پیشترها گفته بودند که دوست دارند تا آخر عمرشان درس و بحث را قطع نکنند، حتی به نزدیکانشان گفته بودند پس از این کتابها میخواهند به سراغ چه کتابی بروند. هرگاه در فهم مطلبی درمیماندند از خدا و اهل بیت(ع) طلب گشایش میکردند. یک بار شنیده بودیم که تقدیر شده بودند آن هم برای تدریس کتابی که هیچکس سراغ آن نمیرفت. مرحوم آیتالله گلپایگانی برای تدریس رسائل یک دوره تفسیر المیزان به استاد هدیه کرده بودند.
زیست متواضعانه کنار سخاوت علمی استاد برای مایی که سرگرم کار این جهانیم، تلنگری است؛ سفر میکنیم به دل تاریخ و به یاد حکیمانی میافتیم که سراسر وجود و زندگیشان غرق حکمت، نور و معرفت است.
حالا دو هفته است که استاد حشمتپور جهان ما را بدرود گفتهاند، قلمهای بسیاری از نام، یاد و مرامشان مینویسند. میدانستیم که از شهرت و رسانه بسیار پرهیز داشتند، حتی شاید اکنون هم راضی نباشند که دربارهشان مینویسیم. اما اجازه بدهید استاد؛ این کار را به خاطر خودمان میکنیم. چه نیکو گفته بودید که تمام مصیبتهای که انسان از نظر معنوی میکشد از «غرور» و «غفلت» است. بگذارید با از شما سخن گفتن غبار از اندیشه و دلمان بشوریم.
برای از استاد حشمتپور گفتن و نوشتن نیازمند نشست پای سخن کسانی هستیم که زندگی علمی و معنوی او را تا حدودی درک کردهاند، کسانی که مشی و منش او را با چشم سر دیدهاند و در این درک و دید تفاوت او را با آدمیان دیگر به خوبی دریافتهاند، عبدالرسول عبودیت، عضو هیئت علمی و استاد فلسفه و کلام اسلامی و همچنین استاد تمام مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره) یکی از آن اشخاصی است که به واسطه رشته و گرایشی که به فلسفه اسلامی داشته و دارد، درباره او سخنانی دارد و سخنانی شنیدنی، ایکنا به انگیزه بررسی مشی علمی استاد حشمتپور پای سخن این استاد فلسفه نشسته است، با ما همراه باشید:
از دوران جوانی دورادور با شخصیت استاد حشمتپور آشنا بودم، ایشان استاد مشهوری بودند که خیلی از متون فلسفی را خوانده بودند. متونی که دیگر کسی آنها را نمیخواند و در کلاس و درس و بحث کار نمیشد. یک بار در جلسهای در مؤسسه امام خمینی(ره) که برای دائرةالمعارف تشکیل شده بود هر دوی ما حضور داشتیم. این اواخر هم آقای هاشمی، یکی از نزدیکان ایشان بنا را بر دیدار گذاشتند که یک بار استاد حشمتپور به مؤسسه آمدند و یک بار هم من بعد از عارضهای که سال گذشته برایشان پیش آمد به عیادتشان رفتم.
در حوزه دو نوع روش برای تدریس وجود دارد یکی آنکه به صورت خلاصه یک مکتب خوانده و تدریس شود که سبک من و آقای یزدانپناه و بسیاری دیگر از اساتید همین روش است. روش دیگر به شیوه سبک قدیم حوزه درس گفته و متن انتخاب میشود و سطر به سطر آن توسط استاد خوانده میشود و رفع اشکال در کلاس صورت میگیرد. سبک استاد حشمتپور به همین صورت بود و در این زمینه بسیار مسلط و موفق بودند.
روش تدریس ایشان یک روش معمول در حوزه است که در حال حاضر هم این روش متنخوانی در حوزه دنبال میشود. در واقع روش غیرمتنخوانی یک مقدار غیرمعمول است. درسهای خارج که مقداری سخت است مثل رسائل، مکاسب، لمعه و...معمولا به همین روش خوانده میشوند. آیتالله جوادی آملی و آیتالله حسنزاده آملی معمولا به همین روش درس میگفتند.
