نوشتن در 40 سالگی؛
چهل سالگیام داشت تمام میشد که راه کربلا باز شد و قصد سفر کردم. با خودم فکر کردم چطور و چگونه حق این زیارت را بهجا آورم. سالها انتظار کشیده بودم و هی با خودم خوانده بودم، از جوانی به پیری رسیدم، عاقبت کربلا را ندیدم. فکر کردم و فکر کردم تا به این نتیجه رسیدم که همه دیدهها، شنیدهها و احساسات خودم را روی کاغذ بیاورم تا هر وقت دلتنگ شدم، بخوانم.
کد خبر: ۴۰۸۰۱۰۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۰۱