در ایام الله دهه فجر و پیروزی انقلاب اسلامی لازم است اندیشه سیاسی امام(ره) و قرائت امام(ره) از اسلام و جایگاه مردم در این قرائت که در نهایت به تأسیس یک نظام سیاسی مبتنی بر آموزههای دینی گردید مورد بررسی قرار گیرد و دلایل اتخاذ این رویکرد مشخص شود.
حجتالاسلام و المسلمین سیدسجاد ایزدهی، مدیر گروه سیاست پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در خصوص این موضوعات گفتوگویی با خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) انجام داده است که به شرح ذیل است:
ایکنا: ریشههای قرائت امام(ره) از اسلام که منجر به انقلاب و در نهایت تأسیس یک نظام سیاسی مبتنی بر آموزهها و احکام اسلامی شد، به کجا بر میگردد؟
برای اینکه جریان انقلاب اسلامی و نقش دین در این انقلاب را بررسی کنیم باید ببینیم انقلاب از چه ظرفیتهایی برخوردار بود و آیا بسترهایی از قبل برای وقوع آن فراهم بود یا خیر؟ آیا امام(ره) یک بستر قابل خوانش از اسلام ارائه کرد و این بستر سابقه داشت و یا اینکه امام(ره) بدعتی ایجاد کرد؟ آیا قرائتی که امام از اسلام ارائه داد قرائت مشهور و منطبق بر آرای سایر اندیشمندان بود یا اینکه امام، خود قرائت جدیدی ارائه داد و دیگران را به آن دعوت کرده است؟
برای پاسخ به این مجموعه پرسشها باید افراد معتقد و باورمند به دین اسلام را به دو سطح و دسته تقسیم کنیم؛ یک دسته افرادی هستند که به برداشت حداقلی از اسلام معتقدند و اسلام و آموزههای آن را قابل اجرا در سطح فردی و خانوادگی میدانند و آن را قابل تسری به اجتماع و حکومت نمیدانند. طبیعتا این دسته، دین را برای پاسخگویی به نیازهای فردی میدانند.
اما دسته دیگر برداشت حداکثری از اسلام دارند؛ یعنی براین باورند که اسلام قابلیت پاسخگویی به همه نیازها را دارد و در همه شئون زندگی انسان حضور دارد و برای همه زمانها و مکانهاست.
ایکنا: منشأ و مبدأ اصلی قرائت حداکثری از دین اسلام کجاست؟
این منطق و قرائت حداکثری، به اولین قرائت رسمی از دین که منتسب به پیامبر(ص) است مربوط میشود. یعنی وقتی که پیامبر(ص) مبعوث شدند آموزههای اسلام را برای موارد متعدد از عبادات، تجارت و معاملات تا حکومت و سیاست ارائه دادند، لذا اولین شاهد ما برای اینکه دین اسلام یک دین حداکثری است، قرائت خود پیامبر(ص) از اسلام است و بعدها نیز امیرالمومنین علی(ع) در زمان حکومت و سایر اهل بیت(ع) در سیره نظری خود این قرائت را پیگیری کردند.
جدای از این قضیه در آیات مختلفی از قرآن بر قرائت حداکثری از دین تأکید شده است آنجا که دین اسلام به عنوان «هدی للناس»، «للعالمین»، «تبیان کل شیء» و ... بیان شده است.
ایکنا: براین اساس چگونه این قرائت بعدها نه به عنوان قرائت اصیل بلکه در کنار سایر قرائتها مطرح شد؟
این قرائت بعدها دچار انحراف شد. پس از اینکه حق حاکمیت پیامبر(ص) پس از وفات به اهل بیت(ع) نرسید با توجه به اینکه حاکمان موجود توانایی استنباط مسائل در عرصه حکومت براساس دین را نداشتند برای اینکه پاسخی برای مردم ارائه دهند نیازمند این بودند که در کنار خود از علمایی برای این پاسخگویی استفاده کنند.
