کد خبر: 4283512
تاریخ انتشار : ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۲۱:۰۵

خاطراتی کوتاه از استاد حشمت‌‎پور

حجت‌الاسلام سید ابوالفضل سیدی در یادداشتی با محوریت خاطرات استاد محمدحسین حشمت‌پور به بیان سیره این استاد در زندگی، تعامل با شاگردان و علما، چگونگی تدریس و .. پرداخته است.

خاطراتی کوتاه از مرحوم استاد حشمت‌‎پور

حجت‌الاسلام سیدابوالفضل سیدی، از شاگردان استاد حشمت‌پور در یادداشتی که در اختیار ایکنا قرار داده است، به بیان خاطراتی از مرحوم استاد محمدحسین حشمت‌‎پور پرداخته است.
 
متن یادداشت به شرح زیر است:
 
در مدرسه خان هرگز از امکاناتی مانند آسانسور استفاده نمی‌کردند و با وجود ضعف جسمانی و کهولت سن از پله‌های مدرسه تا سه طبقه استفاده می‌کردند.
 
هرگز به اطاق اساتید مدرسه نرفتند و به طور مستقیم پس از ورود به مدرسه در کلاس‌ها شرکت می‌کردند و پس از اتمام تدریس از مدرسه خارج می‌شدند.
 
هرگز از آب و چای و تنقلات مدرسه استفاده نکردند ولو اینکه گاهی تا یک ربع از شدت خناق و سرفه صدایشان خاموش می‌شد و مجبور به قطع ضبط صوت دیجیتال می‌شدند.
 
در برابر اصرارها و مناقشات طلبه‌ها در بحث عصبانی نمی‌شدند و یک بار هم که یادم می‌آید یکی از طلاب با مناقشات بی‌دلیل خود استاد را ناراحت و عصبانی کرد استاد بلافاصله از آن طلبه عذرخواهی کرد که من با خودم گفتم عجیب است که آن طلبه مقصر است ولی استاد عذرخواهی می‌کند.
 
وقتی که استاد برای تدریس شفا می‌گذاشتند خیلی زیاد بود. گاهی برای فهم دقیق یکی دو خط یا حداکثر چند خط کوتاه می فرمودند که ۴ یا ۵ ساعت وقت گذاشته‌اند و در برخی از موارد فهم دقیق متن را به بعد از اذان صبح یا هنگام پیاده روی به سمت کلاس درس از منزل واگذار می‌کردند لذا از دست ابن سینا گاهی گلایه می‌کردند که چرا این قدر مطلب را دشوار بیان کرده است.
 
تعداد شاگردان کلاس برای استاد مهم نبود. می فرمودند که (ظاهرا) کتاب النفس شفا را به مدت زیادی در فصول گوناگون تدریس کردند در حالی که فقط یک شاگرد داشتند. البته صوت آن توسط خود ایشان ضبط می‌شد. آن شاگرد هم بعداً به خود استاد گفته بود که برای احترام استاد یا تعطیل نشدن درس (تردید از بنده است) به درس استاد می‌آمده است که این نکته استاد را ناراحت کرده بود.
 
مشهور این بود که استاد دائم الصوم بودند. در هر صورت در حدود ۷ سالی که در خدمت ایشان بودیم، ندیدیم چیزی میل کنند. هر بار هم که کسی به ایشان چیزی تعارف می کرد در جیبشان می‌گذاشتند و خودشان استفاده نمی‌کردند.
 
در دوران نقاهت پس از سکته مغزی اول، دوستانی که می خواستند به خدمت استاد برسند استاد تأکید کرده بودند که ملاقات‌کنندگان با خود چیزی به عنوان هدیه نیاورند. شنیدم که برخی از مسئولین که خدمت ایشان رسیده بودند و با خود چند کیلو آجیل ناب آورده بودند همه را پس از رفتن آن مسئول به طلبه‌ها داده بودند.
 
ای کاش خانه مسکونی استاد موزه شود تا همگان به ویژه طلاب آینده بدانند که زندگی واقعی طلبگی که بزرگان ما داشته‌اند، یعنی چه؟
 
استاد هرگز در هنگام تدریس حتی یک کلمه خارج از متن درس را نمی‌گفتند و فقط حول و حوش متن درس تدریس می‌کردند. سخنان خارج از درس و نصایح و پندها و خاطرات و امور دیگر بین‌الدرسین و هنگام جلسه استراحت بود.
 
