به گزارش خبرنگار ایکنا، نعمتالله صفری فروشانی، عضو هئیت علمی جامعه المصطفی العالمیه امروز شنبه ۲۱ تیرماه در سومین نشست از سلسله نشستهای تاریخ و سیره اهل بیت(ع) با محوریت عاشورا و با ارائه موضوع «آسیب شناسی کاربست رویکرد تاریخی در واقعه عاشورا» که در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار شد، اظهار کرد: اولین سوالی که مطرح میشود این است که چرا در حالی که رویکرد تاریخی در اوج رشد و شکوه خود قرار دارد و نه در مرحله پیرایی یا شکست، باید به آسیبشناسی آن پرداخت؟ معمولاً آسیبشناسی در زمان رشد ضعیف، افول یا شکست انجام میشود و وقتی موجودی در مرحله جنینی یا طفولیت است، آسیبشناسی معنا ندارد اما پاسخ این است که با توجه به رشد بسیار چشمگیر رویکرد تاریخی و مخاطب نخبگانی آن، برخلاف سایر رویکردها که مخاطب عام دارند، لزوم دارد پیش از افول به بررسی آسیبها بپردازیم.
استاد تاریخ اسلام حوزه و دانشگاه بیان کرد: رویکرد تاریخی را مانند برادر کوچکی میدانست که برادران دیگر ارث او را خوردهاند و اکنون این برادر به سن رشد نزدیک است و باید ارث خود را طلب کند. در این رابطه، برادران دیگر باید به اندازه مساوی سهم او را بپردازند.
صفری فروشانی ابراز کرد: رویکرد تاریخی به منابع و تحلیلهای تاریخی تکیه دارد و هر شخصیت و واقعهای را با قواعد خاص خود قابل فهم میداند و این رویکرد بر ملاکهای عقل و عقلا تمرکز دارد و ملاکهای بیرونی به ویژه دینی، مانند ملاکهای کلامی، فقهی و روایی را به عنوان ملاک بر خودش تحمیل نمیکند.
وی ادامه داد: در این زمینه با دو دسته محقق و تحلیلگر مواجه هستیم؛ دسته اول تحلیلگر برونتاریخی است که تنها وفادار به ملاکها و روشهای تاریخی است و ملاکهای برونی مثل کلامی، عصمت، علم غیب و امامت را نمیپذیرد که این دسته مورد نظر ما نیستند و مخاطب این بحث نیستند.
عضو هیئت علمی جامعه المصطفی افزود: دسته دوم، متدینین شیعهای هستند که نمیخواهند از تشیع خود دست بردارند و در عین حال با استفاده از روش و ملاکهای تاریخی به تحلیل وقایع، از جمله واقعه عاشورا، میپردازند. مخاطب اصلی این بحث، این دسته یعنی طلاب و پژوهشگران متدین است که به تحلیل تاریخی وقایع اهل بیت میپردازند.
صفری فروشانی آسیبهایی که متوجه این رویکرد است را به دو دسته تقسیم کرد و گفت: یک دسته مربوط به ذات و ماهیت روش تاریخی است که تغییرناپذیر است و نمیتوان آن را تغییر داد، اما باید به آن توجه داشت و دسته دیگر مرتبط با نحوه کاربرد و عملکرد پژوهشگران است که ممکن است دچار اشکال شود. در برخی موارد تفکیک میان این دو دشوار است و آن را به عهده مخاطب گذاشت.
وی سپس به تفاوت رویکرد تاریخی با «سیره» اشاره کرد و گفت: قبل از ورود به علم تاریخ، اهل بیت(ع) و به ویژه امام حسین(ع) تحت مطالعاتی به نام سیره قرار دارند که موضوع آن انسان معصوم است، در حالی که موضوع تاریخ، انسان به معنای عام است.
صفری فروشانی تاکید کرد: پژوهشگر شیعه وقتی وارد حوزه تاریخ اهل بیت (ع) میشود، پیشفرض دارد که اهل بیت معصوم هستند، صفات ویژه دارند و ارتباط خاصی با خداوند دارند که روش تاریخی قادر به فهم آن نیست و آن را قبول ندارد، بنابراین تاریخ به امور ماورایی و مسائل کلامی و روایی مربوط به امام حسین و واقعه عاشورا توجه ویژهای ندارد و ممکن است از آنها استفاده کند، اما تمرکز ندارد.