اما در درازمدت عملااین مسئله تبدیل به یک رویه شد علما به بررسی مسائل دینی محدود شدند و حاکمان بررسی مسائل عرفی را دنبال کردند. این قرارداد نانوشته موجب شد پس از مدتی یک فرآیندی ایجاد شد که در طی آن برخی به این باور پیدا کردند که دین ظرفیتی بیش از این ندارد، برخی به سیره موجود (سیره خلفا) استناد کردند و آن را تداوم دادند و در کنار آن تبلیغات دشمنان در جهت عدم توانایی دین در حضور در عرصه سیاسی و حکومتی نیز مؤثر بود.
ایکنا: علمای شیعه در این دوران چگونه عمل کردند؟
پس از مدتی میبینیم که فقه شیعه نیز به پاسخگویی به مسائل فردی و سؤالات مسلمانان و یا مباحثی کمتر و پایینتر از سطح مسائل مربوط به نظام سیاسی و در قالب رسالههای عملیه منحصر میشود و در این موارد تبلور مییابد. پرسش اینجاست که آیا این عالمان از این ظرفیت دین باخبر بودند و به مسائل سیاسی نپرداختند یا اساسا به آن واقف نبودند یا اینکه واقف بودند اما به دلیل موانع عملیاتی پیش رو وارد این حوزه نشدند؟
برای توضیح بیشتر این پرسشها باید گفت زمان اهل بیت(ع) و پس از آن، چون حاکمیت با حاکمان جائر بود و علمای ما تقیه میکردند لذا نمیتوانستند مقصود و مراد نهایی خود از دین را ارائه دهند. چون اگر مراد غایی خود از دین را که دین خوانش حکومتی دارد و حکومت مطلوب باید به دست انسانهای مطلوب، یعنی اهل بیت(ع) و پس از آنها فقها برسد، را ارائه میکردند، این منطق در زمان حاکمیت جائران قابل ارائه نبود و مباحث سیاسی دین قابلیت عرضه نداشت زیرا اگر ارائه میشد علما و فقها تحت فشار قرار میگرفتند و حتی به شهادت میرسیدند.
لذا اینکه فقها در زمانهای مختلف به این مباحث نپرداختند از روی عدم اطلاع و عدم اعتقاد نبود و حتی میتوان گفت از روی قصور هم نبود، زیرا ظرف زمان موجود اقتضا نمیکرد بیشتر از مباحث فردی را بگویند. از طرفی مردم عادی هم چه بسا گمان نمیکردند فقها بتوانند حکومت را به دست بگیرند و بیشتر در همین احوال شخصی سؤال داشتند و یا به دلیل فضای سیاسی حاکم عملا مجبور بودند در یک شرایط حداقلی نیازهای مؤمنانه خود را از فقها بپرسند.
ایکنا: چگونه این شرایط دچار تغییر و تحول شد؟
در زمان مشروطه جامعه دچار تحولاتی شد و معلوم شد فقها از یک ظرفیت قوی در هدایت جامعه برخوردارند و عملا توانستند انقلابی را ایجاد کنند هرچند این انقلاب بعدها از مسیر خودش منحرف شد، اما جایگاه فقها در جامعه مشخص شد. البته پیش از آن نیز فتوای میرزای شیرازی در تحریم تنباکو قدرت علما را نشان داده بود. این باعث شد که فقه شیعه نیز به طور جدی وارد مباحث سیاسی و حکومتی شود و برداشت حداکثری از دین نیز به صحنه آمد و علما توانستند بخشی از آن غایت دین را عرضه کنند و به مردم بگویند.
ایکنا: امام(ره) به عنوان یک فقیه و مرجع دینی بزرگ چه نقشی در این زمینه ایفا کرد؟
در این میان، امام(ره) براساس جایگاه اجتماعی و اقبال خوب مردم به ایشان همان قرائت اصیل و اولیه از اسلام که همه فقها بر آن اتفاق داشتند را اجرایی کردند و با هنر خود، پرداختن علما به مسائل شخصیه در زمانهای قبل، به عنوان ذاتیات دین تلقی نکردند و آن را به دلیل موانع خارجی پیش روی علما دانستند. امام(ره) به فراست دریافتند که مبانی اسلام، مبانی حداکثری است که شرایط تاریخی اجازه شکوفایی ان را نداده است.
