فلسفه مجازات‌ در قرآن تا آزادی بیان و دگر دوستی
 
برخی از نکاتی که آقای جعفریان در آثار خود گفتند قابل توجه است؛ مثلاً در کالبد شکافی سقوط سلسله صفویه در مورد اختلاف داخلی علما بحث می‌‌کنند که اثر خود را بر مردم گذاشته بود و اختلاف ایجاد کرده بود. ایشان عنوان می‌کنند که به دلیل ارتباط نزدیک علما با دربار صفوی، علما استقلال خود را از دست دادند و در بسیج مردم دچار ناتوانی شدند که موضوع بسیار مهمی است. 
 
وقتی درباره مشروطه قسمت‌هایی که باعث توفیق نیافتن مشروطه می‌شود را ذکر می‌کنند، می‌گویند یکی از نکات دیگری که برای ما بسیار مهم است، ناتوانی نخبگان سیاسی و مذهبی در درک نیازهای واقعی طبقات فرودست و پیوند این آرمان‌ها با خواست آنان است. گاهی حکمرانان یا روشنفکران نکاتی را در سطح عالی کشور بیان می‌کنند که با خواست واقعی مردم به صورت ملموس ارتباطی ندارد که از مشکلات مشروطه هم بود و امروز هم ما به این مشکل دچار هستیم. 
 
امروز مشکلات گرانی و افزایش قیمت ارز وجود دارد و در حاکمیت بحث‌هایی مثل وفاق مطرح می‌شود. وفاق را موضوع خوبی می‌دانم ولی ارتباط ملموسی با زندگی مردم ندارد. این مشکلی است که همیشه وجود دارد؛ سیاست‌مداران چیزهایی را می‌گویند که ارتباطی با مسائل روز مردم ندارد. ممکن است مردم ناکارآمدی را ببینند و بگویند دولت کارآمد می‌‌خواهیم؛ بنابراین دولت باید کارآمد باشد اگر دولت کارآمد از هر صنف و فرقه‌ای، فرد کارآمدی را انتخاب کند، طبعاً وفاق هم حاصل می‌شود یعنی وفاق ذیل کارآمدی است نه روی آن. حرف‌هایی که در صدر کشور زده می‌شود باید با خواست طبقات مردم پیوند ملموس داشته باشد.

 

بدون آزادگی، اندیشه و تفکر در کشور شکل نمی‌گیرد

حجت‌الاسلام رسول جعفریان:

برای اینکه تفکری در این کشور شکل بگیرد، به حریّت نیاز داریم. بدون مفهوم حریّت، اندیشه و تفکری در کشور شکل نمی‌گیرد و این حریّت چیزی نیست که فقط مربوط به حریّت سیاسی باشد و به این هم مربوط نیست که حق حریّت را بدهند که البته، آن هم یک بخش است. اینکه آدم از گذشته، سنت‌ها، عقاید و هرچیزی آزاد باشد و حکومت هم طبعاً به عنوان جزئی از قضایا اگر تمایل دارد در جامعه تفکر شکل بگیرد، باید حریت را به مردم خود هدیه کند و زمینه‌اش را فراهم کند.

از بی‌توجه قانون‌گذاران به فلسفه مجازات‌ در قرآن تا آزادی بیان و دگر دوستی
 
اگر بناست که ایران آینده‌ای داشته باشد ـ که متأسفانه گاهی آدم ناامید می‌شود ـ در گروی این است که این آزادی‌خواهی، آزادگی، آزادمنشی و حریت در حوزه اندیشه و تفکر باشد، حرمت افراد حفظ شود و جسارتی به کسی نشود، حتی اگر حرف متفاوتی می‌زنند. گاهی خود افراد هم به یکدیگر رحم نمی‌کنند. 
 
همه اشتباه دارند و آن‌هایی که بیشتر می‌نویسند، بیشتر اشتباه دارند و این خیلی عادی است که آدم روزانه ۱۰ بار به دلیل اشتباهاتی که کرده است عذرخواهی کند ولی باید این فرصت برای افراد باشد تا بتوانند بیاندیشند و آزادنه حرف خود را بزنند. عزیزترین افراد در دنیا باید کسانی باشند که این آزادگی را در حرف زدن دارند و نباید نگران باشند بلکه باید حرف‌های خود را بگویند، در معرض نقد بگذارند و از نقد هم نهراسند زیرا در نهایت ممکن است ما بهره‌ای ببریم.