یکی از نکات قابل الگوگیری از استاد استفاده از تمامی لحظات عمر برای یادگیری و آموزش بود. ایشان لحظه‌ای از اوقات شریف عمرشان را به بطالت یا بیکاری نمی‌گذراندند. حتی در مسیر از منزل تا سر کلاس درس یا در صف نانوایی یا مطب پزشک همیشه متن درسی را به همراه خودشان داشتند و مطالعه می‌کردند که برخی از عکس ها در این باره موجود است. ایشان در ایام کرونا هم دروس خود را تعطیل نکردند.
 
ایشان یک بار در کلاس درس فرمودند جوان‌تر که بودند مجموعه‌ای از ادعیه را هر روز می‌خواندند که بعدها به خاطر اشتغالات علمی و تدریسی و امور مربوط به آن از کمیت آن‌ها کاستند.
 
در حدود ۷ سالی که از محضر استاد تلمذ کردم ایشان یک دست کت و شلوار سرمه‌‎ای داشتند که از آن استفاده می‎‌کردند که کهنه ولی بسیار تمیز و مرتب بود.
 
استاد به هر دلیل از تدریس شفا راضی نبودند و آن را تضییع عمر می‌‎دانستند. برخی از دوستان هم پیشنهاد تدریس مجمع البیان و برخی هم پیشنهاد تدریس فتوحات مکیه را به ایشان دادند و ایشان اگر چه رد نکردند ولی فرصت تدریس هم فراهم نشد.
 
استاد تدریس دروس را توفیقی می‌دانستند و کتاب جواهرالکلام را مثال می‌زدند که موفق به تدریس آن نشدند و هم چنین می‌فرمودند که من سر قبر مرحوم شیخ محمدحسین اصفهانی رفتم و از ایشان توفیق تدریس کتابشان نهایه الدرایه را خواستم ولی توفیق نشد. دوستان یادشان می‌آید که نهایه الدرایه ایشان پس از مدتی حدود دو سه سال تعطیل شد که در آن درس یکی دو سال شرف حضور داشتم.
 
دوستان می‌گفتند که از جانب مدرسه خان اواخر سال مقداری پول به اساتید داده می‌شد که ایشان نمی‌‎گرفتند. 
 
وقت گذاشتن ایشان برای دوستان عجیب بود گاهی برخی از طلبه‌ها از شهرستان وقت ملاقات با ایشان می‌گرفتند و دقایق متعددی صحبت می‌کردند و یا مشورت می‎‌خواستند و گاهی هم ده‌ها دقیقه شب‌ها از قم یا شهرستان‌های دیگر با ایشان تماس گرفته می‌‎شد و ایشان با حوصله جواب می‎دادند.
البته گاهی هم خسته می‌شدند که آن را در کلاس ابراز می‌کردند ولی از عادت خود در پاسخگویی صبورانه به طلبه‌ها خودداری نمی‌‎کردند.
 
یکی از ویژگی‌‎های بارز مرحوم استاد، بذل و بخشش آثار علمی ایشان بود. ایشان هر عالمی از علما که تقاضای نوشتجات علمی استاد را می‌‎کرد، از بذل آن دریغ نمی‎‌کردند و بدون فوت وقت و اما و اگر آن نوشتجات را به درخواست‌کنندگان می‌‎دادند. این ویژگی استاد متأسفانه مورد سوء استفاده برخی از افراد قرار گرفت و به تصریح خود ایشان دوره‌ای از تقریرات درس خارج خمس مرحوم آیت‌الله میلانی رحمه الله علیه که ثمره چندین سال تلاش ایشان بود توسط یکی از عالمان گرفته شده و با وجود درخواست‌های استاد برای پس آوردن آن تقریرات مزبور به ایشان عودت داده نشده و از بین رفت.
 
یکی از ویژگی‌های اخلاقی استاد رعایت ادب جلوس یا استقرار هنگام تدریس بود. اگر ایشان ایستاده درس می‎‌دادند تا آخر کلاس پشت تریبون بدون حرکت خاص می‌‎ایستادند و اگر می‌‎نشستند دو زانو مانند استقرار تشهد می‎‌نشستند. فقط هنگام استراحت بین‌الدرسین ایشان گاهی روی صندلی می‌نشستند و در این حدود ۷ سال تلمذ از ایشان یادم نمی‌‎آید که بر روی صندلی نشسته و درس گفته باشند.
 
روش تدریس متن ایشان فوق‌العاده تحقیقی بود و نسخه‌های متعدّد یک متن را در صورت لزوم مقابله می‌کردند. اصلا برای ایشان کمیت متن خوانده شده مهم نبود. گاهی از اوقات اتفاق افتاد که ۴ یا ۵ خط متن شفا را در ۳ یا ۴ جلسه خوانده و تطبیق کردند.
 