کسی که ایشان را از نزدیک میشناخت، منزل و داراییهای مادی ایشان را دیده است، به خوبی میفهمد که استاد اصلا به دنبال شهرت، پول و اینگونه مسایل نبودند. یک خانه بسیار قدیمی داشتند و تا همین اواخر هم ماشین نداشتند، حتی به دنبال مدرک دکتری نرفتند. ایشان از اساتید به نام و شهیر فلسفه و حکمت در کشور بودند و بسیاری میخواستند استاد در دانشگاههای دیگری تدریس داشته باشند. استاد حشمتپور هم و غمشان این بود که متونی که کسی سراغ آنها نمیرفت را تدریس کنند تا آن درسها بماند و واقعا هم در این کار موفق بودند. به طور مثال سالهاست که کسی «طبیعیات شفای ابن سینا» را درس نمیگوید. جلد ۱ طبیعیات ۳۰ یا ۴۰ سال است که توسط کسی درس گفته نشده، جلد ۲ و ۳ آن را که قدیمترها هم کسی درس نمیگفت، ایشان این کار را انجام میدادند.
تدریس نمیشد چون جزء کارهای حوزه نبود، ولی استاد حشمتپور این کار مشکل را انجام داد. این متون اصطلاحات زیادی دارند و بسیار باید جهد کرد تا بتوان آن را درس گفت. به نظر من شاهکار ایشان همین بود. فرض کنید «شواهد الربوبیه» را خیلیها درس گفته بودند، استاد هم گفتهاند منتهی ایشان بسیار با متن کلنجار میرفتند. مثلا متنی را که آقای مصباح در ۱۰۰ جلسه درس میگفتند ایشان در ۳۰۰ جلسه درس میدادند، گویی دلواپسی نداشتند. کار مهم ایشان این بود که متونی را تدریس کنند که هیچکس آن را تدریس نکرده بود. این اواخر استاد گفتند که قصد دارند همه شفا را درس بگویند. شفا یک دائرةالمعارف ۱۸ جلدی است و بسیار متن مشکل و دقیقی دارد. استاد گفتند که دو تا از آنها را تا به حال درس نگفتهاند یکی موسیقی و دیگری در حال حاضر به خاطرم نیست. تصور کنید کسی را که در حوزه است و موسیقی نخوانده چه اندازه سخت است تا این اصطلاحات را بیاموزد. استاد حشمت پور درسهایی را ارائه میدادند، که راحت نبود و هیچکس زیر بار این قبیل دروس نمیرفت. در حوزه معمولا درسهایی که چند بار تدریس شده است، تدریس میکنند. این کارها، کار کسی است که برایش فرهنگ مهم است، نه اسم و رسم و این قبیل چیزها. استاد اغلب کتابهای فلسفی را درس گفته بودند و خوب هم گفته بودند و حق آن را ادا کرده بودند، کار ایشان در امر تدریس به واقع منحصر به فرد بود.
ایشان در تدریس واقعا بیمانند بودند. طبیعیات قبلا تدریس میشد اما در دوره ما، من به خاطر ندارم که کسی تدریس کرده باشد اما کتابهای دیگر طبیعیات مثل: کون و فساد، زلزله و .. که کاملا فیزیک آن دوره است را استاد تدریس کردند با اینکه این دروس را نزد استادی نخوانده بودند و این کار خیلی مرارت میخواهد. معمولا ایشان از منزلشان که راه میافتادند با اینکه ما یکدیگر را میشناختیم و سلام و احوالپرسی داشتیم، اما وقتی ایشان را میدیدم سلام نمیکردم، علتش هم این بود که استاد وقتی از منزل بیرون میآمدند آن قسمتی که میخواستند تدریس کنند را از کتاب جدا میکردند تا همه کتاب را طی مسیر با خود حمل نکنند و در راه میخواندند تا به کلاس درس برسند و طی مسیر به کسی و چیزی چشم نمیدوختند، این اواخر یک مقداری ایشان خمیده شده بودند و به نظر بنده که شاهد رفت و آمدهایشان بودم دلیل این خمیدگی همین اشتغال به مطالعه در هر حال بود. همیشه اینگونه بودند که در بهار و تابستان یک کت و یک پیراهن میپوشیدند. در تابستان من همیشه متعجب بودم که گرمای قم را چگونه تحمل میکنند، در زمستان هم همینگونه میپوشیدند.
