پیوند جامعه و دانشگاه؛ راهگشای رکود علمی و حل معضلات
کد خبر: 4066846
تاریخ انتشار : ۲۹ تير ۱۴۰۱ - ۰۹:۱۷
یادداشت

پیوند جامعه و دانشگاه؛ راهگشای رکود علمی و حل معضلات

به اعتقاد غلامرضا ذکیانی تا زمانی که دانشگاه به طور کامل با درآمد نفت اداره می‌شود، دانشگاهیان مطمئن هستند که درآمدشان تأمین است؛ اعم از اینکه مشکلات جامعه را حل کنند یا خیر. بنابراین باید روشی اتخاذ شود تا درآمد دانشگاه با میزان کارآمدی آن گره بخورد.

غلامرضا ذکیانی، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی و رئیس سابق موسسه حکمت و فلسفه، یادداشتی را با عنوان «پیوند جامعه و دانشگاه» به رشته تحریر درآورده و برای ایکنا ارسال کرده است. این یادداشت خلاصه طرحی است که ذکیانی برای اصلاح وضعیت دانشگاه‌ها تدوین کرده است.

در ادامه متن یادداشت وی را که خطاب به شورای عالی انقلاب فرهنگی نوشته شده است می‌خوانید؛

بی‌شک اوضاع علمی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور همه دلسوزان نظام را نگران کرده است. ما اهالی علم و فرهنگ که از دلسوزان انقلاب و نظام اسلامی هستیم، نمی‌توانیم نسبت به شرایط موجود راضی یا خاموش باشیم. دانشگاه‌ها به دلایل متعدد، یکی از پرمشکل‌ترین نهادهای فعلی کشور به‌شمار می‌آیند زیرا نه تنها امید نمی‌رود اوضاع کشور را اصلاح کند بلکه خودشان به یکی از معضلات اصلی تبدیل شده‌اند. گمان نمی‌رود این موضوع بر دلسوزان و آگاهان پوشیده باشد. حال می‌توان درباره راهکار برون‌رفت از این بن‌بست‌ها اندیشید.

به همین منظور راهکار زیر پیشنهاد می‌شود؛

این راهکار بر اساس تجربیات داخلی و مطالعه موارد خارجی بدست آمده و قابل سنجش است و نکته مهمتر اینکه در شرایط فعلی راهکار دیگری وجود ندارد. بنابراین خواهشمند است ضمن مطالعه و بررسی دقیق آن، اگر صلاح می‌دانید در صحن شورای عالی مطرح نمایید.

بیان مسئله

الف ـ نخبگان ما در دانشگاه حضور دارند و تربیت می‌شوند.
ب ـ ساختار دانشگاه در ایران به نحوی است که هم آموزش قبل از دانشگاه را جهت داده (کنکور) و هم نیروهای مورد نیاز دستگاه‌های دولتی را تربیت می‌کند و مدرک می‌دهد و بدون مدرک دانشگاهی کسی نمی‌تواند وارد سیستم دولتی شود.
ج ـ دانشگاه در غرب کاملا ناظر به نیازهای جامعه بوده و لذا کمیت پذیرش دانشجو و توسعه رشته‌ها در مقاطع مختلف کاملا وابسته به نیازهای جامعه بوده و به صورت کاریکاتوری رشد نمی‌کند.
د ـ در ایران بنا به دلایل تاریخی و فرهنگی، ارتباط دانشگاه با جامعه قطع شده، لذا:

ـ جامعه اعتمادی به دانشگاه ندارد و حل مشکلات خود را به دانشگاه واگذار نمی‌کند و حتی دستگاه‌های دولتی برای خودشان دانشکده و پژوهشکده مستقل (مثل دانشکده صدا و سیما، دانشگاه نیروی انتظامی، قوه قضائیه و ...) تاسیس می‌کنند.

ـ دانشگاه اعتنایی به نیازهای واقعی جامعه نداشته و خودش را مسئول حل این مشکلات نمی‌داند چون هزینه‌های دانشگاه در هر صورت از طریق درآمد نفت تامین می‌شود.

ـ قطع رابطه دانشگاه با نیازهای واقعی جامعه سبب شده دانشگاهیان اغلب برای افزایش درآمدهای خود رشته‌های متعدد در مقاطع مختلف تاسیس ‌کنند و لذا رساله‌های بی‌فایده با هزینه‌های گزاف نوشته می‌شود.

ـ تولید انبوه نیروهای مدرک‌دار (نه باسواد و ماهر) موجبات پیدایش مشکلات عدیده را در امروز و فردای جامعه ما رقم خواهد زد.

راه حل پیشنهادی

همه مشکلات مذکور یک راه حل دارد و لاغیر. تا زمانی که دانشگاه به طور کامل با درآمد نفت اداره می‌شود، دانشگاهیان مطمئن هستند که درآمدشان تامین است اعم از اینکه مشکلات جامعه را حل بکنند یا حل نکنند. بنابراین باید روشی اتخاذ شود تا درآمد دانشگاه با میزان کارآمدی (حل مسائل واقعی جامعه توسط) دانشگاه گره بخورد.

