همه ما بهار را میستاییم؛ ستودن آن نه تنها ستایش زیبایی است که به حرمت آفرینش زیبایی، زایش، رویش و پرورشی است که پروردگار مهربان بهار به خلق خویش آموخته است. آری ما ستایشگران آفرینش هزار رنگ خالق هستیبخش، تقویم بهار را با شوق و ذوق بیشمار به ماه اردیبهشت جلالی میرسانیم. این ورود اردیبهشتی مبارک است به روزی که برای ما ایرانیان از بهِروز ترین روزهای تقویمی است. نام سعدی بر پیشانی این روز خوش نشسته است و ما از این حیث نیز بهجتی افزون را تجربه میکنیم که دم او گلستان است و سخنش بوستان معنای خوش دوستی، صلح، عشق و سرانجام زندگی! چنانکه در دیباچه گلستان آمده است: «در فصل ربیع که صولت برد آرمیده بود و ایام دولت ورد رسیده». در همین دیباچه، سعدی بیت الهامبخش «اول اردیبهشتماه جلالی» را نیز آورده است؛ «پیراهن برگ، بر درختان/ چون جامه عید نیکبختان/ اول اردیبهشتماه جلالی/ بلبل گوینده بر منابر قُضبان/ بر گل سرخ از نم اوفتاده لَآلی/ همچو عرق بر عذار شاهد غضبان».
مشرف الدین مصلح بن عبدالله شیرازی شاعر و نویسنده بزرگ قرن هفتم هجری قمری است. تخلص او «سعدی» است که از نام اتابک مظفرالدین سعد پسر ابوبکر پسر سعد پسر زنگی گرفته شده است. او احتمالاً بین سالهای ۶۰۰ تا ۶۱۵ هجری قمری زاده شده است. در جوانی به مدرسه نظامیه بغداد رفت و به تحصیل ادب، تفسیر، فقه، کلام و حکمت پرداخت. سپس به شام و مراکش و حبشه و حجاز سفر کرد و پس از بازگشت به شیراز، به تألیف شاهکارهای خود دست یازید. سعدی شیرازی در سال ۶۵۵ ه.ق سعدینامه یا بوستان را به نظم درآورد و در سال بعد (۶۵۶ ه.ق) گلستان را تألیف کرد. علاوه بر اینها قصاید، غزلیات، قطعات، ترجیع بند، رباعیات و مقالات و قصاید عربی نیز دارد که همه را در کلیات او جمع کردهاند. وی بین سالهای ۶۹۰ تا ۶۹۴ هجری قمری در شیراز درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد.
روز بزرگداشت سعدی که در سالهای اخیر به ذوق و همت اهالی ادب و فرهنگ ایران زمین در قالب هفته گرامی داشته میشود؛ فرصت مطلوب نشستن پای سخن یکی از مونسان مهربان و فرزانه «شیخ اجل» را برایمان ممکن ساخت. ایکنا در این امکانِ مبارک به گفتوگو با استاد محمود عابدی، عضو هیئت علمی بازنشسته گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمی و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی نشسته است. این استاد کهنهکار ادبیات، مدیر گروه تصحیح متون فرهنگستان ادب و زبان فارسی است و همچنین برنده دو دوره جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران برای تصحیح کتاب «نفحات الانس» و «کشف المحجوب» شده است. سخنان استاد عابدی که حالا سالهاست مشغول تصحیح غزلیات، قصاید و رباعیات «پادشاه سخن» است، بوی خوش همدمی با سعدی شیرین سخن، معلم بزرگ جامعه ایرانی و بلندترین قله ادبیات فارسی را میدهد. خاصه آنجا که پای حکمت و خرد او به عنوان سخنگوی وجدان جامعه ایرانی و دلایل جاودانگیاش در میان است؛ او که هرچند، دهها نام نیک و بلند را در قلهنشینی ادیبانهاش فتح کرده است همچنان بیرقیب و بینظیر «سعدی» است؛ سعدی شیرینسخن. با نخستن بخش از گفتوگو با مصحح غزلیات سعدی همراهمان باشید:

ایکنا _ استاد ارجمند ضمن درود و ادب و سپاس از فرصتی که برای گفت و شنود درباره حضرت سعدی در اختیار ما قرار دادید، در آغاز سخن لطفا از سابقه انس و علاقهتان به شیخ اجل بفرمایید.
