به گزارش ایکنا، مراسم سوگواری رحلت پیامبر(ص) شب گذشته اول مهرماه با سخنرانی حجتالاسلام و المسلمین محمد سروش محلاتی، استاد درس خارج حوزه علمیه در هیئت عشاق الائمه(ع) برگزار شد که گزیده مباحث مطرح شده در این جلسه را میخوانید؛
ما مسلمانها آگاهی عمیقی از سیره و روش پیامبر(ص) نداریم. یکی از مباحث اصلی در زمینه شناخت رسول اکرم(ص) این است که رسالت پیامبر(ص) چه قلمرویی دارد؟ خود این بحث به دو شاخه تقسیم میشود: قلمرو رسالت پیامبر(ص) از نظر مضمون و محتوا، یعنی در رسالت پیامبر(ص) چه موضوعاتی دیده میشود و پیامبر(ص) برای اینکه انسان را به چه مطالبی هدایت کند مبعوث شده است؟ شاخه دوم بحث این است که قلمرو رسالت پیغمبر(ص) از نظر روشها و شیوههایی که حضرت به کار میگیرد چیست. پیامبر(ص) برای انجام مسئولیت الهی خود باید از چه روشهایی استفاده کند؟
این نسل فراوان این سوال را با امثال بنده مطرح میکنند که آیا به کارگیری زور برای وادار کردن انسانها به دینداری جایز است یا جایز نیست؟ باید ابتدا این سوال را نسبت به رسالت پیامبر(ص) پاسخ داد. آیا رسول اکرم(ص) از زور و اجبار و اکراه برای مومن ساختن انسانها استفاده میکرد یا خیر؟ آیا خدا در قرآن شیوه خاصی را برای مومن کردن انسانها ارائه کرده است یا نه و آن شیوه چیست؟ من به اختصار این بحث را ارائه میکنم.
آیاتی که مربوط به این موضوع است تحت چهار عنوان قابل تقسیمبندی است؛ دسته اول آیاتی است که به پیامبر(ص) خطاب میکند؛ ای پیامبر(ص) تو مسئولیتی برای وادار کردن مردم به ایمان و اسلام نداری. این دسته اول جنبه سلبی دارد. دسته دوم آیاتی است که جنبه اثباتی دارد که اگر مردم اعراض کنند و نپذیرند پیامبر(ص) چه وظیفهای دارد. دسته سوم آیاتی است که ارزش ایمان را به اختیار و آزادی انسان میداند. دسته چهارم آیاتی است که میفرماید خداوند نخواسته مردم با زور ایمان بیاورند. هر کدام از این دستههای چهارگانه آیات متعددی دارند. عجیب است که این مسئله اینقدر در قرآن تکرار شده و با تعبیرات مختلف مورد تصریح قرار گرفته است.
دسته اول؛ در این دسته خداوند مسئولیت وادار کردن مردم به ایمان را از دوش پیامبر(ص) برمیدارد. تعبیراتی که در این زمینه آمده در این آیات است؛ در سوره شورا میفرماید: «فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا»، یعنی حفظ و نگهبانی مردم از نظر ایمان بر عهده تو نیست. در سوره انعام میفرماید: «قُلْ لَسْتُ عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ»، یعنی به مردم بگو من بر شما وکالت و سلطهای ندارم. باز در سوره یونس میخوانیم: «فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ»، یعنی هر کس سخن پیامبر(ص) را بپذیرد و هدایت شود به نفع خود اوست و هر کس نپذیرد گمراه میشود و ضرر گمراهی بر خودش وارد میشود و من در این میان وکیل نیستم؛ این دسته اول آیات بود.
دسته دوم؛ وقتی پیامبر(ص) فرمود، تذکر داد، راهنمایی کرد؛ عدهای میپذیرند، عدهای هم نمیپذیرند و اعراض میکنند. خدا در قرآن میفرماید هر کس اعراض کرد خودش ضرر میکند و تو غیر از ابلاغ هیچ وظیفه دیگری نداری. موضوع دسته دوم آیات اعراض و تولی است. آیه را ببینید: «فَإِنْ أَعْرَضُوا فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا إِنْ عَلَيْكَ إِلَّا الْبَلَاغُ» یعنی کار تو ابلاغ و رساندن پیام است. پذیرفتن یا نپذیرفتن مربوط به تو نیست. این آیات که دسته دوم است تاکیدش روی این است که مسئولیت پیامبر ابلاغ است و لاغیر. در سوره نحل میفرماید: «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ الْمُبِينُ» اگر مردم روی برگرداندند، فقط رساندن پیام بر عهده تو است. چرا این مسئله در قرآن تکرار میشود؟ با اینکه قرآن اینقدر تکرار کرده است انگار ما اولینبار است این آیات را میشنویم. این هم دسته دوم که رسالت پیامبر(ص) را از نظر شیوه و روش کاملا محدود میکند و میگوید غیر از ابلاغ پیام، مسئولیتی بر عهده پیامبر(ص) نیست.
دسته سوم؛ آیاتی است که در قرآن هست و خدا میفرماید اراده و مشیت ما بر این تعلق گرفته که مردم دینداری را آزادانه انتخاب کنند و دینی که زوری باشد فایده ندارد و اگر پیامبر(ص) بخواهد غیر از این عمل کند در برابر اراده و مشیت خدا قرار گرفته است. «وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِينَ» یعنی اگر کسی در این فکر باشد که خلاف مشیت الهی همه مردم را به هدایت وادار کند این شخص جاهل است. دسته سوم به اراده خداوند مربوط میشود. در سوره یونس میخوانیم: «وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ» یعنی اگر خدا میخواست همه مردم ایمان میآوردند، آیا تو مردم را اکراه میکنی مومن باشند؟ علامه طباطبایی در ذیل این آیه میفرماید ایمانی که خدا از انسانها خواسته، ایمانی است که از روی حسن اختیار باشد.
دسته چهارم؛ آیاتی است که تاکید میکند انسان باید از مسیر اختیار، هدایت را بپذیرد. «إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ لِمَنْ شَاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ» یعنی این کتاب ذکری برای جهانیان است برای کسانی که بخواهند هدایت شوند.
چطور شد یک موضوعی در قرآن با این تکرار و صراحت مطرح شده است ولی در جامعه ما افرادی اینقدر از منطق قرآن فاصله دارند. در یک دوره بیست و سه ساله کار به آنجا میرسد که «وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا». پس روش پیامبر(ص) جواب داده است. آیا ما سراغش رفتیم و نتیجه نگرفتیم؟ مشکلات ما لایههای عمیق فکری دارد. حالا افرادی که در این تراز نیستند میخواهند چنین مسائلی را حل کنند و محال است حل شود.
انتهای پیام