به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، «تنهایی لیلا» عنوان سریالی است که شب گذشته دوازدهمین قسمت آن روی آنتن شبکه سه سیما رفت. این سریال خانوادگی – دینی قرار بود در ایام ماه مبارک روی آنتن برود که بنا به تصمیم مدیران این اتفاق روی نداد، اما به هر حال در همین زمان پخش نیز این سریال توانسته مخاطبان بسیاری را سمت خود جذب کند. دلیل این اتفاق را در چند امر میشود جستجو کرد. ابتدا اینکه داستانی که برای سریال انتخاب شده، جذابیت یک کار نمایشی را داراست. در کنار این موضوع باید به امر دیگری هم اشاره کنم، آن نیز کارگردانی خوب محمدحسین لطیفی و همچنین بازیهای خوب بازیگران بوده که سبب موفقیت «تنهایی لیلا» شده است، اما به هر حال موضوع بحث ما در این گزارش ارزیابی کیفی این سریال نیست، بلکه بازدید رسانهای از پشت صحنه این مجموعه است که در ادامه با آن همراه میشویم.
گزارش تصویری پشت صحنه «تنهایی لیلا»
روستای «بوجان» یکی از قریههای اطراف شهر ییلاقی لواسان است که تقریباً 15 دقیقه با شهر فاصله دارد. این روستای خوش آب و هوا در ارتفاعات واقع شده برای همین در گرمترین روزهای تابستان، باز هم لطافت و خنکی مطبوعی را میتوان در آن حس کرد. نکته جالب درباره این روستا ورودی آن است، زیرا امامزاده محمد و عبدالله(ع) در ورودی این شهر قرار داشته و هر تازه واردی به محض ورود با مرقد مطهر آنان رو به رو میشود. این دو امامزاده به روایتی از نوادگان امام زینالعابدین(ع) هستند، هر چند آیتالله زینالدین نجفی بیان کرده که این دو امامزاده از نوادگان امام موسی کاظم(ع) هستند.
در مقابل امامزاده، مصالحفروشی واقع شده که در سریال، محل کار حسن پورشیرازی (بازیگر نقش شکیب) است. این دو محل در ابتدای روستا آنچنان در معرض دید هستند که نمیشود وارد بوجان شد، اما این دو مکان را ندید. به هر حال وقتی پلههای امامزاده را بالا میرویم وارد محوطه آن میشویم. این مکان جدای از زیبایی معنوی، از زیبایی طبیعی بهره بسیار برده است همچون یک نهر آب که آبی زلال در آن روان است و وسط امامزاده درختی بزرگ و قدیمی وجود دارد که اطراف آن را سکو گذاشتهاند تا زائران روی آن استراحت کنند. صحن امامزاده هم از زیباییهای خاص این مکان به شمار میآید، به نحوی که نمیشود وارد این مکان شد، اما تحت تاثیر آن قرار نگرفت.
نکته جالب در گزارش اینجاست که وقتی وارد امامزاده میشویم ناخودآگاه گروه سریال «تنهایی لیلا» را میبینیم که مشغول ضبط سکانسهای جدید هستند، زیرا خانه لیلا دقیقاً به حیاط امامزاده چسبیده است و شاید این فاصله به 40 قدم نیز نرسد. به هر حال وقتی به صحنه تصویربرداری رسیدیم، صحنهای گرفته میشد که در آن علی صالحی و مینا ساداتی بازی داشتند. در این بخش قرار بود صالحی که نقش وکیل شایان را در سریال بازی میکند، خبر ناگواری را برای لیلا بیاورد. این صحنه دیالوگهای طولانی نداشت. برای همین با چند برداشت گرفته شد.
درباره این صحنه نکتهای جالب وجود داشت و آن نیز حضور بروز ارجمند در کنار کارگردان بود که با دقت پلان در حال ضبط را از روی مونیتور چک و حتی در برخی مواقع نظرش را هم به لطیفی منتقل میکرد. با گرفتن صحنه مورد نظر، بازی علی صالحی در آن روز به پایان رسید. برای همین وی با اتمام کارش صحنه را ترک کرد و همین زمان موقعیتی فراهم شد تا گفتوگویی کوتاه با وی داشته باشیم. این بازیگر درباره این مجموعه تلویزیونی چنین توضیح داد: خوشبختانه این سریال توانسته مخاطبان زیادی را جذب خود کند، این مسئله زمانی اهمیت بیشتری پیدا میکند که بدانیم، این استقبال از قسمت ابتدایی رخ داده است. این مسئله نیز معمولاً در کارهای تلویزیونی به دو دلیل رخ میدهد؛ اول اینکه داستانی که این فیلم روایت میکند با زندگی روزمره مردم بیشتر در ارتباط است و برای همین اکثر مخاطبان آن را پذیرفته و با آن ارتباط برقرار میکنند، همچنین مضمون دینی و اسلامی که برای کار انتخاب شده، احساسات تماشاگر را به خوبی تحت تاثیر خود قرار داده و وی را با کار همراه کرده است.
