با محوریت موضوع دعا، مرحوم آیتالله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی طی ماه رمضان سال 1390 مجموعه سخنرانیهایی ویژه ماه مبارک رمضان ایراد فرمودند که بیان و مرور دوباره این مطالب ارزشمند خالی از لطف نیست. ایشان در بخش اول جلسه چهارم این مجموعه سخنرانیها عنوان کردهاند:
اعوذ بالله من الشیطان الرّجیم؛ بسم الله الرّحمن الرّحیم؛ و الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمّد و آله الطّیّبین الطّاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین.
بسم الله الرّحمن الرّحیم؛ اللّهم صَلِّ عَلَی محَمّدٍ وَ آلِ محمَّدٍ و اسمَع نِدائی إذا نادَیتُک و اسمَع دُعائی إذا دَعَوتُک و أقبِل عَلَیَّ إذا ناجَیتُک فَقَد هَرَبتُ إلیکَ وَ وَقَفتُ بَینَ یَدَیک.
مروری بر مباحث گذشته
بحث ما راجع به دعا بود. عرض کردم ماه مبارک رمضان، ماه نزول کلام الهی از مصدر وحی است و از این طرف هم ماه صعود کلام عبد به سوی ربّ است که از آن به دعا تعبیر میشود. در اینجا ما تقسیمبندیهایی راجع به دعا مطرح کردیم و به اینجا رسیدیم که دعای مأثور یعنی دعایی که از معصومین رسیده است و انسان باید آنها را در یک قالب خاص انجام دهد.
عرض کردم که در ادعیه مأثوره، دو کلمه زیاد به کار رفته است؛ یکی اسم اعظم و «الله» تعالی که برای ذاتِ مستجمعِ جمیعِ صفات است؛ مثل «اللهم»، یا «الهی». دیگری هم صفتِ خاصّ ربوبیّت است. من جلسه گذشته به دلیل این مطلب اشاره کردم. حالا میخواهم در باب خصوص «ربّ» بحث کنم.
تعلیم الهی در قرآن: خدا را با «ربّ» بخوان!
ما این وصف را در دعاها میبینیم و حتّی این یک تعلیم الهی است. یعنی وقتی خواستی دعا کنی، خدا را با آن صفت ربوبیّتش خطاب کن. من به عنوان نمونه چند آیه را عرض میکنم، اگر چه در جلسه گذشته آیه «وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنیباً إِلَیْه»[1] را گفتم؛ ولی حالا من به این مطلب تکیه میکنم، چون میخواهم آن را توضیح دهم.
در سوره مؤمنون میفرماید: «وَ قُلْ ربّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ أَنْتَ خَیْرُ الرَّاحِمین».[2] یعنی وقتی میخواهی دعا کنی، اینطور بگو. باز در همان سوره مؤمنون دارد: «وَ قُلْ ربّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّیاطین».[3] یا در سوره طه میفرماید: «وَ قُلْ ربّ زِدْنی عِلْماً».[4] خطاب به پیغمبراکرم است و می فرماید وقتی میخواهی دعا کنی و از خدا چیزی میخواهی، اینطور بگو. نمیگوید: «قل اللهم زدنی علما»؛ بلکه بر «ربّ» تکیه می کند.
آیات زیادی داریم و اینها فقط چند نمونه بود. این خطابها جنبه فردی داشت. در آیات دیگری میبینیم که جنبه عمومی مطرح است و دیگر جنبه فردی نیست. مثلاً میفرماید: «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً»؛[5] یا در آیه دیگر دارد: «رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّاب».[6] در همه اینها، چه فردی و چه جمعی، کلمه «ربّ» مطرح شده است.
«ربّ» در دعاهای انبیا
حالا میرویم سراغ انبیا و دعاهایی که آنها کرده اند. آنجا هم میبینیم که ایشان در دعاهایشان خطابی که به خدا میکنند، تحت همین وصف است. «وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعیلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمیعُ الْعَلیم»،[7] بعد هم می فرماید: «رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَک».[8] باز در آیه بعد می فرماید: «رَبَّنا وَ ابْعَثْ فیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِک».[9] در همه این دعاها، خدا را با «ربّ» مورد خطاب قرار داده اند.
وقتی حضرت ابراهیم مأمور بود همسر و فرزندش را در مکه بگذارد و برود، هنگام رفتن از آن بیابان بی آب و علف میگوید: «رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتی بِوادٍ غَیْرِ ذی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ»؛ اینجا خبر است، امّا در ادامه دارد: «رَبَّنا لِیُقیمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوی إِلَیْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُون».[10] اینجا دیگر شروع به دعا کردن میکند. باز با همان خطاب «ربّنا» شروع میکند. «رَبَّنا إِنَّکَ تَعْلَمُ ما نُخْفی وَ ما نُعْلِن»[11] بعد هم در آخر میفرماید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی وَهَبَ لی عَلَى الْکِبَرِ إِسْماعیلَ وَ إِسْحاقَ إِنَّ رَبِّی لَسَمیعُ الدُّعاء».[12] دوباره دارد: «ربّ اجْعَلْنی مُقیمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ».[13]
رابطه حقیقت دعا با خطاب «ربّنا»
اگر کسی اندکی اهل تحقیق باشد و سراغ قرآن و آموزشهایی که قرآن درباره دعا و نسبت به خطابهای بنده نسبت به پروردگارش، تحت عنوان ربوبیّت خدا میدهد برود، به مطلب مهمّی دست پیدا میکند. ما میبینیم که انبیای ما هم همین وصف و همین لغت را به کار میبرند و اسم جلاله «الله» را نمیآورند. جهت چیست؟ جهت این است که دعا «درخواست» است.
جلسه گذشته گفتم که دعا «پناه بردن» است؛ حالا میخواهم مطلب را در قالب اصطلاحی بریزم. دعا درخواست است، درخواستِ فاقد از واجد، درخواستِ فقیر از غنی و درخواستِ نادار از دارا است. ما باید این معنا را در نظر بگیریم که نسبت عبد با پروردگارش چه نسبتی است؛ نسبت را در نظر بگیرید. در آیه شریفه دارد: «یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمید».[14] ای مردم، همه بدانید! رابطهتان با خدا رابطه ندار با دارا است، رابطه فاقد با واجد است، رابطه تهیدست با غنی است. این خطاب به همه است: «یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمید».
حقیقت دعا؛ درخواست فقر محض از غنیّ مطلق
البته چه بسا این کلام که میگویند مخلوق فقیر است، مسامحه باشد؛ چرا که مخلوق «فقر محض» است. سراپای من و تو هیچ است! هرچه هست از او است! سراپای من و تو فقر است؛ نه اینکه من خودم یک چیزی هستم و خدا یک چیزی است و من فقیرم و او غنی؛ نخیر! همین که گفتی من کسی هستم، همینجا اشتباه کردی! تو کسی نیستی! اصلاً هستی تو برای او است. به تعبیر معروف، قرآن خیلی به ما احترام گذاشته است که فرموده است: «یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ»! ما فقیر نیستیم، بلکه ما عینِ فقریم. رابطه یک چنین رابط های است؛ لذا تعبیر فقیر و غنی یک تعبیر مسامحهای است.