به گزارش ایکنا، جلسه بررسی نکات تدبری سورههای جزء سیام قرآن کریم که روزهای یکشنبه هر هفته به همت مجمع مدارس دانشجویی قرآن و عترت دانشگاه تهران در مسجد کوی دانشگاه تهران برگزار میشود، شب گذشته ۱۱ خردادماه اختصاص به سوره «زلزال» داشت. هانی چیتچیان؛ کارشناس و مدرس قرآنی در این جلسه به برخی از نکات تدبری این سوره اشاره کرد.
وی با اشاره به ایام ذیالحجه و آداب و عباداتی که برای این ماه توصیه شده است، گفت: حج میقات و مظهر ملاقات بندگان با خداوند است، از این مناسک عظیم باید در زمینه امامت و ولایت درس بگیریم چرا که قرار گرفتن مؤمنان در میقات، دلیلی بر غفلت و رها شدن آنها از امور دنیوی و مواردی که نسب به آن تعهد و مسئولیت دارند، نیست. باید در ازای این ایامی که به نوع فراغت از دنیا حاصل میکنند، برای انجام امور جاری، شخصی و اجتماعی خود خلیفه و جایگزین و وصی تعیین کنند.
چیتچیان به وقوف ۴۰ روزه حضرت موسی(ع) در وادی طور اشاره کرد و گفت: این امر موجب شد آن حضرت برادر خود هارون(ع) را به عنوان جانشین قرار دهد تا امور جاری دنیا را به انجام برساند، خلیفه و جانشین نبی خدا، علاوه بر انجام امور حتی میتواند دست به اصلاح نیز بزند؛ همچنان که هارون چنین کرد و اختلافات میان بنیاسرائیل را در حد توان حل و فصل کرد.
بیشتر بخوانید:
وی گفت: عروج و وفات پیامبر اکرم(ص) نیز به نوعی میقات او با خداوند است، چگونه میشود که موسی(ع) برای ۴۰ روز غیاب خود وصی و خلیفه برمیگزیند اما پیامبر اسلام نباید برای پس از رحلت خود و دیدار با پروردگار چنین تدبیری داشته باشد و امت اسلام را بدون خلیفه و سرپرست رها کند؟ این همان فلسفه و دلیلی است که بر اهمیت و جایگاه واقعه غدیرخم صحه میگذارد.
بر اساس این گزارش هانی چیتچیان در ادامه این جلسه به بیان مطالبی در باب معانی آیات سوره مبارکه «زلزال» پرداخت که خلاصهای از آن در ادامه آمده است.
«در ابتدای این سوره صحبت از زلزله میشود، امری که به واقع زمین را میلرزاند؛ چیزی که از آن به قهر طبیعت یاد میشود و ممکن است بارها در زیست دنیایی خود آن را به شکل خفیف و یا شدید تجربه کرده باشیم. تا به اینجا به زلزله به عنوان یک پدیده طبیعی نگاه میشود اما وقتی سراغ آیات بعدی این سوره میرویم، متوجه این موضوع میشویم که مراد و منظور این سوره، زلزلهای خاص و آخرالزمانی با تمامی مختصات و ویژگیهایی است که تنها برای چنین وعدهگاهی میتوان متصور شد.
در آیه بعدی پیامد این زلزله بیرون ریخته شدن بارها و اجرام و اجسامی سنگین و ثقیل از درون خاک توصیف میشود، اما به نظر میرسد که منظور از ثقیل بودن این اجرا و اجسام، استخوانپارهها و تکههای باقی مانده از اجساد مردگان انسانی باشد و از این نظر به آن ثقیل اطلاق میشود که چیزی با ارزشتر و گرانبهاتر از انسان در کل تاریخ به روی این زمینه زیست نکرده است.
