
تولد مفهومی مبارک است؛ این مبارکی به بود و نبود جسمی ما آدمیان وابسته نیست که اگر بود ما هرگز جرعهنشین کلام بزرگان پیش از خویش نبودیم؛ مبارک است به جانی که به جهان آمده است و برای خود و همچنین جهانِ هستی خود جانِ جهان شده است!
این سادهترین شکل از مبارکگونگی تولد است. اما برخی مولودها مبارکیشان بر جهان و جهانیان به نوعی دیگر فرخنده و مغتنم است؛ آنانکه جانشینی خدا بر روی زمینش را به احترام انسانیت پذیرفتهاند. همان انسانهایی که برگزیده شدهاند برای ایفای نقش حقیقی انسان، برای زندگی خوب، خوش و معنادار و بخشش این احوال به آدمیان و سپس عبور آسوده از عالم فانی! آدمهایی که بودشان مبارک است و حتی نبودشان نیز! در این باره تعبیر درست را خداوند سخن، حضرت
سعدی شیرازی فرمود:
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده آن است که نامش به نکویی نبرند
و امروز 22 خرداد برابر است با سالروز میلاد استاد
محمدحسین حشمتپور، حکیم وارسته، والامقام و بلندنام روزگارمان. همان که حالا درست 33 شب و روز است که دنیای فانی را بدرود گفته است و همسایه دیوار به دیوار آسمان شده است!
این سطور همان روزهای پایان اردیبهشت ماه آماده و آمده بودند برای ادای احترام به ساحت محترمش، ساحت محترمش که حالا که پرواز کرده است گویی بیش از پیش بین ما زنده و حاضر است؛ با درسهایی که از باب
حکمت و اخلاق به انسان یخزده از ماشین تکنولوژی امروز داده است و طی آن دلهایی را به عالم بهتر شدن گرم کرده است. اما شما میدانید و باور میکنید گاهی کلمات هنگام ادا و ارائه کم میآورند، این کم - بود نه از سر کاهلی و نه از حیث بیذوقی گوینده و نویسنده آن است؛ بسیار ساده و روشن، آن کلماتِ کم _ بود به دلیل غمگینی برای رسیده شدن پی زمان میگردند، پی آرامشی برای ادای صحیح و فرصتی برای هضم آنچه بر سر آنان فرود آمده است...
خبر کوتاه بود و روشن! ستارهای آن هم از آن ستارگان تابنده آسمان علم، خرد و
اخلاق حیات فانی را بدرود گفت و به آسمان ستارگانی همیشه رخشنده پرواز کرد. رحلت مردی از تبار رهیدگان عالم من و مایی و فنا در جانِ جانبخش پارسایی و بسیار بسیار بسیار صفت والای دیگر که طی این مدت در کلام اهالی حوزه، دانشگاه و همچنین صاحبان اندیشه فلسفی و عرفانی در روزگار ما مطرح میشود؛ مینویسند، میگویند و میخوانیم و میشنویم! گویی ما شنوندگان کم شنوا و خوانندگان کم بینای پیش از این خبریم! همانانکه به قاعده زندگی، کار و دیگر هیچ! راهشان کمتر به کوچه معنا و حکمت زندگی میرسد و در این قاعده زندگی هر دم متحمل رنج نیافتن معنای زندگی میشوند!
محمدحسین حشمتپور، استاد والامقام حکمت و فلسفه بود و از ساعتی پس از رحلتش، صاحبان کرسی حکمت و فلسفه در حوزه و دانشگاه دست به قلم شدند، از او و در سوگ او نوشتند؛ ولی این همه ماجرا نیست! او بیش از 50 سال از عمر شریف خویش را صرف آموختن،
آموزش و پرورش انسان و انسانیت کرد. «
آموزش و پرورش» و «
انسان» و به راستی این دو مفهوم متعالی در روزگار ماشین، توسعه و هوش مصنوعی، چقدر غریب و مهجور ماندهاند. این غربت در نگاه و مشی استاد حشمتپور از غربت و اسارت به معنا و روح زندگی رسید، او به معنای تام کلمه در خدمت این مفاهیم زندگی کرد و زندگی بخشید.
او یک
معلم بود؛ معلمی که فراتر از مرزهای کاغذی کتاب رفت و جانی دیگر به تن دانش فلسفی در ایران بخشید و همه این فرا مرزی و فرا رویها را به دور از هیاهوی جهان معاصر از سیاست گرفته تا اقتصاد و... به معنا رساند. تکرار میکنم و خواهش میکنم این تکرار را تکراری نخوانید، او یک معلم بود و باور دارم که یک معلم خواهد ماند! درسهای او همچنان حیاتبخش است از شفای ابن سینا تا ذیمقدمه او برای رسیدن به کلام خدا!
در حقیقت این پرواز برای ما زمینیان حاوی پیامهای متعددی است؛ پیامهایی نشاطبخش و در عین حال پیامهایی غمآفرین. ما از حیث زندگی در دورانی که انسانی به معنای حقیقی انسان در آن زندگی کرد باید به خود ببالیم و فرداهای نه چندان دور برای فرزندانمان با افتخار و لبخندی حقیقی بگوییم ما در دوران مردی بزرگ زندگی کردهایم و اما درد و رنج «
نبودن» رنجی استخوانسوز است خاصه برای آنانکه محضرش را درک کردهاند و از بوی خوش کلام او آهنگ
معنای زندگی را دریافتهاند.
جانشینی انسانی چون او بیتردید ساده نیست، اما ما به قاعده امید و توکل به حضرت حق و درست در سالروز ولادت این عالیمقام فرزانه دست به آسمان خدایش میشویم و برای امتداد راه او به برکت نفس و کلام پاکش دعا میکنیم.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
یادداشت از معصومه صبور
انتهای پیام