کد خبر: ۴۲۸۵۸۸۶
تاریخ انتشار : ۱۴ خرداد ۱۴۰۴ - ۰۷:۵۰
حجت‌الاسلام قاضی‌زاده تبیین کرد

ولایت فقیه در اندیشه امام(ره)؛ از نظریه تا عمل

استاد درس خارج حوزه علمیه ضمن واکاوی مبانی فقهی امام خمینی(ره) به‌ویژه در ارتباط با مفهوم «ولایت مطلقه فقیه» و نسبت آن با دیگر دیدگاه‌های موجود در سنت فقهی شیعه، گفت: امام خمینی(ره) بعد از پیروزی انقلاب در نظریه پردازی‌هایی که در حوزه سیاست داشتند، نکاتی بر مباحث کلی مطرح شده خود قبل از انقلاب افزودند. در واقع این مباحث بعد از انقلاب اسلامی عینی‌تر و واقعی‌تر شد و امام (ره) به دنبال راهگشایی و حل مسائل عینی جمهوری اسلامی بودند. 

در طول تاریخ تشیع، نسبت میان دین و حکومت همواره محل گفت‌وگو و گاه مناقشه میان فقیهان و اندیشمندان بوده است. پرسش از اینکه آیا فقه تنها عهده‌دار تنظیم مناسبات عبادی و فردی است یا در ساحت اجتماعی و سیاسی نیز وظیفه‌ای بر دوش دارد، بستری برای شکل‌گیری دو رویکرد متفاوت در فقه شیعه فراهم آورده است. در این میان، امام خمینی(ره) با طرح نظریه ولایت‌فقیه و اصرار بر حضور دین در متن حاکمیت، یکی از نقاط عطف این تحول گفتمانی به شمار می‌روند.
 
آنچه امام خمینی(ره) را از فقهای پیش از خود متمایز می‌کند نه صرفاً ارائه نظریه بلکه ورود به میدان عمل و تلاش برای تحقق عملی آن در قالب نظام جمهوری اسلامی ایران است. ایشان با بهره‌گیری از پشتوانه فقهی سنتی به بازتعریف نسبت میان فقه و سیاست پرداختند و تأکید کردند که اسلام دینی صرفاً فردی یا عبادی نیست بلکه دارای ساختاری اجتماعی و حکومتی است که باید آن را در قالب دولت اسلامی تحقق بخشید.
 
ایکنا به مناسبت سی‌وششمین سالگرد ارتحال امام حمینی(ره) در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام والمسلمین کاظم قاضی‌زاده، استاد درس خارج حوزه علمیه تلاش کرده تا ضمن واکاوی مبانی فقهی امام خمینی(ره) و نسبت آن با دیگر دیدگاه‌های موجود در سنت فقهی شیعه وجوه تمایز و نوآوری‌های فکری ایشان به‌ویژه در ارتباط با مفهوم «ولایت مطلقه فقیه» و نقش آرای عمومی در مشروعیت‌بخشی به حاکم اسلامی را مورد تحلیل قرار دهد که در ادامه مشروح این گفت‌وگو را می‌‌خوانید.

ایکنا ـ امام خمینی(ره) چگونه بین دو گزاره فقه و سیاست تجمیع ایجاد کردند؟

گستره فقه به طور طبیعی در حوزه‌های مختلف زندگی انسان وجود دارد و فقها در نظراتشان با توجه به نوع نگاه کلانی که به مباحث دین و حضور دین در اجتماع دارند؛ اختلاف‌هایی نسبت به سیاست دیده می‌شود. برخی از فقها اعتقاد دارند که دین نسبت به اجرای آموزه‌های خود در جامعه برنامه دارد و اینطور نیست که آموزه‌ها در سطح کلان مطرح شده باشد و نسبت به اجرا و امکان اجرا، راهکارهای اجرایی درباره آموزه‌های دینی وجود نداشته باشد و مطلبی ذکر نشده باشد. 
 