دانشگاهها از دو راه می‌توانند درآمدزایی کنند یکی آموزش و دیگری پژوهش. درآمدزایی از طریق آموزش بسیار حساس بوده و قابلیت انحراف به سمت مدرک‌فروشی دارد بنابراین توصیه می‌شود روی قسمت پژوهش سرمایه‌گذاری شود. پژوهش کاربردی پژوهشی است که یک مشکل واقعی در یکی از بخش‌های اجتماع را حل می‌کند؛ در این صورت هر دانشگاهی باید امکانات خود ـ اعم از استادان، رشته‌ها، گرایش‌‌ها، مقاطع و بالاخره دانشجویان مقاطع مختلف ـ را سازماندهی و بسیج کند تا بتواند پنج درصد از هزینه‌های خود را خودش از طریق پژوهش تامین نماید. البته این پنج درصد باید در سالهای آتی افزایش یابد که مکانیزم آن در طی اجرای سال نخست طرح ارزیابی، پایش و تعیین می‌گردد.

نتایج

در این صورت؛

ـ رشته‌ها، گرایش‌ها، سرفصل‌ها و واحدها متناظر با نیازهای واقعی جامعه شکل می‌گیرند و تربیت دانشجویان و پژوهش‌گران نیز متناظر با نیاز واقعی جامعه صورت می‌پذیرد.

ـ دانشگاه پژوهش‌محور و کاربردی ناچار است تمام امکانات از جمله آموزش، نحوه جذب استاد و دانشجو، تاسیس و توسعه رشته‌های موجود و ... را چنان ساماندهی کند که بتواند پنج درصد از هزینه‌های خود را تامین کند.

ـ شایسته‌سالاری کم‌کم جایگزین می‌شود.

ـ روش‌های فرسوده و ناکارآمد، و استادان متصلب، غیرمنعطف و غیرمولد از گردونه‌ آموزش عالی حذف و استادانی جذب می‌شوند که بتوانند خود را با این نیاز مهم جامعه وفق بدهند.

ـ آموزش و پژوهش در دانشگاه‌ها به صورت خودکار، کاربردی شده و از توسعه کاریکاتوری و انتزاعی آنها جلوگیری خواهد شد.

ـ هر کسی و هر تیمی نمی‌تواند چنین دانشگاه و وزارت‌خانه‌ای را اداره کند بنابراین، اختلاف‌ها و دعواها بر سر تصدی پست‌های دانشگاهی از میان خواهد رفت.

ـ از همه مهم‌تر اینکه نیازهای واقعی جامعه توسط دانشگاه حل خواهد شد چون دستگاه‌ها، شرکت‌ها و نهادهای دولتی و غیردولتی برای حل مشکل واقعی (و نه ظاهری) خودشان پول پرداخت می‌کنند.

ـ همه رشته‌ها به یک نسبت با مشکلات جامعه ارتباط ندارند بلکه هر رشته‌ای با سطح و نوع خاصی از نیازها مرتبط است، بنابراین نمی‌توان از همه رشته‌ها و دانشکده‌ها یک انتظار واحد داشته باشیم بلکه گاهی لازم است دولت برای رشته‌های انتزاعی‌تر تمهیدات دیگری برای درآمدزایی بیندیشد.

ـ نیازهای واقعی جامعه دو خاصیت دارد؛ تنوع و تحول. تنوع این نیازها سبب می‌شود که رشته‌های مختلف فنی، تجربی و انسانی درگیر حل مسائل جامعه شوند، و تحول نیازها سبب خواهد شد که دانشگاه‌ها متناظر با تحول نیازهای جامعه، آموزش‌ها و پژوهش‌های خود را متحول کنند. (بومی‌سازی و روزآمدی علوم انسانی) بدین ترتیب رشته‌های مختلف دانشگاهی به صورت کاملا طبیعی ـ و نه دستوری و تصنعی که آب در هاون کوبیدن است ـ متحول خواهند شد؛

ـ این تحول ابتدا در لایه‌های سطحی خواهد بود ولی به تدریج که نظریه‌های موجود از حل مشکلات عاجز شوند طبیعتاً اندیشمندانی در هر رشته به سمت نظریه‌پردازی رفته و نظریه‌های جدیدی در رشته‌های مختلف ارائه خواهند کرد، بدین‌ترتیب لایه‌های عمیق‌تر علوم نیز دستخوش تحول خواهند شد؛ (کارآمدی و تحول علوم انسانی)

ـ در چنان شرایطی دولت می‌تواند دانشگاه‌های محدودی را از جهت اقتصادی پشتیبانی کند تا صرفا به پژوهش‌های بنیادی بپردازند.

ـ جالب است که با این روش، اسلامی شدن علوم نیز به صورت طبیعی تامین می‌شود چون نیازهای واقعی جامعه‌ی مسلمان صبغه‌ی اسلامی دارد و نسخه‌‌های ضددینی پذیرش پیدا نمی‌کنند. (اسلامی ‌سازی علوم انسانی).

