کد خبر: 4294042
تاریخ انتشار : ۲۲ تير ۱۴۰۴ - ۱۲:۲۵

وصیت‌نامه‌ای که بوی عشق به سیدالشهدا می‌داد

محمدحسین سیاوشی، از پاسداران حاضر در منطقه، از ذهن کربلایی رزمندگان سخت‌کوش دوران دفاع مقدس می‌گوید که به مناسبت ایام شهادت امام حسین(ع) و یاران باوفایش منتشر می‌شود.

به گزارش ایکنا به نقل از مرکز اسناد، تحقیقات و نشر معارف دفاع مقدس و مجاهدت‌های سپاه، محمدحسین سیاوشی، از پاسداران حاضر در منطقه، از ذهن کربلایی رزمندگان سخت‌کوش دوران دفاع مقدس می‌گوید که به مناسبت ایام شهادت امام حسین(ع) و یاران باوفایش منتشر می‌شود:

آشپزی بود در سر پل ذهاب. جوانکی بود که خدا رحمتش کند، شهید شد. ایشان مهارت در آشپزی داشت. گویا از بچه‌های اطراف قزوین بود.

در یک اکیپی با دوستانش آمده بودند به جبهه. ایشان هم آمده بود به‌عنوان آشپز. وقتی به او می‌گفتند «آشپز»، ناراحت می‌شد، می‌گفت: من آشپز نیستم. رزمنده هستم، آمده‌ام بجنگم!

وقتی مسئله‌ای پیش می‌آمد، آتش می‌شد و یا بچه‌ها می‌خواستند تک بزنند، ایشان سریع اسلحه را برمی‌داشت و می‌رفت خط.

بعدها که عملیات شد، ایشان رفته بود خط و در یک درگیری به شهادت رسید و جنازه ایشان در خط ماند.

بعد از قضایای عقب‌نشینی، جنازه ایشان را پیدا کردند. تیرها به سینه ایشان خورده بود و مثل لاله‌های سرخ وحشی، سینه‌اش شکافته شده بود. انگار ایشان هزار سال است به خواب‌رفته است.

جیب‌های او را بررسی کردم. یک‌تکه کاغذ درآوردیم. گویا وصیت‌نامه‌اش بود. یک مطلبی نوشته بود روی ورقه، طوری که هنوز ورقه را باز نکرده بودند. این نوشته رویش بود که:

یا حسین، من علاقه‌مند بودم که بیایم در صحرای کربلا، مرقد تو را زیارت کنم و در جوار تو باشم. امیدوار بودم که با گرفتن سلاح در دست می‌آییم و ظلم و ستم را از روی زمین برمی‌داریم و ما مردم ایران، پیروزی نهایی را به دست می‌آوریم و چهار دست‌وپا از نوار مرزی ایران تا کربلای تو پیاده به پابوس تو خواهم آمد و اگر نصیبم نشد، از تو می‌خواهم حسین جان! زمانی که شهید می‌شوم، مثل یاران خودت که در روز عاشورا آن‌ها را به دامن گرفتی، سر من را هم به دامن بگیری.

انتهای پیام
captcha