امام خمینی(ره) با توجه به این نکته در حوزه مباحثی که مربوط به دین و اجتماع، دین و سیاست مطرح می‌شود اعتقاد داشتند که اسلام به طور کلی دین اجتماعی است که مسائل مختلفی را در حوزه اجتماع دارد. شاید بتوان گفت نقطه عزیمت ایشان در طرح ارتباط فقه و سیاست مسئله ولایت‌فقیه بود. ایشان در این زمینه در مباحث مختلفی در کتاب‌هایی که از در دوران جوانی نوشتند نسبت به این مسئله حساس بودند و نقش فقها و مراجع را در اداره جامعه پررنگ می‌دیدند. 
 
امام خمینی(ره) چه در کتاب «کشف الاسرار» که در دوره جوانی نوشتند و چه در مباحث کتاب «البیع» که در نجف اشرف در ضمن مباحث مکاسب مطرح کردند و بعد هم چه در سخنرانی‌هایی که در دوران پس از انقلاب  در مناسبت‌های مختلف مطرح می‌کردند به این مسئله که فقیه در نظام اندیشه و فقه اسلامی جایگاه ویژه‌ای در مسائل اجتماعی و سیاسی دارد اشاره می‌کردند. همین نکته سبب شد تا فقه و سیاست را با هم آمیخته می‌دیدند. 
 
یکی از جملاتی که امام خمینی(ره) به آن تأکید داشتند جمله‌ای از مرحوم سید حسن مدرس بود که نماینده مجلس شورای ملی در اوایل دوره رضاخان گفته بودند؛ ایشان می‌گفتند «دیانت ما عین سیاست ماست و سیاست ما عین دیانت ماست» و امام(ره) چندین بار به این جمله اشاره کردند.

ایکنا ـ وجه تمایز فقه سیاسی امام خمینی(ره) با فقهی که در آن زمان و قبل‌تر وجود داشت چیست؟

بهترین تمایز امام(ره) با دیگران این بود که در سده‌های اخیر ایشان تنها کسی است که به قدرت همه‌جانبه در کشور دسترسی پیدا کردند؛ طبعاً گفتمان امام خمینی(ره) با گفتمان دیگران به دلیل دست داشتن گسترده و مطلق به قدرت بسیار متفاوت است. البته بیانات و نظرات امام خمینی(ره) در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی اینگونه نیست که متمایز با نظرات برخی از فقهای دیگر باشد یعنی مثلاً اصل طرح مسئله ولایت‌فقیه که در بیانات امام(ره) است را قبل از ایشان افراد دیگری مطرح کرده بودند؛ شاید بتوان گفت بیش از ۱۰۰ سال قبل مرحوم میرفتاح مراغی و بعد هم جلوتر افرادی مثل مرحوم نایینی و آیت‌الله بروجردی مباحثی درباره ولایت‌فقیه داشتند اما تمایز امام خمینی(ره) این بود که ایشان پس از دوره‌ای که در مبارزه به سر می‌بردند و گفتمانی شبیه گفتمان مدرس در مقابل قدرت حاکم داشتند؛ بعد از پیروزی انقلاب جایگاه دیگری پیدا کردند و به قدرت دست یافتند و طبعاً در چنین وضعیتی دو تفاوت وجود دارد؛ نخست اینکه آن مطالبه‌هایی که قبلاً به عنوان یک اپوزیسیون و مخالف دولت ظالم از دولت طلب می‌کردند بعد از انقلاب به عنوان دولتمند باید آن مطالبات را برای جامعه فراهم کنند. قبل از پیروزی انقلاب بحث بر سر این بود که کشور در اختناق است و آزادی و استقلال وجود ندارد و اکنون بعد از انقلاب باید جامعه‌ای آزاد با امکان طرح نظرات مخالف را فراهم بیاورند. 
 
