کد خبر: 3313854
تاریخ انتشار : ۲۳ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۷:۵۱
گفت‌وگویی صمیمی با یحیی یثربی؛

فهم قرآن با مطالعه زندگی پیامبر(ص)/ از دعانویسی تا اندیشه انتقادی/ خودنویسی که همچنان عزیز است

گروه اندیشه: سید یحیی یثربی مفسر قرآن است، این فیلسوف مفسر از سیر زندگی‌اش از دعانویسی تا اندیشه انتقادی سخن می‌گوید. وی معتقد است از درک شخصیت پیامبر(ص) به عظمت قرآن پی برده است.

سیدیحیی یثربی مفسر قرآن است، اما آثارش در فلسفه اسلامی و عرفان نیز فراوان. شاید بتوان او را فیلسوفی مفسر خواند که در تفسیرش به رویکردی عقلی رجوع کرده است. نگاهی به آثارش نشان از تغییر در اندیشه او در فلسفه به سوی نوعی انتقاد از اندیشه سنتی خبر می‌دهد.

این مفسر فیلسوف معتقد است که عوامل زیادی برای این تغییر وجود دارد. گفت‌وگوی خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، با یحیی یثربی در اواخر فصل بهار صورت گرفت. این فیلسوف مفسر از کارهای زیادی برای که برای انجام دارد می‌گوید، از علاقه‌اش به فلسفه و سابقه‌اش در دعانویسی؛ گفتگوی صمیمی با یثربی را در ادامه بخوانید:
ایکنا: آقای دکتر چه آثار جدیدی دارید؟
امسال پنج کتاب جدید در نمایشگاه کتاب داشتم و در حال حاضر در حال تحویل ترجمه قرآن هستم که در آن به زبان ساده و روان سخن گفته‌ام.


ایکنا: در حال حاضر ترجمه‌های روانی مانند ترجمه استاد فولادوند در بازار وجود دارد؟
ترجمه فولادوند به نسبت روان است، اما باز هم غلط‌های زیادی دارد و برای مثال غلط فاحشی دارد که بر این اساس می‌توان آدم و حوا را مشرک قلمداد کرد. ترجمه روان من اولین قدم است، امیدوارم قرآن با کار من به زبان روز در آید و بتوانیم قرآن را به زبان قوم خود در آوریم.
ایکنا: چه کارهای جدیدی پس از ترجمه انجام خواهید داد؟
دوستانم اصرار دارند که کاری درباره نهج البلاغه انجام دهم، برخی دیگر پیشنهاد داده‌اند که زندگی‌نامه امام علی‌(ع) را به سبک زندگی‌نامه پیامبر(ص) بنویسم. پیشنهاد دیگر تجدیدنظر روی تفسیر روز است. یک پیشنهاد دیگر این است که آثار فلسفیم را جمع‌آوری کرده و منتشر کنم. بالاخره ما روزی از دنیا می‌رویم و این آثار از ما به جا خواهد ماند. البته تا ترجمه تمام نشود، کار دیگری را آغاز نخواهم کرد. من رازدار نیستم و به محض تصمیم بگیرم کار جدیدم را آغاز کنم، اطلاع خواهد داد.
ایکنا: چه اتفاقی باعث شد که افکارتان تغییر کند؟
بارها از من این سؤال پرسیده شده است، حتما برای تغییر ذهن تلنگرهایی لازم است. من یک عامل را بر می‌گردانم به روستایمان که دو گروه ترک و کرد یا شیعه و سنی آن را تشکیل می‌دادند و در خانواده‌ها بحث درباره عقاید همدیگر وجود داشت. وقتی قم آمدم بسیار شیفته بودم و فلسفه عرفان شاهد این مدعاست. این کتاب من پر از منبع است، چون هیچ حرفی از خودم برای گفتن نداشتم و همه نقل‌ها از طباطبایی و سیدجلال آشتیانی بود و اگر امروز بخواهم این کتاب را بنویسم حرف‌های خودم را خواهم نوشت.
اما یک عامل هم شاگردانم بودند. عامل دیگر خواندن برخی از کتاب‌ها در خروج از جزمیت بوده است، من فلسفه دکارت را در حوزه و در تنها کتاب فلسفی در حوزه یعنی سیر حکمت در اروپا خواندم که این کتاب بسیار مرا مورد تأثیر قرار داد.