سعدی در حقیقت از جمله کسانی است که از پرورندگان زبان فارسی و از بزرگترین شاعران ماست و قلمروی زبان فارسی با وجود سعدی از دیر زمان گسترش پیدا کرده است. آشنایی من با شعر حضرت سعدی به کلاس سوم و چهارم دبستان برمیگردد، غالباً شعر او را میخواندم بیآنکه معنی و زیباییهای شعر سعدی را بفهمم. این روزها هم سالهای سال که با تصحیح بخشی از کلیات سعدی زندگی میگذرانم.
سعدی شاعری است که هرچه درباره زندگی، احوال، شعر،
هنر و زیباییهایی کار او، سخن بگوییم باز هم کم گفتهایم.
ایکنا _ درباره سعدی شیرازی و شاکله اصلی او عبارات و تعابیر فراوانی شنیدهایم، برخی او را سخنگوی وجدان ایرانی میدانند، گروه دیگری او را استاد سخن، شیخ اجل و ... میخوانند؛ با این همه سعدی همواره زنده است و در میان ما ایرانیان زندگی میکند. در نگاه شما سخن اصلی سعدی چیست و چه چیز باعث جاودانگی سخن او شده است؟
سعدی در قرن هفتم زندگی کرده و طبیعی است که مثل هر شاعر دیگر در آن روز و پس و پیش خود، از سه زمینه، سه جهت و در حقیقت از سه سو برخوردار بوده است. فرهنگ ایرانی، آنچه اسلام به فرهنگ ایرانی افزوده و همچنین آداب و آیینهایی که در قرن هفتم بر یک شاعر فعال و سخنگوی، پر جنب و جوشی مثل سعدی تأثیر میگذاشت؛ بنابراین شعر سعدی نقطه برخورد فرهنگ ایرانی و تعالیم اسلامی و جامعهای که سعدی در آن زیست، است. آنچه در سخن سعدی میبینیم و برای ما امروز همچنان خواندنی است؛ شعر او و برای خوانندههای او عرضه میشود و سعدی عرضه میکند در حقیقت زیباییهایی است که یک شاعر، یک فقیه، یک مسافر و یک کسی که دائماً در جامعه قرن هفتم از این سو به آن سو میگردد، حضور دارد. زبان سعدی هم بازگو کننده تعالیم اسلامی است، هم فرهنگ ایرانی و هم شعر فارسی. شعر فارسی یعنی زیباییهایی که در دنیا، در زندگی، در انسان، در با دیگران بودن، در آموختن و آموزاندن پدید میآید، از این جهت «گلستان سعدی»، «بوستان سعدی» و «غزلیات سعدی» هر کدام به گونهای، زندگی را، لوازم زندگی را و آنچه زندگی را زیبا میکند و باعث میشود ما با دیگران پیوسته در صلح و دوستی باشیم را به انسان آموزش میدهد. در حقیقت این مفاهیم «قوام شعر سعدی» است و وقتی ما آثار سعدی را میخوانیم آن بخشی که تاریخی است و متعلق به قرن هفتم _ امروز تقریبا" فراموش شده و کمتر مفید است، بیشتر جوهره شعر سعدی «زیبایی، زیباییشناسی و زیباییستایی» است. آنچه برای زندگی و بودن و خوش بودن و زندگی را با دیگران در صلح و دوستی گذراندن، لازم است. این بخشی از زیباییهاست که وقتی به زبانهای دیگر ترجمه میشود برای خوانندگان شعر سعدی در عین حال آموختنی، زیباست.