عضو هیئت علمی جامعه المصطفی خاطرنشان کرد: این آسیبشناسی با هدف تقویت و رشد عقلانی رویکرد تاریخی ارائه شده است تا پژوهشگران و محققان با آگاهی کاملتر و انسجام بیشتر به تحلیل وقایع اهل بیت بپردازند.
استاد حوزه و دانشگاه در توضیح تفاوت و نسبت میان تاریخ و سیره گفت: اولین نکتهای که باید روشن شود، تفکیک موضوع تاریخ از موضوع سیره است و سیره درباره برخی موارد خاص مانند خلقت پیشینی و آثار پسینی انسان معصوم صحبت میکند که تاریخ معمولاً ورودی به این حوزهها ندارد.
وی افزود: تاریخ ادعای واقعنمایی دارد و ابزار آن شواهد و قرائن است اما حتی خود تاریخیها معتقدند تاریخ نمیتواند حادثه را آنچنان که اتفاق افتاده به صورت مطلق و صد درصد بازنمایی کند، زیرا میان زمان وقوع واقعه و زمان ما فاصله صدها یا هزار ساله وجود دارد و آنها تواضع میکنند و میگویند به قطعیت مطلق نمیرسیم، بلکه با جمعآوری شواهد به اطمینان نسبی میرسیم که تحلیلها ممکن است موقتی باشد تا تحلیلهای قویتر ارائه شود.
صفری فروشانی ادامه داد: بنابراین پژوهشگر نباید توهم کند که به حقیقت صد درصدی رسیده و بگوید «این است و جز این نیست»، بلکه باید بپذیرد تحلیل وی بر اساس ابزارهای موجود است و ممکن است تغییر کند و این تواضع در تاریخ وجود دارد، اما در علوم دیگر مانند کلام، فقه و فلسفه ممکن است قطعیت به این شکل مطرح نشود.
عضو هیئت علمی جامعه المصطفی در خصوص واقعه عاشورا بیان کرد: عاشورا یک واقعه عادی نیست، بلکه واقعهای ویژه است و نباید به صورت کامل و صرف به رویکرد تاریخی سپرده شود تا هر گونه تحلیل دلخواهی ارائه شود و عاشورا رمز حیات تشیع است و همه امامان به آن توجه داشتهاند و بخشی از عاشورا قابل تحلیل تاریخی است اما بخشهای دیگر آن با ابزار تاریخ قابل تبیین نیستند.
وی ادامه داد: در عاشورا مباحث کلامی، فقهی و روایی دخیل هستند و گاهی تاریخیها بدون تسلط وارد مسائل فقهی میشوند که نتیجهاش برداشتهای نادرست است که از جمله آن می توان به تحلیلهای فقهی درباره حج ناتمام امام یا فلسفه نمازهای روز عاشورا اشاره کرد.
صفری فروشانی افزود: علاوه بر تاریخ، علوم دیگری مانند جامعهشناسی، مردمشناسی، اسطورهشناسی و حماسهشناسی نیز وجود دارند که یافتههای آنها الزاما تاریخی نیست اما در تحلیل واقعه عاشورا باید مورد توجه قرار گیرند که یک پژوهشگر تاریخ باید آشنایی و تسلط نسبی به این علوم داشته باشد تا بتواند تحلیلی جامع و عمیق ارائه دهد.
عضو هیئت علمی جامعه المصطفی(ص) چهار سطح معرفت را برای یک پژوهشگر تاریخی برشمرد و گفت: آشنایی، تسلط، تخصص و تمحض. آشنایی یعنی شناخت اجمالی و عدم ایجاد اشتباهات فاحش، تسلط یعنی دانستن منابع و روشها، تخصص یعنی داشتن عمق بیشتر و تمحض یعنی اختصاص دادن عمر به یک موضوع خاص. پژوهشگر تاریخی اگر در علوم مرتبط مانند حدیث، کلام، رجال و حتی فقه آگاهی نداشته باشد، تحلیل جامع نسبت به عاشورا نخواهد داشت.