 

وفاق به معنای آشتی، تعامل و همکاری و یک آموزه اصیل اسلامی

حجت‌الاسلام حمیدرضا شریعتمداری:

اگر به تعبیر واژه وفاق کاری نداشته باشیم و مضمون و محتوای آن را به معنای آشتی، همزیستی، همدلی و همکاری در نظر بگیریم؛ وفاق کاملاً یک آموزه دینی و اسلامی است و تمام آنچه که در منابع و سنت اسلامی در سیره پیشوایان دینی وجود دارد به سود وحدت، مدارا، معاشرت و اختلاط درون‌اسلامی است که همگی را می‌توان برای پشتیبانی فکری مقوله وفاق به کار گرفت. دین اسلام، دین مدارا است؛ پیامبر(ص) دعوت به مدارا می‌کند و فرموده‌اند که من دعوت شدم تا با مردم مدارا کنم.

از بی‌توجه قانون‌گذاران به فلسفه مجازات‌ در قرآن تا آزادی بیان و دگر دوستی

مدارا کردن تعلیم و تکلیفی مربوط به حاکمان و آحاد جامعه و مردم است تا با یکدیگر بر اساس مهر، محبت، حسن ظن، خوش‌بینی و... رفتار کنند؛ البته این موارد صرفاً درون جامعه اسلامی و بین مسلمانان نیست بلکه نسبت به دیگران و سایر ادیان هم وجود دارد اما بین مسلمانان روشن‌تر و صریح‌تر است که باید نسبت هم مهربان و «رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ» باشند. 

امیرالمؤمنین(ع) تا مدامی که خوارج شمشیر نکشیده بودند با آنها مدارا کرد وقتی هم که شمشیر کشیدند و وارد جنگ با امیرالمؤمنین(ع) شدند ایشان تعبیری دارند تحت عنوان اینکه «اینها برادران ما هستند که به اشتباه به روی ما شمشیر ‌کشیدند»

 

آیات و روایات ممنوعیت مرجعیت زنان را ثابت نمی‌کنند

آیت‌الله جواد حبیبی‌تبار:

نکته اول اینکه در این باره، مشهور فقها تا قرن دهم به اصل این موضوع در کتاب اجتهاد و تقلید تصریح نکرده‌اند یعنی حضرات فقها شرط مردبودن را تصریح نکرده و به سکوت عبور کرده‌اند. نکته دیگر اینکه اگر بانویی مجتهده شد تقلید او از دیگران حرام است امر مورد اختلافی نیست همچنین در مورد اینکه چه کسی شروع‌کننده تصریح به شرط مردبودن برای مرجع تقلید بوده است؛ در حد بررسی ما، شهید ثانی اولین شخصیتی است که در کتاب شریف روضه آن را مطرح کرده است یعنی در قرن دهم و پس از او در قرن سیزدهم مرحوم محقق طباطبایی یزدی در کتاب عروه الوثقی این شرط را آورده است. البته این فرع در کتب مفصل فقهی مطرح بوده نه در توضیح‌ المسائل ولی در قرن سیزدهم به تبع حواشی که فقها بر کتاب عروه‌الوثقی دارند این مسئله جای خود را در کتب توضیح المسائل که متضمن فقه اجمالی است باز کرد.

از بی‌توجه قانون‌گذاران به فلسفه مجازات‌ در قرآن تا آزادی بیان و دگر دوستی

از زمان طرح مسئله از قرن دهم به این طرف مشهور فقها با امکان اینکه بانوان مرجع تقلید باشند مخالفت کرده‌اند و برای این مخالفت هم به بعضی ادله تمسک کرده‌اند که برخی از این ادله، قرآنی است؛ در آیات قرآن کریم هم اولین آیه، آیه قوامیت یعنی آیه ۳۴ سوره نساء است که فرموده است: الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَیٰ بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ. از دید این بزرگان، مرجعیت زن مستلزم قوامیت زنان بر مردان است و هر نوع قوامیتی هم برای بانوان بر مردان در آیه شریفه نفی شده است؛ ولی باید ببینیم قوامیت از نظر مفهومی به چه معناست که امری اختلافی است زیرا قوامیت دارای حقیقت شرعیه نیست. تفصیل این مفهوم شناسی را در کتاب فقه و حقوق اداره خانواده بحث کرده‌ایم.

بنابراین اینکه قوامیت لزوما به معنای سلطنت مرد بر زن و ولایت مرد بر زن و حتی ریاست مرد بر زن باشد محل مناقشه است ولی از طرف دیگر حتی اگر قوامیت را به همان معنا و مفهوم قبل در نظر بگیریم باز دلیلی بر نفی مطلق مرجعیت بانوان نخواهد بود زیرا مرجعیت زن برای زنان مستلزم قوامیت زن بر مرد نیست.

 

آیت‌الله مصباح یزدی پلورالیسم نظری را رد و پلورالیسم عملی را می‌پذیرند

ابوالفضل روحی:

سه نظریه مشهور در این عرصه وجود دارد؛ اول انحصارگرایی که معتقدند قطعا یک دین بر حق است و بقیه باطل هستند چرا که وجود دو دین حق در کنار هم ممکن نیست زیرا متناقض خواهد شد، معمولا گروه‌های ارتدکسی در هر دین اعم از مسیحیت و اسلام و یهودیت و حتی بودیزم فقط پیروان خود را بر حق می‌دانند و پیروان دیگر را باطل؛ قرآن هم فرموده است: وَقَالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصَارَى عَلَى شَيْءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَى لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلَى شَيْءٍ وَهُمْ يَتْلُونَ الْكِتَابَ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ  فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ.