در حالی که در مقابل امام(ره) برخی به دلیل مرور زمانی به این باور رسیده بودند مسائل شخصیه همان ذاتیات دین است و دین نیز بیش از این نیست و نتوانستند میان ذاتیات و موانع خارجی و شرایط تاریخی تفکیک قائل شوند.
اما زمان امام(ره) موضوع جامعه عوض شد و علما اقتدار پیدار کردند و نمیشد نسخه و برداشت پیشین از اسلام را اجرا کرد. اقدام بزرگ امام(ره) این بود که همان نسخه زمان پیامبر(ص) یعنی اسلام اصیل را احیا کرد و ظرفیتهای حداکثری اسلام را که در منابع دینی وجود داشت عملیاتی کرد و توانست به آن تحقق خارجی ببخشد.
لذا قرائت امام(ره) از اسلام، قرائت شاذ و نادر نبود بلکه قرائت حداکثری و مورد قبول غالب فقها بوده است که شرایط تاریخی سبب اجرایی و عملیاتی شدن آن شد. در واقع قرائت امام(ره) قرائت متمایزی نیست بلکه قرائت مشهور است که متناسب با شرایط زمانه امام(ره) قابلیت اجرایی یافت.
ایکنا: نسبت این برداشت و قرائت از اسلام با توجه به جایگاه و نقش مردم در اندیشه امام(ره) چیست؟
همان منطقی که باعث میشود امام(ره) بر قرائت حداکثری از اسلام تأکید کند همان منطق دلیل اصلی اتکا و اعتماد امام(ره) به تودههای مردم است. اگر به صدر اسلام مراجعه کنیم میبینیم پیامبر(ص) کودتا یا قیام مسلحانه نمیکند بلکه عملا آگاهی مردم را افزایش میدهد و مردم را با خود همراه میکند و پس از ایمان مردم به اسلام، خود مردم نظام شرک را از بین بردند.
همچنین برخلاف خلفای سهگانه که توده مردم را با خود همراه نکردند و در آغاز معمولا با افراد اندکی بیعت میکردند و در ادامه با شمشیر بقیه افراد را مجبور به بیعت نمودند اما امام علی(ع) چنین کاری نکردند و منتظر شدند مردم به ایشان اقبال نشان دهند و ایشان را حمایت کنند و حمایت مردمی سبب تثبیت جایگاه ایشان شد.
منطق امام(ره) نیز در فرآیند انقلاب همین بود. امام(ره) فرض میکنند بتوانیم با ترور و قیام مسلحانه در کوتاه مدت به نتایجی دست پیدا کنیم اما بنا و تشکیل یک نظام سیاسی اسلامی بر هدایت، سعادت و آگاهیبخشی به مردم است، لذا امام(ره) در همان بستر و بر اساس همان ملاک معتقد بودند باید مردم را با خود همراه کنیم که اگر همه مردم همراه شدند نظام طاغوت خود بهخود وجهی نخواهد داشت. اما اگر مردم همراهی نکردند ولو در کوتاه مدت بتوان طاغوت را برانداخت، اما دوام و استحکام نظام سیاسی جدید قابل پیشبینی نخواهد بود.
بنابراین امام(ره) نه به جهت استفاده ابزاری از مردم بلکه از روی مبانی و اعتقاد و باور به سیره نبوی و علوی، مردم را پایه حکومت دانست و به مردم اعتماد کردند. چون این مردم به واقع و تعمق فهمیدند امام(ره) قصد استفاده ابزاری از آنها را ندارد و سعادت و هدایت آنها را میخواهد نه منفعت شخصی، گروهی یا حزبی خاص خودش را.