کد خبر: 1423954
تاریخ انتشار : ۰۹ تير ۱۳۹۳ - ۰۸:۳۸
آیت‌الله آقا مجتبی تهرانی:

خدایا دَمِ در بیا دستمان را بگیر و کار را تمام کن

گروه جامعه: خدایا ما پایمان را داخل خانه‎ات گذاشته ‏ایم؛ مهمانت هم هستیم؛ همین دَمِ در بیا دستمان را بگیر و کار را تمام کن! بگذار امشب که ما از اینجا می‎رویم، همه حاجت‎هایمان را بگیریم و برویم! کرامتت همین را اقتضا می‎کند!

مرحوم آیت‌الله آقا مجتبی تهرانی طی ماه رمضان سال 1390 مجموعه سخنرانی‌های ارزشمندی با محوریت این ماه ایراد فرمودند که با توجه به آغاز ماه مبارک رمضان یادآوری این سخنرانی‌ها خالی از لطف نیست.
در بخش اول اولین جلسه از این مجموعه سخنرانی‌ها مرحوم آیت‌الله آقا مجتبی تهرانی دعا را مناسب‌ترین بحث برای مطرح کردن در ماه مبارک رمضان عنوان و در این خصوص اظهار کردند: ماه دعا است. دعا، یعنی درخواست عبد از ربّش‏، در این ماه مقبول است و به تعبیری که در روایات داریم، بین عبد و ربّ دیگر هیچ حجابی در میان نیست. لذا ما این تعبیر را می‎کنیم که ماه مبارک رمضان ماه گسستن و ماه پیوستن است؛ گسستن از غیر ربّ و پیوستن به ربّ. اینکه در روایات متعدده به دعا در ماه مبارک رمضان سفارش شده است، جهتش همین است که دیگر حجابی در کار نیست و آنچه را که عبد بخواهد با ربّش راز و نیاز کند، بدون هیچ‎گونه حجابی به ربّ او می‎رسد و حتی مقبول هم واقع می‎شود.
دعای مأثور و غیرمأثور
در سال گذشته بحث من به اینجا رسید که دعاها را به دعای غیرمأثور و دعای مأثور تقسیم‎بندی کردم. دعای غیرمأثور عبارت از آن دعایی است که قالب‎ریزی آن در دست عبد است. یعنی می‎توانی دعایت را در هر قالبی و در هر عبارتی بریزی؛ به این می‎گویند دعای غیرمأثور. مثل حاجت‎هایی که به هر لفظی و به هر زبانی از خدا می‎خواهیم. این دعای غیر مأثور است. درباره این نوع دعا در گذشته بحث کردم و شرایطش را هم مفصّل گفتم و فعلاً به این قِسم کاری نداریم.
در سال گذشته بحث به اینجا رسید که ما دعای مأثور هم داریم. یعنی دعایی که قالب‎ریزی‎اش در دست من و تو نیست؛ یعنی از معصومین(صلوات‎الله‎علیهم‎اجمعین) برای ما نقل شده است و نباید در آن تصرّف کنیم.[3] این را دعای مأثور می‎گوییم؛ یعنی دعایی که از معصومین رسیده است و در یک قالب خاصّی است و ما هم باید همان عبارات را رعایت کنیم.
دعای مأثور موقّت و غیر موقّت
به ذهنم این است که یکی دو جلسه قبل از آخر بحث، دعای مأثور را تقسیم‎بندی کردم. یک دسته،‎ دعاهای مأثور موقّت است و یک دسته از دعاهای مأثور غیر موقّت هستند. موقّت یعنی دعاهایی که باید در زمان خاصّی خوانده شود. مثلاً دعاهایی که ما در ماه مبارک رمضان داریم؛ در روز اوّل ماه این دعا را، روز دوم این دعا را و روز سوم این دعا را بخوان! این‏ها موقت هستند؛ یعنی وقت خاصّی برایشان تعیین شده است.
حالا این‏ها «روز» بود، نسبت به «شب» هم داریم، نسبت به «ماه» هم داریم. فرض کنید دعاهایی که مربوط به ماه‎های خاصّی از سال است، که می‎گوییم این‏ها دعاهایی هستند که وقت خاصّی برایشان در نظر گرفته شده است و در آن وقت باید خوانده شوند.
دعای مأثور مختصّ مکان‏‌های خاص
همان‎طور که ما از نظر زمان خاص می‎بینیم که بعضی دعا‎های مأثور برای زمان خاص است، برای مکان‏‌های خاص هم دعاهایی آمده است؛ یعنی در چه مکانی چه بگو و چه دعایی بخوان. من یک مثال بزنم؛ در روایات می‏فرمایند هنگامی که وارد مسجد می‎شوی، این دعا را بخوان: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی ذُنُوبِی وَ افْتَحْ لِی أَبْوَابَ رَحْمَتِکَ». این دعا مربوط به مکان است. وقتی هم که می‎خواهی از مسجد بیرون بیایی، این را بگو: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی ذُنُوبِی وَ افْتَحْ لِی أَبْوَابَ فَضْلِکَ».[4] این دعاهای مأثور در ارتباط با مکان بود.