ایکنا_ همانطور که اشاره فرمودید، انسان، صلح، دوستی، عشق، زندگی و... از عناصر اصلی سازنده شعر سعدی است، او به نوعی گشایشگر این مفاهیم والای انسانی در شعر فارسی است، این عناصر چه تأثیری بر آثار ادبی پس از او گذاشته است؟
سعدی از کسانی است که در حقیقت عرصه شعر فارسی و قلمرو زبان فارسی را تسخیر کرد. به عنوان نمونه عرض میکنم بسیاری از کسانی که بعد از سعدی نثر مینوشتند در آرزوی این بودند که خودشان در کار و زندگی و در عالم هنر پیرو و مقلد گلستان سعدی باشند به همین دلیل هم آثار فراوانی از خلد برین و بهارستان جامی و آثار پریشان قاآنی و نوشتههای دیگران و دیگران پدید آمده است. درباره بوستان هم همینطور است بسیاری از منظومهها به تقلید بوستان سروده شده است. غزلیات سعدی هم همچنان هر جا به زبان فارسی حضور پیدا کرده، بشر فارسی را خواندهاند، اثری از شعر سعدی در آن میتوان دید. از بزرگترین پیروان سعدی به عنوان نمونه خواجوی کرمانی و به خصوص حافظ شیرازی است. حافظ گویا شعر و سخن سعدی را زندگی کرده است و در پس شعر حافظ شیرازی، حضرت سعدی را حاضر میبینیم. همچنان که خواجو اینگونه است. به حدی خواجو با شعر و آثار سعدی درآمیخته است که برخی او را دزد دیوان سعدی گفتهاند. امروز هم اگر غزلسرایی، غزلی هم پای غزل سعدی بگوید به نظرم جامعه هنری و ادبی به خوبی شعر او را بپذیرند. در آیندگان نیز میتوان این موضوع را پیشبینی کرد. بنابراین خواندن شعر سعدی و رسیدن به آثار او هم شناختن شاعر بزرگی است از قرن هفتم و هم شناختن آثار امروز در ارتباط با شعر سعدی و هم تأمین زبان و اندیشه گویندگانی که پس از این خواهند آمد.

ایکنا _ استاد ارجمند! همانطور که میدانیم در جای جای آثار سعدی «عشق» موج میزند، گویی او ستایشگر عشق است، در نگاه شما عشق در آثار سعدی چه نوعی عشقی است؛ عشق آسمانی، عرفانی، زمینی و ...؟
معلوم است که هنر بدون عشق تقریبا خالی و بیمعناست. یکی از مواد مواد اصلی هنر از جمله شعر «
عشق» است. عشق قبل از مغول با عشق دوره سعدی و عشق بعضی از شاعران دیگر متفاوت است. عشق قبل از مغول متعلق است به زندگی اشرافی، شعر وابسته به دربار، شعر نشاط و شعر طبیعت و عشق به گونه دیگر. عشق در زبان سنایی، عطار و مولوی عشق قدسی، عشق پاک، عشق مقدس، عشق با حق و عشق با مبدا جهان هستی است. عشق سعدی بین بین است؛
بیشترین سرمایه شعر سعدی از ماده عشق است، آن چیزی که رنگ و جلا به شعر سعدی میدهد، عشقی است که اتفاق میافتد، عشقی که واقعی است اما نه آن عشقی که در شعر بعد از قرن نهم در «
مکتب وقوع» پدید میآید، این عشق، آن نیست؛ عشقی پاک است،
عشقی که روی به عالم قدس و پاکی دارد. چه بسا سعدی درباره یک انسانی سخن گفته؛ «
قادری بر هرچه میخواهی به جز آزار من/ زانکه گر شمشیر بر فرقم نهی آزار نیست.» ولی مصداق و مخاطب حقیقی این شعر خداست، سعدی به گونهای عاشقانههای خود را تنظیم کرده و ترتیب داده است که در بیشتر آنها معشوق آلوده نیست، معشوق پاک و دوستداشتنی است، از این جهت غزل سعدی را هم علاقهمندان به جهان و هم علاقهمندان به دیگران (به انسانهای دیگر) میخوانند و هم کسانی که عشق عرفانی را تجربه کردهاند یا احیاناً با آن نوع عشق آشنایی دارند.