پرکاری ایشان می‌تواند الگوی مناسبی برای طلبه‌ها و دانشجویان باشد. ایشان به تصریح خودشان و آنچه که از این مرد الهی دیدیم از ساعت ۷ صبح تا ۱۲ ظهر ۴ تا درس داشتند. دو تا شفا و یک اسفار و یک شرح منظومه. بعد از ظهر هم تدریس در دانشگاه یا فضای مجازی داشتند و شب‌ها هم یا در حال مطالعه یا نوشتن کتاب یا پاسخگوی تلفنی طلبه‎‌ها بودند.
 
مشهور است که استاد از بیت‌المال ارتزاق نمی‎‌کردند و منبع ارتزاق ایشان از تدریس در دانشگاه بود. یک بار که نزد ایشان صحبت از برخی از اموال شبهه‌ناک شد فرمودند که آقای قاضی خرم‎‌آبادی مؤسس و مدیر دانشگاه قم وقتی که حقوق ایشان را می‎‌پرداخت، از پاک و حلال بودن ویژه آن به ایشان اطمینان می‌‎داد.
 
ظاهراً استاد بسیاری از متونی را که تدریس می‎‌کردند قبلاً پیش هیچ استاد دیگری درس نگرفته بودند. بلکه از روی خوش فهمی و احساس نیاز طلبه‌ها آن کتاب‌ها را تدریس می‌‎کردند.
 
استاد هم به حوزه علمیه و هم دانشگاه عنایت داشتند. علاوه بر تدریس در هر دو برخی از شاگردان دانشگاهی ایشان به کلاس حوزه ایشان می‌آمدند. روزی به ایشان عرض کردم که من تحصیلات دانشگاهی در حد فوق لیسانس دارم آیا دکترا هم بگیرم؟ ایشان مرا به ادامه تحصیل و گرفتن دکترا تشویق کردند. در واقع جمود حوزوی یا دانشگاهی نداشتند.
 
استاد دو سه درس خاص در پنجشنبه‌ها داشتند که در یکی از اتاق‌های مجمع ناشران ارائه می شد. در این کلاس برخی از طلاب و دانشجویان ساکن قم و دانشجویان سایر شهرها شرکت می کردند. این اتاق کارکرد دیگری هم داشت و آن اینکه در بسیاری از تعطیلات پرشمار حوزه علمیه در روزهای خاص در آنجا کلاس درس برگزار می‎‌کردند.
 
ایام درسی استاد براساس موقعیت سنجی خود ایشان بود نه رسمیت حوزوی. به همین لحاظ علاوه بر ایام تحصیلی حوزه در ماه مبارک رمضان و فصل تابستان و پنجشنبه‌ها و برخی از ایام تعطیلی‌های مناسبت‌های رسمی و غیررسمی هم تدریس می‌فرمودند. البته گاهی ادامه دروس خود و گاهی هم متون دیگر درسی را ارائه می‎‌کردند.
 
استاد به شاگردان رسمی و قدیمی خود پایبند بودند و لذا دعوت حوزه‌های علمی دیگر مانند مشهد را نمی‎‌پذیرفتند ولی یکبار با اصرارهای مکرر مسئولین حوزه علمیه مشهد تابستان به مشهد رفته و در آنجا شفا تدریس کردند. در آنجا هم زهد ایشان اجازه نداد که از امکانات گسترده آنجا استفاده کنند و برای محل سکونت خود حجره‌ای محقر را برگزیدند.
 
نحوه تدریس استاد طوری بود که به قول بنده حتی نفهمیدن متون دشواری مانند شفا را هم لذت‎بخش می‌کرد. مشهور بین مردم این است که از فهمیدن لذت می‌برند ولی بیان استاد طوری بود که اگر هم متن فهمیده نمی‌شد، همین نفهمیدن هم لذت‌بخش بود. اولاً به مرور زمان و آشنایی با متن فهم آن آسان‌تر می‎‌شود و ثانیاً درس گرفتن و لو به ظاهر نفهمیدن آن در نهاد ناخودآگاه ذهن و قدرت فهم و استدلال طالب علم تأثیر‌گذار است. ثالثاً ابهت و صلابت و ترس از متون دشوار به لحاظ روانشناختی در هم می‎‌شکند.
 
به لحاظ آرامش روحی عظیمی که در استاد بود شرکت در درس ایشان جدای از استفاده علمی موجب آرامش روحی می‌شد که در تمام ساعات زندگی انسان تأثیر می‎‌گذاشت.
 
خاطرات زیاد دیگری از استاد هست که کمتر مربوط به طلبگی است و در فرصتی دیگر باید به آن‌ها پرداخت. بسیاری از خاطرات هم متأسفانه به بوته فراموشی سپرده شده است.
انتهای پیام
captcha