ایکنا: شاگردان چگونه در خروج شما از جزمیت تاثیر داشتند؟
من خیلی در کلاس‌‌هایم می‌گفتم که مرحوم طباطبایی می‌گوید، فلسفه اسلامی یونانی نیست و فیلسوفان اسلامی مسائل فلسفه یونانی را از دویست مسئله به هفتصد مسئله افزایش داده‌اند. من این را با کمال شیفتگی در کلاس تدریس می‌کردم، یکی از شاگردانم آقای دکتر قوام صفری که الان استاد دانشگاه تهران هستند، به من گفت این‌گونه نیست و نشان دادند دو سه مثالی که علامه برای این افزایش می‌زند در آثار ارسطو وجود داشته است. برای مثال زیادت وجود بر ماهیت که علامه به عنوان ابتکار ابن‌سینا عنوان کرده است، در تحلیلات ثانویه ارسطو با ذکر مثال مثلث که ابن‌سینا هم آن را آورده است، آمده است. ایشان منبع را نشان دادند.
دانشجویان دیگری نیز بودند که اعتراض می‌کردند. من در تبریز حالت انتقادی پیدا کرده و مقالات انتقادی نوشتم از جمله در تحلیل اشارات که کج فهمی‌های خواجه نصیر را بیان کردم و این اولین مقالات انتقادی من بود که نوشته شد. البته من هیچ‌گاه شاگرد خاصی نداشته‌ام. این عوامل باعث شدند در تبریز و از حدود سال 66 و به مدت تقریب 28 سال پیش شروع به نقد کنم و از حدود 20 سال پیش به این نتیجه رسیدم که نظریه‌پردازی هم کنم.
ایکنا: در خاطراتتان به علاقه‌تان به خودنویس گفته‌اید، در این زمینه بفرمایید.
در زمان کودکی من خودنویس یک قلم پیشرفته بود و ما با نی‌های نامرغوب می‌نوشتیم. بعد سرقلم‌های فلزی بود و تنها میرزا و یا خان محل خودنویس داشتند. وقتی حدود 11 سال داشتم با پدربزرگم برای اولین بار به شهرستان رفتم و آنجا برای اولین بار وقتی کامیون دیدم، از آنجا که نمی‌‎دانستم ماشین چیست، ترسیدم.


پدربزرگ برایم خودنویسی خرید به این شرط که الکی مصرف نکنم. یک روز نتوانستم آن باز کنم، کس دیگری هم نتوانست مشکل را حل کند، به نزد روحانی روستای مجاور رفتیم اما او نیز نتوانست مشکل را حل کند اما وقتی تلاش می‌کرد با میخی در خودنویس را باز کند، خودنویس شکست و بعد از آن حادثه سال‌ها خودنویس نداشتم، حالا هم خودنویس یکی از عزیزترین چیزهایی است که من دارم.
ایکنا: گویا در گذشته دعانویسی هم می‌کرده‌اید.
پس از فوت پدرم برای امرار معاش توسط پدربزرگم به مکتب سپرده شدم تا دعانویسی یاد گرفته، بتوانم پولی برای امرار معاش کسب کنم، من از حدود هفت سالگی تا پانزده سالگی دعانویسی کردم.
ایکنا: دعاهایتان جواب هم می‌داد؟
بعدها کتابی به نام فلسفه خرافات نوشتم که جواب را می‌توانید در آن بیابید. دراین کتاب که تحلیل فلسفی از موضوع است تلاش کرده‌ام بگویم چرا بشر از خرافات دست بر نمی‌دارد و بشر از آن چه می‌فهمیده است؟
ایکنا: فهم‌تان از قرآن چگونه شکل گرفت؟
اولین بار کتابی یک جلدی درباره زندگی پیامبر(ص) نوشتم و از زندگی و شخصیت پیامبر اکرم(ص) به فهم قرآن رسیدم و من با تأمل در زندگی ایشان به عظمت قرآن پی بردم.
آیه « لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُّبِینٍ: به یقین خدا بر مؤمنان منت نهاد [که] پیامبرى از خودشان در میان آنان برانگیخت تا آیات خود را بر ایشان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد قطعا پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند» به این معناست که پاکسازی درون انسان‌‌ها با رفتار خودشان بوده است و شخصیت پیامبر باعث می‌شد تا آیات‌الهی باعث هدایت شود. الان ما در جامعه به این مسئله احتیاج  داریم. ما حدیث و آیه در جامعه زیاد می‌خوانیم، اما نیازی به شخصیتی داریم که دل‌ها را پاک کند که دل‌ها‌ شنوده احادیث و آیات باشند.

captcha