ـ یکی از فواید بسیار مهم و درازمدت این طرح این است که اعضای هیئت علمی به مرور که در جریان مشکلات جامعه قرار گرفته و درصدد حل آن برمی‌آیند، خودشان را با دولت و نظام سهیم دانسته و از فاصله بیهوده‌ای که دانشگاهیان را در موضع اپوزیسیون قرار می‌دهد کاسته خواهد شد.

ـ طبق آمارهای رسمی در حال حاضر (قبل از دوران کرونا) میزان کار مفید در ادارات 22 دقیقه است، قطعا یکی از دلایل این کم‌کاری نگاه دولتی کارکنان و کارمندان است. اگر طرح فوق اجرایی شود (به ویژه اگر کارایی هر کس در کسب درآمد بیشتر او تاثیرگذار باشد) مطمئنا ساعات کار مفید کارمندان دولتی در ایران نیز مانند کشورهایی چون ژاپن و کره افزایش خواهد یافت.

ملزومات

اجرای چنین پیشنهادی ملزوماتی دارد از جمله:

ـ مهمترین مخالفان این پیشنهاد دانشگاه‌ها خواهند بود چون دیگر نمی‌توانند مثل گذشته و با خیال راحت و بدون دغدغه‌های واقعی به کار بی‌دردسر خود ادامه دهند، بلکه باید علائق انتزاعی خود را کنار گذاشته و صرفا به نیازهای واقعی جامعه بیندیشند و راهکار ارائه نمایند.

بنابراین؛

ـ مناسب است از سطح بالاتری این پیشنهاد مورد ارزیابی قرار گیرد و در صورت رفع اشکالات آن باید به صورت یک طرح ملی و فرا قوه‌ای اجرا گردد والا موفق نخواهد شد.

ـ این سیاست دست کم بیست سال طول می‌کشد تا اغلب دانشگاه‌ها کاملا از بودجه دولتی بی‌نیاز شوند و بطور مستقل به امر آموزش و پژوهش بپردازند، بنابراین نباید روسای دانشگاه‌ها با تغییر دولت‌ها تغییر کنند بلکه وزیر علوم حداکثر می‌تواند نقش وزیر دادگستری (که رابط قوه مجریه و قوه قضائیه است) را بازی کند و اداره دانشگاه‌ها به عهده شورای عالی انقلاب فرهنگی خواهد بود. (وزیر علوم رابط شورای عالی انقلاب فرهنگی و قوه مجریه خواهد بود).

ـ از سوی دیگر، دولت باید تمام دستگاه‌های خود را موظف کند تا مشکلات عدیده‌ی خود را به دانشگاه‌ها عرضه کنند و در قبال حل آن مسائل، هزینه‌ی لازم را به دانشگاه بپردازند.

ـ برای چنین منظوری شاید در ابتدا لازم باشد کمیته‌ خاصی زیر نظر رئیس جمهور به عنوان رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی و با مشارکت وزارت علوم از یکسو و همه‌ی نهادها، قوای مقننه و قضائیه و نیز وزارت‌خانه‌ها از سوی دیگر تشکیل گردد تا هم به تشخیص نیازهای واقعی دستگاه‌های مختلف اقدام کند و هم دانشگاه‌های مربوط به حل آن مشکل را شناسایی نماید.

ناگفته پیداست که اجرای چنین طرحی ضروری و البته دشوار است لذا دولت‌های مختلف با وجود احساس این کاستی و لزوم رفع آن، به سادگی به سمت آن حرکت نمی‌کنند، ولی از آنجا که تنها راه برون رفت از بن‌بست آموزش عالی (ارتباط دانشگاه با صنعت) همین راه است باید نهادهای فرادستی و فرادستگاهی وارد گود شده و با یک عزم ملی آن را دنبال کنند.

دو هشدار؛

ـ دانشگاهها نباید آن پنج درصد را از طریق مدرک فروشی، بلکه صرفا باید از طریق کار پژوهشی (که مشکلی از جامعه را برطرف می‌سازد) تامین کنند.

ـ نوع استخدام؛ یکی دیگر از موانع رشد و توسعه در سیستم اداری بطور کلی و نظام دانشگاهی به طور خاص، نحوه‌ی استخدام و بکارگیری اعضای هیئت علمی است. اغلب مستخدمین دولتی به میزانی که نوع استخدامشان از استحکام بیشتری برخوردار می‌شود، از کیفیت کاری‌شان کاسته می‌شود. (اشاره به 22 دقیقه کار مفید در ادارات) در دانشگاه‌های معتبر دنیا استخدام 30 ساله وجود ندارد، بلکه کرسی‌هایی داریم که استاد تا زمانی که توان اداره‌ آن کرسی را داشته باشد مهمان دانشگاه است و به محض اینکه استاد کارایی خود را از دست داد یا استاد حاذق‌تری در آن زمینه پیدا شود شایسته‌سالاری حکم می‌کند استاد تواناتر جایگزین استاد کم‌توان می‌شود. البته چنین نظام آموزشی و پژوهشی مستلزم نهاد دقیق و قدرتمند ارزیابی است تا هم استادان قوی و ضعیف به خوبی از هم تفکیک شوند و هم اجحاف در حق افراد روا نگردد.

انتهای پیام
captcha