کد خبر: 4285378
تاریخ انتشار : ۰۸ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۶:۱۶
آیت‌الله سیدعلی محقق داماد:

آیت‌الله حائری یزدی مدبرانه دین را حفظ کرد

آیت‌الله سیدعلی محقق داماد در مراسم رونمایی از کتاب «مرد تدبیر و مدارا؛ احوال، افکار و آثار آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی» که امروز در مؤسسه کتاب‌شناسی شیعه قم برگزار شد، درباره شخصیت زمان‌شناس شیخ حائری شیرازی گفت: او آرام و بی سر و صدا دین و حوزه را حفظ کرد.

ارسال/ مراسم رونمایی از کتاب مرد تدبیر و مدارا برگزار شدبه گزارش ایکنا، در این مراسم آیت‌الله رضا استادی؛ استاد درس خارج حوزه، حجت‌الاسلام سیداحمد خاتمی؛ امام جمعه تهران، آیت‌الله سیدعلی و آیت‌الله سیدمصطفی محقق داماد؛ نوه‌های مرحوم شیخ مؤسس و جمعی از طلاب و استادان حوزه حضور داشتند.
 
آیت‌الله سیدمصطفی محقق داماد؛ نوه مرحوم آیت‌الله عبدالکریم حائری یزدی در سخنانی در این مراسم با بیان اینکه در کنار زندگی علمی حاج شیخ، یکی از خصوصیات شخصی ایشان که به نحو متواتر نقل شده است و بنده از اعضای خانواده شنیدم علاقه بسیار زیاد ایشان به سادات بوده است، گفت: علت اصلی ازدواج پدر و مادر بنده، ریشه در این موضوع دارد؛ سید برزگواری هم‌درس بنده بود به نام سیدرضا مرندی که فردی نجیب و فاضل بود. تعریف کرد من در حجتیه، حجره داشتم یک سیدی هم، هم‌حجره من بود و پدر ایشان از طلاب دوره مرحوم حاج شیخ بود؛ پدر این هم‌حجره‌ای نقل کرد من در مدرسه فیضیه در دوره حاج شیخ حجره داشتم و پسر حاج شیخ هم حجره داشت (مرتضی حائری) و همه ایام هفته در حجره بود جز دو روز آخر هفته. شهریه‌ای‌ که پدرش به او می‌داد به خاطر دو شبی که به منزل می‌رفت کمتر بود.
 
وی ادامه داد: همین سید بزرگوار نقل می‌کرد که روزی صدایی در مدرسه فیضیه بلند شد که از طلاب هر کسی عبا لازم دارد بگیرد (معلوم شد که تاجر عبافروشی تعدادی عبا خدمت حاج شیخ برده است و او فرموده بود که خودت بین طلاب توزیع کن) وقتی من از حجره بیرون آمدم آقا مرتضی حائری زودتر از من عبایی برداشته بود ولی من دیدم جنس عبا خوب نبود و آن را پس دادم. فردا صبح هنگام نماز پیش‌خدمت حاج شیخ آمد و گفت حاج شیخ شما را طلبیده است و من تا نزد ایشان رفتم گفت چرا عبا را پس دادی؟ مگر ندیدی مرتضی هم گرفت مگر تو از مرتضی بالاتر بودی؟ من هم گفتم نمی‌خواستم و خوشم نیامد؛ درست فردا صبح مجددا پیش‌خدمت آمد و گفت حاج شیخ با تو کار دارد؛ تا رفتم با اصرار فرمود که من باید دست تو را ببوسم و باید مرا ببخشی؛ من دیروز یک کلمه‌ای به تو گفتم که نباید می‌گفتم تو اولاد پیامبر و سادات هستی و از مرتضی بالاتری و من عذرخواهی می‌کنم و التماس کرد باید اجازه بدهی دست تو را ببوسم تا مرا ببخشی و خدا هم مرا ببخشد. سند این قصه در نزد من با امضای آقای مرندی موجود است.
 
محقق داماد اضافه کرد: ایشان علاقه شدیدی به بنی الزهرا(س) داشتند که مرحوم والد ما هم مکررا می‌فرمود؛ پدرم فرمود هیچ وقت از یک سیدی جلوتر راه نمی‌رفت. 
 