صفری فروشانی سپس به ذات تقدسزدایی تاریخ اشاره کرد و گفت: ذات تاریخ تقدسزدایی است و تاریخیها خودشان میگویند که ما «مردهشور» هستیم، یعنی کاری به جایگاه افراد در حیاتشان نداریم، صرفاً به وقایع میپردازیم اما عاشورا واقعهای ویژه است و نباید صرفاً با نگاه معمول تاریخی تحلیل شود و یک مورخ شیعه باید این جنبه تقدسزدایی را بشناسد و در مواجهه با عاشورا و عموم مسائل تاریخی مرتبط با اهل بیت، راهکارهایی ارائه دهد که شأن و جایگاه واقعه حفظ شود.
وی افزود: برخی پژوهشگران تاریخ دچار تصور مطلقگرایی میشوند و فکر میکنند تنها آنها مجتهدند و اجتهاد کامل در انحصار آنهاست، درست مانند برخی فقها که همه چیز را با قواعد اصول فقه تحلیل میکنند که این دیدگاهها محدودکننده است و برای تحلیل واقعیتهای پیچیدهای مانند عاشورا کافی نیست.
عضو هیئت علمی جامعه المصطفی(ص) بیان کرد: اگر اصول و فقه را به درستی بشناسیم، میتوانیم در گسترههای مختلف علوم به جایگاه اجتهاد دست یافت؛ چرا که چارچوب اجتهادی که اصول فقه ارائه میدهد، کفایت میکند، اما اگر این دانش را نداشته باشی، حتی در یک علم نیز نمیتوانی ادعای اجتهاد کنی. متأسفانه برخی غافلاند از آنکه تاریخ، روشی خاص و موضوعی ویژه دارد که تنها بخش کوچکی، کمتر از ده درصد، با روشهای فقهی مشترک است.
وی افزود: شاید فیلسوفی تمام هستی را از منظر فلسفی ببیند و گمان کند که همه عوالم در اختیار اوست، بهویژه اگر پیرو مکتب افلاطونی باشد اما قرآن کریم میفرماید: «کل حزب بما لدیهم فرحون»؛ یعنی هر گروه و حزبی فقط به آنچه نزد خود دارد دلخوش است، بنابراین هر علمی باید قلمرو و حدود خود را بشناسد و بداند تا کجا میتواند ورود کند و کجا دیگر حوزهای برایش نیست.
عضو هیئت علمی جامعه المصطفی تأکید کرد: نباید منابع پژوهش خود را تنها محدود به متون تاریخی دانست چراکه هر سند و منبعی که بتواند به موضوعی، چون عاشورا روشنی ببخشد، قابل استناد است و شاهد مثال آن است که برخی به دلیل وجود چند سطر اندک درباره امام رضا(ع) در منابعی، چون طبقات ابن سعد، اهمیت ولایت عهدی ایشان را کمارزش میشمرند؛ غافل از آنکه منابع روایی و کلامی و آثار معتبر دیگری هستند که جایگزین این نقصانها میشوند.
صفری فروشانی ادامه داد: برای مطالعه عاشورا نیز باید از منابع روایی همچون کامل الزیارات، کافی، امالی صدوق و شیخ مفید و مباحث کلامی بهره برد و گاه لازم است به نسخهشناسی متون نیز توجه کرد، مانند بررسی ریشهها و سیر انتقال زیارت عاشورا که اعتبار و اصالت آن را روشن میسازد.
وی در پایان به نکتهای بنیادی اشاره کرد و گفت: قاعده مشهور «عدم الوجدان لا یدالله علی عدم الوجود» را باید سرلوحه کار خود قرار دهیم. اگر یک محقق تاریخی با روشهای خود به جایی رسید که چیزی نیافت، باید صادقانه اعلام کند که «من چیزی نیافتم، ندیدم». این گزارش باید به صورت اقرار شخصی و «متکلم وحده» باشد، نه به عنوان حکم قطعی که وجود آن مطلب منتفی است.
انتهای پیام