ایکنا _ استاد با اجازه شما در این مجال، توقفی داشته باشیم؛ عرفان در شعر سعدی چه نوع عرفانی است؟ به نظر میرسد که برخی از آثار سعدی نشان از گرایش عرفانی او دارد ولی گویی او در آن ایستگاه متوقف نشده و عبور کرده است. شاید این عبور به دلیل همهجانبهنگری اوست و مجال محدودیت در اندیشه و جریانی خاص را نصیب خود نکرده است. به نظر شما عرفانی که او دنبال میکرد، عرفان عملی بوده است؟
آن عرفانی که ما در شعر فارسی میشناسیم، از سنایی آغاز شد، در عطار ادامه پیدا کرد و در مولوی به اوج رسید. بدون شک کسانی مثل سعدی و حافظ آثار عرفانی را خواندهاند و با آثار عطار و سنایی به خوبی آشنایی داشتهاند. بی تردید سعدی از آثار صوفیان بزرگ به عنوان منبع استفاده کرده است ولی او خانقاهی نیست، به هیچ خانقاهی وابسته نیست، با مشایخ روزگار خود هیچ عهد و پیوندی نداشته است با اینکه در بعضی از کتبی که مربوط به صوفیان است از جمله در «نفحات الانس» سعدی را آورده از احوال او مثل حافظ سخن گفته است؛ ولی سعدی و حافظ نه صوفی رسمیاند نه در میان عرفا چنانچه باید شناخته شده، شعر سعدی و حافظ از مایههای عرفانی خالی نیست، ولی شعر عرفانی نیست. بیشتر شعر حکمی و اخلاقیست، بخشی از شعر سعدی که مربوط به بوستان است و دنباله آن گلستان سعدی بیشتر اشعار و سخنان تعلیمی است، آنچه که حکمت، اخلاق عملی و آداب زندگی را میآموزد. شعر سعدی در مایههای عرفانی با شعر مولوی و سنایی عطار قابل قیاس نیست در عین اینکه غزلهای عرفانی هم در شعر سعدی است. غیر از سعدی چه کسی میتوانست قصایدی درباره بزرگان روزگار خود بگوید و تا این اندازه سرشار از اخلاق، تعالیم اخلاقی و آنچه که صوفیان و عارفان میآموزند پر باشد. خلاصه عرض میکنم، سعدی و حافظ نه صوفی رسمی و خانقاهی هستند و نه چنان اهل عرفان مانند مولوی، عراقی، عطار و سنایی زندگی را پیمودهاند ولی مایههای عرفانی در شعر و آثار آنها وجود دارد و مفاهیم عرفانی را گاهی میتوان از آثار ایشان آموخت.
ایکنا _ ارتباط سعدی با قرآن و تأثیری که او از قرآن گرفته، چگونه است؟
میدانیم که وقتی سعدی یکی از مراکزی که در آن درس خوانده و در آن میآموخته و استادانی را دیده است، نظامیه بغداد است. نظامیهها اصولاً چه نظامیه نیشابور، چه نظامیه طوس، نظامیه اصفهان و نظامیه بغداد منابعی تدریس میشد که به زبان عربی نوشته شده بودند. استادان به زبان عربی سخن میگفتند، از شعر آنچه در آنجا میخواندند شعر متنبی بود، مذهب رسمی نظامیان مذهب شافعی بود، سعدی هم مدتی در نظامیه بغداد درس میخوانده و در آثارش نشانههای او است. در آثار سعدی بخشی از اشعار به عربی است، گلستان هم سرشار از عبارات و جملات عربی است. به نظرم در شعر فارسی هیچکس به اندازه سعدی نتوانسته تعابیر، کلمات و ترکیبهای عربی و از جمله تعابیر و عبارات قرآنی را درج و حل کند و به کار برد و اتفاقا بسیار استادانه نیز این کار را به انجام رساند. بخشهایی از گلستان و بوستان تحت تأثیر آیات قرآنی پدید آمده است، غیر از اشارات زیبایی که به انبیاء و بخشهایی از آیات قرآنی دارد. به نظر بعضی از معاصران ما بلاغت سعدی بلاغت عربی است و تحت تأثیر بلاغت عربی به وجود آمده است.