از بی‌توجه قانون‌گذاران به فلسفه مجازات‌ در قرآن تا آزادی بیان و دگر دوستی
 
دیدگاه دیگر، شمول‌گرایی است که معتقدند با وجود اعتقاد بر اینکه یک دین حق بیشتر نداریم ولی اینطور نیست که فقط پیروان دین حق اهل نجات باشند بلکه نجات شامل ادیان غیر دین حق هم هست، در بین مسیحیان هم اندیشمندانی معتقد به این موضوع هستند و معتقدند هر کسی از لطف عیسی بهره‌مند شود اهل نجات است ولو این افراد مسیحیان گمنام باشند و اسما مسیحی نباشند. 
 
نظریه سوم هم کثرت‌گرایی است یعنی فقط یک دین بر حق نیست و همه ادیان بر حق و همه پیروان آنان هم اهل نجات هستند. پلورالیسم مصادیق متعدد دارد و گاهی مصداق آن، فرهنگی است یعنی بپذیریم انواعی از فرهنگ‌ها و سنن پذیرفته می‌شوند؛ نوع دیگر پلورالیسم سیاسی است یعنی به جای تمرکز قدرت در یک نفر و یک حزب، احزاب متعدد و گروه‌های مختلف با سلایق و اندیشه‌های هر چند متضاد می‌توانند پذیرفته شوند. نوع دیگر پلورالیسم اخلاقی است یعنی نفی یکسری ارزش‌های اخلاقی و پذیرش انواع دیگر درست نیست لذا ما ارزش اخلاقی ثابتی نداریم. نوع دیگر هم پلورالیسم معرفتی است یعنی لزوما یک شناخت مطابق با واقع وجود ندارد و انواع معارف را ولو متعارض می‌پذیریم.

 

«آزادی بیان و دگر دوستی»؛ از جمله شاخص‌های حکمرانی علوی

حجت‌الاسلام محمدرضا یوسفی:

یکی از سؤالاتی که همواره ذهن خیلی‌ها را به خود مشغول کرده، این است که پیامبر(ص)، ائمه(ع) و جامعه صدر اسلام متعلق به ۱۴۰۰ سال پیش بوده‌اند و جامعه آن دوره، یک جامعه کشاورزی و در قیاس با جوامع کنونی، کوچک بوده‌ است. بسیاری از جوامع در قرن ۲۱، جوامع صنعتی و فراصنعتی هستند. کشاورزی ماشینیزه شده و نظام حمل و نقل فوق العاده پیشرفت کرده است. مسائل نوظهور پدید آمده و جوامع به طرز شگفت‌انگیزی نسبت به آن جوامع متحول شده‌اند، به گونه‌ای که می‌توان گفت دو دنیای متفاوت رخ داده است؛ لذا با وجود این تحولات شگرف، چرا باید از کسانی صحبت شود که ۱۴۰۰ سال از زندگی آنها می‌گذرد و آنها را الگو قرار داد؟

از بی‌توجه قانون‌گذاران به فلسفه مجازات‌ در قرآن تا آزادی بیان و دگر دوستی

این پرسش، بسیار جدی است و پاسخ به آن نیز آسان به نظر نمی‌رسد. اندیشمندان مختلف نیز واکنش‌های متفاوتی نسبت به این سؤال داشته‌اند. چند رویکرد را می‌توان به صورت گذرا در اینجا ذکر کرد؛

رویکرد نخست؛ گروهی به پرسش یاد شده پاسخ مثبت داده، معتقدند گذشتگان را نمی‌توان الگوی رفتاری امروزه قرار داد. الگو قرار دادن گذشتگان به منزله بازگشت به عقب و ارتجاع است. آنان الگو قرار دادن جامعه زمان پیامبر(ص) و یا بزرگان دینی را به مثابه بازگشت به عصر حجر، چادرنشینی، شترسواری و... می‌دانند. از این رو آنان الگو قرار دادن گذشتگان را به تمسخر می‌گیرند، با این منطق، الگو‌های دینی کنار گذارده می‌شوند.

رویکرد دوم؛ گروهی در تقابل با رویکرد نخست بوده، معتقدند که الگوی ما پیامبر(ص)، حضرت علی(ع) و خلفا و یا امامان هستند و ما باید از آنان پیروی کنیم. از منظر آنان باید از مظاهر تمدن جدید دوری کرد. آنان زندگی حقیقی را همان زندگی صدر اسلام دانسته، معتقدند باید مانند آنان زندگی کرد.

انتهای پیام
captcha