تفاوت دیگر این است که قدرت، نیازمند پاسداری و حفاظت است. امام خمینی(ره) به هر دو وجه توجه داشتند و پس از پیروزی انقلاب اسلامی به مسئله استقلال به عنوان یک امر جدی می‌پرداختند و به مسئله آزادی توجه داشتند. وجود مناظره‌های تلویزیونی با سایر ادیان یا تفکرات الحادی نمونه‌ای از توجه به آزادی مخالف در جمهوری اسلامی بود و در بخش دوم یعنی بحث حفظ قدرت با توجه به وجود برخی از گروه‌های مسلحی که در سال‌های آغازین پیروزی انقلاب اسلامی سر برآوردند دغدغه مبارزه با آنها در دستور کار قرار گرفت و در بخشی از موارد عدول از قانون و توجه به مصلحت در اجرای سیاست‌های معمولی که وجود داشت در راستای حفظ قدرت و نظام جمهوری اسلامی بود. این دو وجهی است که امام(ره) را متمایز می‌کند. 
 
نکته دیگری که می‌توان بیان کرد این است که نظریه پردازی‌های دیگر فقیهان دور از مسائل اجتماعی و درگیری‌های واقعی با مسائل خارجی بود اما امام خمینی(ره) بعد از پیروزی انقلاب در نظریه پردازی‌هایی که در حوزه سیاست داشتند و نکاتی که بر مباحث کلی مطرح شده قبل از انقلاب خود افزودند. نکاتی وجود داشت که با توجه به چالش‌های مباحث نظری و واقعیت‌های خارجی در جمهوری اسلامی باید به آن پرداخته می‌شد؛ بنابراین مباحث مطرح شده در بعد از انقلاب اسلامی عینی‌تر و واقعی‌تر شد و به دنبال راهگشایی و حل مسائل عینی و خارجی جمهوری اسلامی بود. 

ایکنا ـ نظریه ولایت‌فقیهی که ۱۰۰ سال پیش از امام(ره) شکل گرفت با نظریه ولایت‌فقیهی که امام خمینی(ره) مطرح کردند و با آن آشنا هستیم چه تفاوت‌ها و شباهت‌هایی دارد؟ 

فقهای شیعه به طور کلی به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ عده‌ای از فقها معتقدند که در زمان غیبت اصولاً ولایتی برای فقیه وجود ندارد و فقیه نایب امام زمان(عج) نیست بلکه امور جامعه اسلامی باید به دست حاکمان عرفی اداره شود و فقیه حداکثر اذن دارد که در برخی از امور دخالت‌های مختصری را انجام دهد. این دیدگاه مسلط فقهی در میان بسیاری از فقهای نامدار بوده است حتی در دوران معاصر مثل مرحوم آیت‌الله خویی، مرحوم آیت‌الله تبریزی و آیت‌الله سیدعلی سیستانی در این جرگه نظری قرار می‌گیرند.
 
در برابر این نظر تعدادی از فقها قائل به این هستند که فقیه در عصر غیبت، ولایت دارد یعنی گویا از جانب امام زمان(عج) و معصومین(ع) نوعی نیابت به آنها داده شده است تا آنها کارهایی را در جامعه انجام دهند. این گروه که قائل به ولایت‌فقیه هستند در گستره اختیارات ولی‌فقیه اختلاف نظر دارند. برخی ولایت را در چارچوب شرع می‌گیرند و برخی این ولایت را محدودتر و در حدود قضاوت، دیات و... می‌بینند. دیدگاه موجود در بیش از ۱۰ مورد اختیارات دارد. امام خمینی(ره) قبل از انقلاب اصل ولایت‌فقیه و جایگاه آن در اداره جامعه را مطرح کرده بودند اما پس از پیروزی انقلاب در سال‌های آخر عمر خود به مسئله ولایت مطلقه فقیه تصریح کردند که این دیدگاه با دیدگاه فقهای قبل متمایز بود. 
 
