کد خبر: 4283549
تاریخ انتشار : ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۰۹:۳۱
حسین هوشنگی:

فلسفه برای فلسفه، دردی از جامعه درمان نخواهد کرد

استاد دانشگاه امام صادق(ع) گفت: اگر منطق برای منطق و اصول برای اصول و فلسفه برای فلسفه باشد و از اهداف خودشان دور شوند، انتزاعی، غیرمفید و غیرکاربردی خواهند شد و نمی‌توانند دردی از مشکلات جامعه را درمان کنند.

حسین هوشنگیبه گزارش ایکنا، حسین هوشنگی؛ استاد فلسفه دانشگاه امام صادق(ع)، شامگاه 29 اردیبهشت‌ماه در نشست علمی «فلسفه دین زمانه‌اندیش» با بیان اینکه فلسفه دین را اگر تلاشی برای نقد دعاوی دین بدانیم روشن است که شاخه‌ای از دانش فلسفه است، گفت: فلسفه زمانه‌اندیش در برابر فلسفه زمان‌پریش است به این معنا که برای زمان خودش نیست و به تعطیلات تاریخ رفته است یعنی فرهنگ و علم حرکت خود را ادامه داده است ولی فلسفه درجا زده است و مسائل آن مسائل گذشته و روش آن هم قدیمی است یا فلسفه فارغ از زمان است و به تعبیری طوری از زمانه و تاریخ فاصله گرفته است که گرد تاریخ بر آن نمی‌نشیند. این دومی می‌تواند زمانه‌اندیش هم نباشد و در موارد زیادی نیست. 

هوشنگی بیان کرد: فلسفه زمانه‌اندیش معطوف به مسائل زمانه و زندگی کنونی و برآمده از فرهنگ است. زندگی انسان مبتنی بر نیازها، خواسته‌ها، تمایلات و عواطف است و در تلاش است تا این تمایلات را ارضاء کند؛ این نیازهای جسمی است و انسان‌ برای رفع این نیازها ابزارهایی را هم اختراع می‌کند و البته نیازهای نرم‌افزاری هم در کنار این نیازهای ابزاری لازم و ضروری است و او را به ابداعاتی می‌کشاند که از سنخ ماده نیست مانند هنر و ... .

استاد دانشگاه امام صادق(ع) با بیان اینکه انسان فقط عقل نیست و خیال و وهم و ... هم دارد، ادامه داد: فلسفه مظهر و نماد عقل برای کسب کمالات و رفع نیازها است و چنین فلسفه‌ای ناظر به زندگی است که نام آن را فرهنگ می‌گذاریم. بنابراین فلسفه‌ای زمانه‌اندیش است که برآمده از فرهنگ و معطوف به اهدافی است که همان انسان و نیازهای او است. 

هوشنگی تصریح کرد: فلسفه دین به کارگیری روش تحلیلی و عقلانی در بررسی مقولات و مناسک و اعتقادات دینی و اخلاق و ... و فلسفه دین زمانه‌اندیش از دو جهت می‌تواند روزآمد شود؛ اول به لحاظ روش تحلیل که باید ناظر به عقلانیت زمانه و علم زمانه باشد و در گذشته نمانده باشد. دین هم مؤلفه‌ای از فرهنگ است که بخشی از نیازهای انسانی را رفع می‌کند. ما امروزه نمی‌توانیم از خدا با همان زبان و استدلال و شکلی که خواجه نصیر بحث می‌کرد، بحث کنیم ولی در کنار این‌ها ابعاد دیگری داریم که با نیازهای عینی ما گره خورده است.

وی افزود: مثلا در اصول اعتقادی عدل را داریم ولی الان برای ما روشن نیست که عدل در زندگی ما چه جایگاهی دارد؛ بحث دیگر اینکه آیا نمونه‌ای از فلسفه دین زمانه‌اندیش داریم؟ به نظر بنده فلسفه کانت واجد این ویژگی است. کانت رساله‌ای به نام روشنگری چیست دارد. یک فیلسوف زمانه‌اندیش دقیقا در عصری که زندگی می‌کند درباره چیزی که هنوز در ادبیات مردم جا نیفتاده است حرف می‌زند ولی ما هنوز در بحث سنت و مدرنیته یک قرن است گیر کرده‌ایم.

 

نگاه کانت به دانشگاه

وی افزود: کانت کتاب فلسفه دین دارد که رویکرد عینی انضمامی ناظر به زمانه است و کتاب دیگری دارد که به بحث دانشگاه می‌پردازد. او در کتابش این نگاه را دارد که دانشگاه یک نهادی است در راستای غایت بشر که همان عقل است؛ او دانشگاه را به دو دسته فرودست و فرادست تقسیم می‌کند و دانشگاه الهیات، حقوق و طب را فرادست می‌داند؛ الهیات برای تامین سعادت ابدی انسان است، دانشکده طب سعادت جسم و سلامتی انسان را تامین می‌کند و دانشکده حقوق، حقوق انسان را و دانشکده فیزیک و ریاضی و ... از یک جهت فرودست هستند.

هوشنگی اظهار کرد: در فلسفه دین کانت نسبت دانشکده فلسفه با الهیات و تعامل میان آنان را مشخص می‌کند؛ دانشکده فلسفه نسبت به همه دانشکده‌ها باید حالت انتقادی داشته باشد و معطوف به حقیقت نقد کند و حکومت هم باید برای آن آزادی عمل قائل باشد؛ او دائما تذکر می‌دهد که دانشکده الهیات و فلسفه نباید در جمع عمومی نقد کنند ولی وظیفه آنان دور کردن خرافات از الهیات است. 

استاد دانشگاه امام صادق(ع) تصریح کرد: اگر می‌خواهیم فلسفه زمانه‌اندیش داشته باشیم باید ببینیم در حوزه چه نقشی دارد؟ اگر متمایز از کلام است چه نسبتی با هم دارند و فلسفه در دانشگاه چه جایگاهی دارد؟

وی افزود: نهاد خانواده و بازار و ... همگی تعبیه‌های انسانی و معطوف به رفع نیازی از زندگی انسان‌ها هستند و این فلسفه کاربردی است؛ به نظر بنده فلسفه‌ای که توجه ندارد به عنوان یک نهاد در بستر تامین هدفی در حال حرکت است، چندان کاربردی هم نخواهد بود. 

هوشنگی با تاکید بر اینکه انسان همه جا نمی‌تواند عقلانی رفتار کند، اظهار کرد: انسان‌ها با احساس و عواطف زندگی می‌کنند و کار فیلسوف است که فلسفه را با عواطف و احساسات سازوار کند تا شاهد فروپاشی خانواده و نهادهای اجتماعی نباشیم وگرنه فلسفه معطوف به خودش خواهد شد و صرفا انتزاعی خواهد بود؛ به تعبیری اگر منطق برای منطق و اصول برای اصول و فلسفه برای فلسفه باشد و از اهداف خودش دور شود انتزاعی و غیرمفید و کاربردی خواهد شد و نمی‌تواند دردی از مشکلات جامعه را حل کند.

انتهای پیام
captcha