ناظر بر آیه بعدی این سوره، سؤالی مطرح میشود مبنی بر اینکه در برابر وقوع چنین پدیدهای چه شده است؟ باید دید این پرسش را چه کسی بیان میکند؛ بنا بر تعابیر و تفاسیر معتبر این پرسش از ناحیه افرادی مطرح میشود که با فرا رسیدن آخرالزمان همچنان حیات دارند و به محض نواخته شدن صور اسرافیل همگی میمیرند و مجدد که صور نواخته میشود از مرگ برخاسته و برانگیخته میشوند و این استحاله دفعی برای آنها با تعجب و حیرت همراه است و لذا این پرسش را مطرح میکنند.
آن زمان است که طبق آنچه آیه بعدی این سوره به آن اشاره دارد زمین در برابر این پرسش، آنچه اتفاق افتاده است را شرح میدهد. به هر حال زمین به عنوان مهد انسان و موجودات گوناگون، شاهد و ناظر رویدادهای بیشماری است که در آن رخ داده، فارغ از این با اشارهای که آیه دارد به نظر میرسد زمین در اینجا موجودی باشعور فرض میشود.
نکتهای که اینجا مطرح میشود این است که به غیر از انسان، باید برای بسیاری از مخلوقات الهی نیز میزان و درصدی شعور و آگاهی قائل شویم. مصداق این مسئله موضوعی است که به طور مثال برای زنبور عسل مطرح میشود، چگونه این موجود بدون هیچ تجربه و ممارستی به شکلی ذاتی و فطری تشخیص میدهد وظیفهاش در طول عمر چیست، باید بر روی چه گیاه و گلی بنشیند تا از شهد آن نوشیده و آن را تبدیل به عسل کند؛ تنها پاسخی که میتوان به آن داد این است که فارغ از تجربه زیستی که ما میتوانیم برای موجودات قائل شویم و اینکه ممکن است مبتنی بر آن، هر یک از موجودات به حیات خود ادامه دهند، مسئله وحی سرآمد همه آنهاست.
در حقیقت بدون آنکه یک موجودی تجربه زیست داشته باشد و خود را در معرض تجربیات دیگران در گذشته قرار دهد و بر اساس آن گزارهها و دادهها، خط مشخصی را برای ادامه زندگی خود ترسیم کند، اغلب این وحی است که او را واقف به موقعیت و موجودیت فعلی خود کرده و او را در مسیر درستی مأموریت و وظیفهای که به او محول شده است قرار میدهد.
با این تفاصیل انسان و زندگی بشری نیز از ابتدا عاری از الهامات وحیانی نبوده و اساساً زندگی بدون وحی غیرقابل تصور است همچنان که برای سایر موجودات و حتی عالم شیاطین نیز وحی نقش تعیین کنندهای دارد. هر چند باید گفت میزان وحی در موجودات بسته به ظرفیت وجودی و درصد عمیق بودن ادارک، احساسات و باورهای آنها متفاوت است.
در جامعه امروز شاهد هستیم که به واسطه گسترش فناوری اطلاعات و همهگیر شدن امری به نام «هوش مصنوعی» این ذهنیت غلط شکل گرفته است که دیگر نیاز به وحی نداریم. هر آنچه را که به آن اراده کنیم، هوش مصنوعی با پردازش دادههایی که به آن داده شده است در اخیار ما قرار میدهد، اتفاقاً صحبت بر سر این مسئله است که هوش مصنوعی مبتنی و وابسته به دادهها و گزارههایی از پیش تعیین شده و از پیش ارائه شده است حال آنکه وحی اگر چه متأثر از حال و احوال گذشته است اما خلقالساعه و بدون هیچ پیشزمینهای واقع میشود. در چنین شرایطی اگر امری بدون آنکه مسبوق به سابقه باشد وحی از حل و فصل آن برخواهد آمد اما امری همچون هوش مصنوعی چون دادهای در اختیار ندارد از حل و فصل آن عاجز خواهد ماند. پس باید به آنهایی که هوش مصنوعی را مقدم بر وحی میدانند گفت که زندگی صرفاً مبتنی بر عقل نمیتواند پاسخگوی بسیاری از خواستههای بشری بوده و آن را اجابت کند.»
انتهای پیام