معلوم می‎شود این مکان یک خصوصیّتی در ارتباط با درهای بی‎نهایت رحمت الهیّه دارد. اوّل رحمت را می‎فرماید؛ «وَ افْتَحْ لِی أَبْوَابَ رَحْمَتِکَ»؛ بعد که می‎خواهی بیایی بیرون بگو: «وَ افْتَحْ لِی أَبْوَابَ فَضْلِکَ». یعنی یک مرتبه بالاتر می‎رود. چون فضل، زیادتی است. خدا فضل دارد، که آن هم دارای مراتب است. لذا آن هم ابواب دارد، باب یک، دو، سه، چهار، پنج، نمی‎توانم برای شما تعبیر کنم. می‎گوید خدایا تمام درهای فضل خود را بر من بگشا! چه تعبیرات زیبایی است!
ما هم در ارتباط با زمان و هم در ارتباط با مکان دعاهای مأثور داریم. البته سال گذشته بحثی راجع به اثرگذاری زمان و مکان بر روی اجابت دعا کردم. آن غیر از این بحث است. اِن‏شاء‏الله جلسه بعد تفاوتشان را می‎گویم. این دعایی است که باید در زمان خاص خوانده شود، دعایی است که باید در مکان خاص خوانده شود و این بی‎حساب نیست. در آینده وارد می‎شوم و فرق بین این دو تا را می‎گویم و می‎روم سراغ دعاهای غیر موقّته که آن هم بحث مفصّلی دارد.
شما دعوت شده‌‏اید
به ذهن من امشب چیزی آمد که آن را با شما هم در میان می‎گذارم. وقتی می‏خواستم به محل جلسه بیایم، این در ذهنم آمد که در روایت داریم که پیغمبر اکرم در آن خطبه‎ای که خواند، فرمود: «دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَى ضِیَافَةِ اللَّه».[5] شما در ماه رمضان به مهمانی خدا دعوت شده‏اید. به همین دلیل است که اهل معرفت می‎گویند ماه رمضان «دار ضیافت‏الله» است. این ماه رمضان، خانه مهمانی خدا است.
حالا یک سؤال می‎خواهم بکنم؛ به حسب ظاهر، ما مؤمن هستیم، ما مهمان خدا هستیم. تازه وارد این خانه شده‏ایم، تازه داخل خانه مهمانی خدا پا گذاشته‏ایم. سؤال من این است: اگر یک مهمان تقاضایی از میزبانش داشت، وقتی همان ابتدا که به خانه میزبان رسید به صاحب‎خانه گفت من چنین گرفتاری‎ای دارم، کرامت او چه اقتضا می‎کند؟ آیا این‏طور اقتضا می‏کند که بگذارد وقتی مهمان می‏خواست از این خانه برود، حاجتش را به او بدهد، یا همین‏که وارد خانه شد، همان‎جا بدهد؟!
خدایا دَمِ در بیا دستمان را بگیر و کار را تمام کن
خدایا امشب، شب اوّل است و ما پایمان را داخل خانه‎ات گذاشته‏ایم؛ مهمانت هم هستیم؛ همین دَمِ در بیا دستمان را بگیر و کار را تمام کن! نگذار تا آخر ماه طول بکشد! بگذار امشب که ما از اینجا می‎رویم، همه حاجت‎هایمان را بگیریم و برویم! کرامتت همین را اقتضا می‎کند! آقایی‎ات این است! ربوبیّتت این است! حاجات ما را همین الآن به ما بده!
توسّل به حضرت فاطمه زهرا(سلام ‏الله‌‏علیها)
حالا وسیله می‎خواهی؟! وسیله هم برایت می‎آورم! همان وسیله‏ای را می‎آورم که از بعضی ائمه(صلوات‎الله‎علیهم) نقل شده است که هر وقت گرفتاری پیدا می‎کردند به او متوسّل می‎شدند. می‎گویند حضرت بلند می‎گفت «یا فاطمه... » شیخ طوسی به سند معتبر از عبدالله بن‏عبّاس نقل می‎کند هنگام وفات پیغمبر اکرم، دیدیم حضرت شروع کرد های‏ های گریه کردن و اشک‎هایش روی محاسن شریفش جاری است. عرض کردم یا رسول‏ الله، چرا این‎قدر گریه می‎کنید؟ سببش چیست؟ فرمود برای فرزندانم و آنچه که این امّت بعد از من به آن‏ها روا می‎دارند گریه می‎کنم.
بعد فرمود: «کَأَنِّی بِفَاطِمَة»؛ گویا دخترم فاطمه را می‎بینم که به او ظلم شده باشد و منِ پدر را صدا بزند بگوید: «یا أبَتَاه»،[6] امّا احدی از این امّت او را اعانت نکند.
می‎دانی این صحنه چه موقع اتفاق افتاد؟ آن موقعی بود که زهرا(سلام‎الله‎علیها) در این روایت می‎گوید: «وَ رَکَلَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ»؛ چنان لگدی به درب نیم‎سوخته زد، «فَرَدَّهُ عَلَیَّ»؛ این درب نیم‎سوخته را روی من انداخت... «وَ أَنَا حَامِل».[7] این در حالی بود که من باردار بودم؛ من حامله بودم.... آتش زبانه می‎کشید... نمی‎گویم دیگر چه کرد. امّا آن عالم بزرگ می‎گوید «وَ لَستُ أدری خبرَ المِسمارِ، سِل صَدرَهُ خزینةَ الأسرارِ». میخ در با سینه زهرا چه کرد؟ یا زهرا...

[1]. بحارالأنوار، ج93، ص344
2. بحارالأنوار، ج93، ص371
[3]. من این‏ها را سال گذشته بحث کردم و روایاتش را هم خواندم و دیگر تکرار نمی‎کنم.
[4]. بحارالأنوار، ج81، ص21
[5]. بحارالأنوار، ج 93، ص 356
[6]. الأمالی‏للطوسی، ص188
[7]. بحارالأنوار، ج30، ص349

captcha