داستان این موضوع به شروط و اقداماتی که حکومت برای کارفرمایان در ارتباط با کارگران مطرح کرده بود بازمی‌گردد که «در صورتی که کارگر و کارفرما با هم توافق کرده باشند که بیمه‌ای وجود نداشته باشد آیا حکومت می‌تواند کارفرما را مکلف کند که کارگر را بیمه کند یا خیر؟» در این مسئله اختلاف وجود داشت که آیا دولت و حکومت چنین اختیاری دارد یا خیر؟‌ آیت‌الله سید علی خامنه‌ای در نماز جمعه به صراحت اعلام کردند که ولایت‌فقیه در چهارچوب قوانین اولیه شرع است و چنین اختیاری را دولت ندارد اما امام خمینی(ره) در روزهای بعد نامه مفصلی را نوشتند و در آن نامه تصریح کردند که ولایت‌فقیه نسبت به احکام فرعی شرعی اولویت دارد و اطلاق اختیارات ولایت‌فقیه می‌تواند مخالف بعضی از احکام اولیه شرع باشد. لذا درباره رابطه کارفرما و کارگر گرچه کارفرما و کارگر هر دو هم راضی باشند که قراردادی ببندند که بحث بیمه مطرح نباشد اما دولت امکان دارد که چنین کارفرمایی را مکلف کند تا کارگران خود را بیمه کند و حق بیمه را بپردازد. این مسئله ولایت مطلقه فقیه از تمایزاتی بود که امام(ره) با دیگران داشت. 
 
نکته متمایزکننده دیگر در باب ولایت‌فقیه و نوع ارتباط ولی‌فقیه با آرای مردمی در دیدگاه امام خمینی(ره) است. فقهای قبل چون به حکومت نرسیده بودند و به طور عملی در انتخاب ولی‌فقیه تزاحم و تعارض دو ولی‌فقیه را در خارج ندیده بودند در این زمینه چندان بحث جدی‌ای نداشتند اما امام خمینی(ره) پس از اینکه بحث‌های مختلفی درباره نحوه انتخاب ولی‌امر و ارتباط آن با آرای مردمی مطرح شد؛ نظر نهایی ایشان این بود که ولی‌فقیه زمانی اعمال ولایتش مشروع است که توسط اکثریت مسلمانان و شهروندان انتخاب شود و مسئله مشروعیت مبتنی بر آراء مردمی است که در دیدگاه امام خمینی(ره) به صورت پررنگ وجود داشت و قبلاً توسط فقهای دیگر به این مسئله به این صورت پرداخته نشده بود. 

ایکنا ـ سخن پایانی.

دیدگاه امام خمینی(ره) درباره ولایت‌فقیه نسبت به فقهای دیگر گامی رو به جلو بود اما آن چیزی که شاید مورد توجه باید قرار بگیرد این است که امروز در جامعه‌ای هستیم که روز به روز پیشرفت‌های مختلفی در آن محقق می‌شود و هر روز برای حکمرانی بهتر نظریه‌پردازی می‌شود و در عمل آن نظریه را پیاده می‌کنند. به نظر می‌رسد که سخنان نهایی امام خمینی(ره) که به مسئله مشروعیت مبتنی بر آرای مردم توجه کردند باید ادامه پیدا کند. 
 
هرگاه بتوانیم حاکمیتی با عدم تمرکز قدرت و اتکا واقعی به آرای مردم داشته باشیم در جهت پایایی و پویایی حکومت موفق‌تر خواهیم بود و می‌توانیم در دنیای کنونی به لحاظ سیاسی نظریه‌ای داشته باشیم که این نظریه موجب رضایت مردم باشد تا بتواند در مسیر پیشرفت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و... جامعه روز به روز قدم بردارد و بتوانیم در عرصه‌های مختلف با داشتن این نظریه مردم‌‌نهاد، حاکمیت به حل مشکلات و معضلات اجتماعی کنونی بیشتر فائق شود.
انتهای پیام
captcha