ایکنا _ استاد عابدی! جنابعالی سالیانی است که مونس سخن حضرت سعدی بوده و هستید و شیرینی سخن او را درک کردهاید، لطفا بفرمایید برای دوستی با سخن سعدی و چشیدن این شیرینی و حکمت کلام، در روزگار هجوم تکنولوژی، شبکههای اجتماعی و شلوغیهای اطلاعاتی باید چه کنیم؟
آثار من آنچه تا به حال به سامان رسیده مربوط به سعدی نبوده، در این سالهای اخیر بخشهایی از کلیات سعدی را از جمله غزلها، قصاید و .. را تصحیح میکنم و به آن مشغول هستم و اما آنچه شما میپرسید، یعنی چه کنیم که جوانان امروز بیش از پیش با آثار سعدی و شاعران بزرگ روی بیاورند، در جواب این سؤال باید عرض کنم که جواب یک عبارتی نیست که به این سادگی مشکل را حل کند و درها را باز کند. به نظرم آنچه بسیار مهم است و بیش از هر چیزی در توجه و التفات، اعتنای نسل جوان و آثار گذشتگان کمک میکند، آموزش دادن به معلمهاست. همه جوانها از جمله ما در دوره جوانی، آن رغبتی را که نسبت به سعدی، حافظ، فردوسی، مولوی و .. پیدا کردیم از طریق معلمها بود. معلمهایی بودند که به ما زیباییهای شعر سعدی و حافظ را آموختند و به طور غیرمستقیم این انگیزه را در ما به وجود آوردند که ما به سوی سخن سعدی و حافظ برویم. اصولاً آدم به سوی چیزی میل میکند که دوست دارد و پیشتر دوستی آن چیز در آدم به وجود آمده باشد، به قول صوفیان میگویند که «
معرفت» مقدمه «
محبت» است، محبت است که معرفت را به وجود میآورد و این محبت با آموزش معلمان، دبیران و استادان است. به نظرم هیچ راهی بهتر از این نیست که ما در تربیت معلمان، آموزگاران، استادان و.. بیش از گذشته بکوشیم. آنها وقت شعر سعدی را به گوش ما زمزمه میکنند و لطف و زیبایی آن را برای ما توضیح میدهند، در ما این میل و رغبت را روزافزون میکنند که به طرف شعر سعدی و دیگر بزرگان برویم وگرنه وقتی ما از دبستان و دبیرستان و از آن دورههای آموزشی تهیدست و دست خالی بیرون بیاییم و در ما رغبت شعر فارسی و زبان فارسی پدید نیامده باشد به این سادگی وقت و بیوقت خود را صرف این آثار نمیکنیم، در آرزوی آن روز هستم که از این طریق جوانهای ما بهتر به طرف شعر سعدی و دیگران میل و حرکت کنند و بیاموزند.
ایکنا _ همانطور که میدانیم حضرت سعدی یکی از مربیان بزرگ اخلاق جامعه ایرانی محسوب میشوند. حال آنکه معلمی او با روشهای مرسوم تعلیمی از جنس باید و نباید و امر و نهی همراه نیست. سعدی با زبان غیرمستقیم آدمی را به اخلاقی زیستن پند میدهد و شاید همین غیرمستقیمگویی اوست که سبب دلنشینی بیش از پیش سخن اوست. این شیوه تعلیم اخلاق پس از سعدی چگونه دنبال شد و به عبارتی تأثیر اجتماعی سخن او چه بود؟
اصولاً آن چیزی که اخلاق را غیرمستقیم در خواننده، بیننده و شنونده رسوخ و به او یاد میدهد «
هنر» است. هنر است که غیرمستقیم اخلاق را میآموزد، آنجایی که سخن سعدی و دیگران هنرمندانه در تمثیلها، حکایات و داستانها عرضه میشود یعنی سخن خود را هنری میکنند و هرچه بیشتر مایه هنری به آن میبخشند، اخلاق، آداب و آیینها را میآموزند، از طرف دیگر آنجایی که سخن با منطق و باید و نباید همراه میشود، قدرت تعلیم آن بسیار کمتر است. در بوستان سخن و حکمتهای سعدی در داستانهای او بیشتر موج میزند و حضور دارد. گلستان کتابی است که اساس موضوع آن «
تربیت انسان» است، از این نظر تفاوت بخشهای گوناگون گلستان مثل تفاوت احوال انسان است، همانطور که انسان احوال گوناگون، متفاوت و متغیری در زندگی تجربه میکند، گلستان هم نیز همین تنوع و تغییر را حکایت میکند. خوبیها، بدیها، جدها و شوخیهای گلستان به تناسب و اقتضای تفاوتهای خلق و خوی انسانهاست. اما سعدی در کل آثارش معلم است. عرض خود را خلاصه کنم، آنجایی که کار هنری افتاده و با هنره آمیخته است با اینکه مدعی آموزش نیست ولی سخنش آموزنده و تأثیرگذار است، به طور مثال در حکایت «
یکی روبهی دید بی دست و پای/ فروماند در لطف و صنع خدا» هنوز این بیت برای من آموزنده است «
برو شیر درنده باش، ای دغل/ مینداز خود را چو روباه شل» همیشه در زندگی این بیت سعدی حضور دارد، با اینکه دستور داده ولی داستان زیبای سعدی که برای انسان از آغاز تا انجام مفهوم و زیبا بوده است، حکایتی که میتوان آن را با خود زمزمه و مرور کرد و همیشه دلنشین است. شعر سعدی با این خاصیت آموزنده همه انسانهاست از زمان سعدی تا امروز و از امروز تا فردا.