وی افزود: قصه دیگر را از آقای واعظ‌زاده شنیدم که باز سند این مطلب هم با امضای خود ایشان نزد بنده محفوظ و موجود است؛ می‌گفت پدرم در کربلا مقلد حاج شیخ شده بود؛ پدرم گفتم من در اراک به منزل ایشان رفتم و ایشان گفت که امروز ناهار خیلی خوبی داریم ولی وقتی غذا را آوردند سیرابی بود.
 
وی ادامه داد: حاج شیخ به نحوی گله‌مند از اراک به قم آمد؛ از سیدجعفر مدثر و آقای طاهباز نقل است که ظاهرا شخصی که به عرب جارچی ملقب و خادم یک مسجدی بود؛ وقتی سقف مسجد خراب و قرآن و مفاتیح‌ها از بین رفته بود این خادم قرآن و مفاتیح را جمع کرد تا به رودخانه بریزد ولی در بازار دیده بود که جایی آتش روشن کرده‌اند و او هم قرآن و مفاتیح‌ها را به آتش ریخته بود و به همین دلیل مردم جمع شدند و اعتراض و دکان‌ها بسته شد که این فرد باید اعدام شود. 
 
استاد دانشگاه تهران ادامه داد: همه می‌گفتند که او باید اعدام شود و تلگراف به تهران هم زدند و نتیجه منوط به نظر علما شد؛ آن وقت کسانی که حرف روشنفکری می‌زدند متهم به بابی بودند؛ همه علما را جمع کردند و متنی تهیه شد و به حاج شیخ عبدالکریم هم دادند ولی ایشان حکم اعدام را امضاء نکرد و فرمود برای من ثابت نشده است و من چه کاره‌ام؛ یک فردی در این حین به حاج شیخ توهین کرد که حاج شیخ هم از بابی‌ها است و بعدا برخی هم معترض شدند و به درب منزل ایشان آمدند و ایشان به همین دلیل فردا از اراک بیرون آمدند. 

احسان به رقیب

محقق داماد اضافه کرد: شیخی به نام طبسی از فضلای دوره حاج شیخ نقل می‌کند که پدرم گفت یک روز صبح زود دیدم در می‌زنند و در را باز کردم دیدم مرحوم عبدالکریم با عبا آمد و گفت شما درس سیدابوالحسن قزوینی می‌روی؟ من فکر کردم به قصد اعتراض آمده است؛ ایشان پاکتی از جیب درآورد و فرمود شنیدم او قصد دارد که به علت مشکلات مالی قم را ترک کند این پاکت را به او بده و نگو چه کسی داده است و هر وقت هم مشکل مالی داشت باز به من مراجعه کن. یعنی علاقه داشت تا عده‌ای در قم درس فلسفه بگویند کما اینکه پسرش نزد آیت‌الله شاه آبادی رفته بود تا معقول بخواند.
وی افزود: حاج آقا مهدی حائری نقل کرد پدرم از یحیی اسلامبول‌چی خواست که برای ما درس فرانسه بگوید. 

شیخ عبدالکریم حائری مدبرانه دین را حفظ کرد

همچنین آیت‌الله سیدعلی محقق داماد، نوه دیگر مرحوم شیخ عبدالکریم حائری در سخنانی گفت: مرحوم حاج شیخ انصافا در قم مؤثر بود و اگر به او شیخ مؤسس گفته می‌شود واقعا به حق است و توانست حوزه و دین را از دسیسه‌های سنگین آن زمان حفظ کند و حوزه را تقویت کند. 
 
وی افزود: در آن دوره توطئه علیه دیانت و حوزه خیلی زیاد بود و مرد میدانی می‌طلبید که وارد عرصه شود و دیانت را حفظ کند؛ پهلوی که در آن زمان کمر برای نابودی دین بسته بود و خودش گفت من همه را از پا درآوردم ولی این شیخ یزدی مرا از پا در آورد.
 
وی در پایان تأکید کرد: او آرام و بی سر و صدا دین و حوزه را حفظ کرد؛ اگر بهانه دست پهلوی افتاده بود از هیچ کاری واگذار نمی‌کرد و این سیاست حاج شیخ و زمان‌شناسی او بود که توانست دین و مذهب را حفظ کند.
انتهای پیام
captcha