در روزهای اخیر برخی حاکمان عرب منطقه به شدت با اظهار نگرانی از توافق هستهای ایران و 1+5 و دستیابی ایران به بمب اتمی در حال بازسازی پروژه ایرانهراسی میباشند. شدت این اظهارنظرها به حدی بود که اوباما از سران 6 کشور عربی منطقه دعوت کرد تا با حضور در کمپ دیوید درباره این مسئله بحث و گفتوگو کنند و به اصطلاح نگرانیهای ارتجاع منطقه از توافق هستهای با ایران را برطرف کند.
چرایی ابراز نگرانیهای شدید ارتجاع منطقه از توافق هستهای
اما سؤال محوری این است که حقیقتا ارتجاع منطقه نگران ایران هستهای و دستیابی ایران به سلاح هستهای است؟ چرا در آستانه توافق هستهای شدت این اظهار نگرانیها به طرز عجیبی افزایش یافته است؟ آیا این مسئله ارتباطی با تحولات منطقه به ویژه در یمن، عراق و سوریه دارد؟
برای پاسخ به این سؤالات باید شرایط ایران قبل از توافق ژنو و بیانیه سوئیس با بعد از آن و نوع رفتار ارتجاع منطقه با ایران را در این دو حالت بررسی کرد.
پیش از اینکه ایران وارد فرآیند مذاکرات در دولت یازدهم شود و بیانیه ژنو3 محقق شود غنیسازی 20 درصد را انجام میداد و از 19000 سانتریفیوژ برخوردار بود. اما ارتجاع منطقه این چنین که امروز از دستیابی ایران به سلاح هستهای اظهار نگرانی میکند و آرزوی به توافق نرسیدن ایران و 1+5 را در سر دارد، رفتار نمیکرد و دیپلماسی فعالی در سطح بینالمللی نداشت. در حالی که شاهد بودیم در یکی از مراحل مذاکرات وزیر خارجه عربستان سراسیمه از ریاض خود را به پاریس میرساند تا در برابر دستیابی به توافق مانعتراشی کند.
اما این در حالی است که ایران براساس توافق ژنو و بیانیه سوئیس سطح غنیسازی خود را از 20 درصد به 3.5 درصد رسانده داده است، تعداد سانتریفیوژهای فعال خود را از 19000 به حدود 6000 کاهش داده است و برای اعتمادسازی بیشتر بازرسیهای بیشتر از تاسیسات هستهای خود را پذیرفته است.
نگرانی دیکتاتورهای منطقه از کدام است؟ ایران هستهای یا ایران پس از توافق
با مقایسه این دو وضعیت ایران سؤال این است که به فرض اگر ارتجاع منطقه حقیقتا نگران دستیابی ایران به سلاح هستهای است در کدامین وضعیت امکان دسترسی ایران به این سلاح بیشتر بوده است؟ اگر نگرانی آنها را واقعی فرض کنیم چرا در شرایط پیش از این توافقات که ایران به دلیل تحریمهای ظالمانه غرب و سیاست خارجی متفاوت با وضعیت فعلی، امکان بیشتری برای حرکت به سمت برخورداری از سلاح هستهای داشت، فعالانه در سطح بینالمللی از یک ایران اتمی ابراز تشویش و وحشت نمیکرد؟
ترسیم وضعیت رفتاری دوگانه ارتجاع منطقه این نکته را آشکار میسازد که نگرانی و وحشت عجیب و غریب این روزهای برخی حاکمان دیکتاتور منطقه از ایران هستهای و دستیابی ایران به سلاح اتمی نیست، بلکه از ایران بعد از توافق جامع است.
اگر ارتجاع منطقه به دلیل تحریمهای ظالمانه علیه ایران و انزوای نسبی اقتصادی و دیپلماسی ایران توانسته بود از این فرصت و با پمپاژ تبلیغات دروغین رسانهای در جهت افزایش ایرانهراسی استفاده کند و در زیر این لایه، تروریسم را ترویج و گروههای تروریستی را در منطقه حمایت و پشتیبانی کند، اما پس از توافق هستهای و لغو تحریمها و تبدیل شدن ایران از کشوری خاص به کشوری عادی (به لحاظ خروج از فصل هفتم منشور شورای امنیت) هم پروژه ایرانهراسی کارآیی خود را ازدست خواهد داد - همانگونه که پس از آغاز دور جدید مذاکرات در دولت یازدهم شکست این پروژه آغاز شد -، هم فعالیتهای نسبتا مخفی حاکمان عرب در حمایت مالی و تجهیزاتی از گروههای تروریستی و تکفیری کاملا عیان خواهد شد و هم اینکه در شرایط پس از توافق ایران فعالانه در عرصههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بینالمللی حضور خواهد یافت و ایفای نقش خواهد کرد و این مسئله به طور طبیعی جایگاه منطقهای ارتجاع منطقه به ویژه آل سعود را تنزل خواهد داد.
نسبت معکوس میان عقلانیت جمهوری اسلامی و جاهلیت سران عرب منطقه
لذا بیپروایی و جنایات صهیونیستمآبانه این روزهای آل سعود در یمن و زیر پاگذاشتن قوانین بینالمللی، سنتهای اسلامی (حرام بودن کشتن و خونریزی در ماههای حرام) و ارزشهای عربی را میتوان از این منظر نگریست. در واقع هر چه جمهوری اسلامی ایران بر مبنای عقلانیت و اعتدال به دنبال پیگیری منافع ملی و ارتقای جایگاه منطقهای و بینالمللی خود است، حاکمان عرب ناتوان و جاهل مانند کسانی که تنها با حذف و تخریب رقیب میتوانند جایگاهی به دست آورند از طریق بازسازی پروژه ایران هراسی و بهانه دخالت ایران در کشورهای منطقه میخواهند نفوذ سابق خود در کشورهای اسلامی را برقرار کنند و جایگاه از دست رفته خود را بازیابند.
به عبارتی میان عقلانیت جمهوری اسلامی ایران و جاهلیت حکام فاسد منطقه نسبتی معکوس وجود دارد که هر چه رویکرد عقلانی و توأم با صبر و طمأنینه ایران بالاتر میرود بر میزان اقدامات و رفتارهای جاهلانه، جنونآمیز و انتحاری این حاکمان افزوده میشود که نمونه بارز آن همانطور که ذکر شد امروز در یمن کاملا قابل مشاهده است.
برای همگان دیگر مشخص است کدامین طرف با دلار و بمب منطقه را بیثبات ساخته، تروریست پرورش داده، بیگناهان را کشته و ایجاد تفرقه را در کشورهای اسلامی دنبال میکند. خشنودی صهیونیستها از اوضاع این روزهای جهان اسلام خود گواهی براین مسئله است.
لذا باید گفت ایران پس از توافق است که ارتجاع عرب منطقه را به اضطراب و نگرانی انداخته است نه ایران هستهای. ایرانی که براساس منطق و عقلانیت و بدون ترس و واهمه بر سر میز مذاکرات با قدرتهای جهانی مینشیند و احقاق حق میکند و از تهدیدها و تشرهای گاه و بیگاه آمریکا و اسرائیل نمیهراسد. انتقال این تصویر و وضعیت به ملتهای اسلامی، که آرزوی عملکرد مستقلانه و عزتمندانه حاکمان خود را دارند، جرقهای است که میتواند پایههای این حکومتهای قرون وسطایی و موروثی را سست و سستتر کند.
مهدی مخبری