با این بُعد از شخصیت استاد مواجهه نداشتم اما این امکان اصلا بعید نیست. ایشان حواس جمع و مراقبه بسیار داشتند. به لحاظ سکنات شخصی ایشان بین وعدههای غذایی چیزی نمیخورند حتی در مهمانیها. یک وعده ظهر و یک وعده شام. مستحب است در ماه ۳ روز را روزه بگیرید ولی ایشان ۳ تا ۳ روز، روزه میگرفتند.
من در کلاسهای ایشان حضور نداشتم اما با توجه از نوارهای ضبط شدهای که از ایشان به یادگار مانده و شاگردانی که تجربه حضور در کلاس ایشان را داشتند ظاهرا ایشان روی این تکنولوژیهای جدید تأکیدی نداشتند و در کلاس به آن تکیه نمیکردند. بیشتر میخواستند میراث گذشته ما از بین نرود، یعنی یک دورهای نیاید که هیچکس این کتابها را نفهمد. این میراث عظیم برایشان اهمیت داشت تا به نسل بعد منتقل شود.
بله؛ ایشان در حقیقت این متون را احیا کردند. مثلا شاید دروسی ۱۰۰ سال پیش تدریس میشده است اما در آن زمان ضبط نشده و برای امروز نمانده است، ایشان این مفاهیم را احیا کردند. این روزها شنیدهام تلاش میشود تا همه کلاسهای درس استاد جمعآوری و در قالب یک نرمافزار به دانشجویان و طلاب ارائه شود.
من نشنیدهام که در زمان حیات ایشان، قدرشناسی و تقدیری از استاد انجام شده باشد!
بله، برای استاد شهرت و دیده شدن به هیچ وجه اهمیت نداشت. اما یک وقتی شما از چیزی پرهیز دارید و در مقابل وظیفهای هم از دیگر سو وجود دارد. متأسفانه متولیان امر علمی در این زمینه کاری انجام ندادند و هیچ وقت ندیدم از ایشان قدرشناسی شود و یا به عنوان بزرگداشت از مقام ایشان کاری صورت گیرد.
بعضی از اساتید خودشان علاقه ندارند مطرح شوند، روحیههایشان اینگونه است در این زمینه اگر کاری صورت نگرفت مسئلهای نیست اما دست کم به زندگی آنها مخفیانه رسیدگی شود تا بار زندگی آنها کم شود و در برخی موارد لازم است اساتید به جوانترها معرفی شوند.
به نظر من، شاگردان استاد باید تدریس ایشان را به همان روش ادامه دهند و پخته کار کنند و با همان دقتی که استاد داشتند، مسیر ایشان را دنبال کنند. این بهترین کار و هدفی است که برای ماندگار شدن مشی استاد حشمتپور میتوان انجام داد. هدف استاد باقی ماندن میراث حکمی و فکری ما بود. از سویی دسترسی به آثاری که از ایشان به یادگار مانده، که بسیار هم فراوان است، را فراهم کنند. بعضی از صوتهای تدریس استاد را مؤسسهها در تملک خودشان قرار دادهاند. باید به نحوی این مؤسسات را راضی کرد تا بتوان از زحمتی که استاد در ارائه مطالب داشتند، استفاده کرد. بهترین کار آن است که صوتهای ایشان را جمعآوری کنند و نرمافزار صوتی از ایشان گردآوری کنند. نوشتن سالها طول میکشد و از طرفی چاپ کتاب هم بسیار پرهزینه است و دسترسی را محدود میکند اما یک نرمافزار صوتی با مبلغ مناسبی تهیه شود و در دسترس علاقهمندان قرار گیرد، این سریعترین کاری است که میشود، انجام داد تا زحمت استاد را به دست مخاطبان رساند.
گفتوگو از معصومه صبور
انتهای پیام