ایکنا _ زندگی در دنیای امروز انسانی کم تأمل و کم تحمل را پدید آورده است، به نظر شما بزرگترین درس از درسهای سعدی برای زندگی انسان امروز چیست؟

طبیعی است آنچه از اخلاقیات، آداب و آیین در شعر سعدی است متعلق به قرن هفتم یعنی نزدیک به ۸۰۰ سال پیش. بسیاری از این عناصر، آداب و آیینها با تغییر زمان، تغییر کردند، بعضی به فراموشی سپردند و بعضی موضوعات با توجه به گذر زمان اساسا" امروز خارج از موضوع است. طبیعی است عصاره سخن سعدی در همان دو بیت است؛ «بنی آدم اعضای یکدیگرند/ که در آفرینش ز یک پیکرند» اینکه توصیه میکند که چه عضوی به درد آورد روزگار/ دگر عضوها را نماند قرار» به حقیقت این کافی نیست؟! که زیبایی شعر سعدی را برای ما مسلم کند و بهترین نغمه دوستی را در گوش ما برای همیشه زمزمه کند. از این معانی در شعر سعدی فراوان است. گنجینه شعر سعدی است که زبان فارسی را حفظ میکند. امیدوارم کسانی که برای حفظ زبان فارسی کوشش میکنند بیش از گذشته شعر و آثار سعدی و دیگران را ترویج و تبلیغ کنند که ترویج شعر سعدی و شعر فردوسی در حقیقت نوعی حفظ، پاسداشت و تقویت زبان فارسی و فرهنگ ایرانی است، فرهنگ ایرانی که با فرهنگ اسلامی درآمیخته است و با آن به وحدت و زیبایی رسیده است.
ایکنا _ سخن سعدی در بیرون از خاک ایران زمین چقدر شناخته میشود و دوستان او در جهان چه نظری درباره او دارند؟
شعر سعدی از دیر زمان چنان که گفتهاند کشتیبانان چین در اقیانوس و دریا شعر سعدی را میخواندند و به زبانهای گوناگون از جمله به زبان عربی، به زبان انگلیسی، به زبان فرانسوی و دیگر زبانها ترجمه شده است. این نتیجه تأثیر سعدی را در آثار دیگران در بعضی از منابع به خوبی معرفی کردند. بخش اعظم شعر سعدی شعر انسانی است و بسیاری از کسانی که با زبان فارسی و با فرهنگ ایرانی بیگانه بودهاند، وقتی آشنایی پیدا کردن با سعدی به زبان فارسی عشق ورزیدند و درباره او سخن گفتهاند. اما به نظرم امروز شعر و غزل سعدی مثل دیگر آثار به ترجمه جدید نیازمند است، یکی از کارهایی که خود ما لازم است انجام بدهیم این است که آثار فارسی را به زبان بسیار بسیار مناسب به زبان مفهوم چنانکه باید و هنرمندانه یا خودمان یا کسانی که آنها را میشناسیم به زبانهای دیگر ترجمه و فرهنگ ایرانی را تبلیغ کنیم. چنانچه به طور خلاصه میتوانم عرض کنم شعر سعدی شعر انسانی است، برای همه انسانها مفید و زیباست، در این گفتوگوی اجمالی جای آن نیست که به تفصیل آثار مترجمان را یکی یکی خدمت شما معرفی کنم.
ادامه دارد..
گفتوگو از معصومه صبور و محسن مسجدجامعی
تصویر و تدوین از حامد عبدلی
عکس از طاهره بابایی
انتهای پیام