این بازیگر در پاسخ به این سؤال که شرایط موفقیت یک سریال دینی چیست، گفت: به نکته خوبی اشاره کردید. «تنهایی لیلا» یک کار کاملاً دینی است که سعی دارد پیام خود را در قالب یک داستان کاملاً ایرانی و خانوادگی به بیننده منتقل کند، اما اینکه چگونه چنین کارهایی قادر هستند پیام خود را به درستی به مخاطبان منتقل کنند از آنجا نشئت میگیرد که گروه به ویژه فیلمساز به مفهوم کارش اعتقاد قلبی دارد. در ضمن بازیگرانی که برای نقشها انتخاب شدهاند با پیام نهفته در کار ارتباط خوبی برقرار کردهاند. برای نمونه به صحنهای اشاره میکنم. در سکانس خاکسپاری محمد (بهروز شعیبی)، لطیف (برزو ارجمند) چنان «یا حسینی» را فریاد کشید که من به عنوان بازیگر سریال، چشمانم پر از اشک شد. آن صحنه بازی نبود، بلکه عشق و ایمان بازیگر بود که فریاد شده بود.
این بازیگر در بخش پایانی سخنانش تصریح کرد: این کار نشان داده که اگر پیام دینی با زبانی شیوا و داستانی برای تماشاگر روایت شود میتواند مخاطب را به سوی خود جذب کند، البته در کارهای دینی حتماً باید این امر را مد نظر قرار داد که سریال سعی نکند هر پیامی را تنها به صورت ظاهری ارائه دهد. برای مثال اگر قرار است در سکانسی نمازی خوانده شود باید آن رفتار نیاز فیلمنامه باشد تا به دل مخاطب بنشیند. این اتفاق خوشبختانه بارها در «تنهایی لیلا» روی داد.
بعد از این گفتوگو، گروه آماده ضبط یکی از سکانسهای بسیار سخت کار شد. در این صحنه مینا ساداتی (لیلا) بالای قبر محمد نشسته و قرآن میخواند. کودکش نیز در آغوشش قرار داشت. وی در این سکانس ناخودآگاه اشک از چشمانش سرازیر میشد. این بخش از کار بیش از همه از مینا ساداتی نیرو گرفت، چون بار احساسی کار تا آن اندازه بالا بود که برخی مواقع عکسالعمل بچههای پشت دوربین را هم در پی داشت و باعث تکرار کار میشد، اما به هر حال با نزدیک به 7 یا 8 برداشت این سکانس بسیار سخت گرفته شد. درباره نوزاد لیلا باید یک نکته را بیان کرد که تنها یک نوزاد در این کار حضور نداشته، بلکه طبق گفته کارگردان تا به آن روز نزدیک به هفت نوزاد نقش فرزند لیلا را ایفا کردهاند.
این سریال به دلیل پخش شبانه آن از شبکه 3، بسیار فشرده فیلمبرداری میشود. برای همین وقتی سکانسی گرفته میشد، بلافاصله صحنه بعدی جلوی دوربین میرفت، البته این مسئله خستگی وافری به روی تیم وارد میکرد، اما هدایت صحیح لطیفی این اجازه را نمیداد که کیفیت دستخوش سرعت این کار شود. درباره توقفهایی که در این سریال طی زمان تصویربرداری پیش میآمد این نکته را باید ذکر کرد که مصالحفروشی که نزدیکی امامزاده قرار داشت محل بارگیری کامیونهای حامل مصالح بود. برای همین با ورود هر کامیون دقایقی فیلمبرداری متوقف میشد.
سکانس دیگری که در این روز جلوی دوربین رفت مربوط به قسمتی است که صاحبخانه لیلا به در خانه وی آمده و از او میخواهد خانه را ترک کند. در این پلان به دلیل حرفهایی که اهالی محل برای لیلا درآورده بودند، صاحب خانه از لیلا میخواهد خانه را ترک کند. اصرارهای لیلا نیز فایدهای ندارد و صاحبخانه مصرانه به روی تخیله خانه تاکید دارد. این سکانس از سه جهت فیلمبرداری و در سه یا چهار برداشت گرفته شد.
این سکانس ساعت 14:30 پایان یافت. برای همین گروه برای صرف غذا و ادای فریضه نماز کار را تعطیل کردند و فرصتی فراهم شد تا با محمدحسین لطیفی، کارگردان کار نیز گفتوگویی داشته باشیم. وی درباره این کار تلویزیونی اظهار کرد: ساخت این کار برای من قسمت بود، اما برای حامد عنقا، نویسنده سریال یک ایده و طرح قدیمی که بعد از سالها جلوی دوربین رفت. فیلمنامه این کار قبل از عید به من پیشنهاد شد. طرح پیشنهادی نیز دو قسمت از سریال را در بر میگرفت. بعد از خواندن آن دو قسمت جذب کار شدم و خواستم که قسمتهای بعدی را برایم بیاورند تا مطالعه کنم. بعد از قسمت پنجم، دیگر کاملاً کار را پسندیدم و ساخت آن را با وجود آنکه تصمیم گرفته بودم، دیگر کمتر برای تلویزیون کار کنم پذیرفتم. قرارداد این سریال را 25 اسفند با تهیهکننده (محمدرضا شفیعی) بستم و 23 فروردین نیز فیلمبرداری کار آغاز شد.
موسیقی پررنگ در این کار آگاهانه است
لطیفی درباره استفاده از موسیقی در «تنهایی لیلا» چنین توضیح داد: انتخاب موسیقی گلدرشت کار کاملاً آگاهانه بود. دلیل این امر نیز آن بود که ما بخشی از کار را خالی گذاشتیم تا موسیقی بتواند بار احساسی سریال را به دوش بکشد، همچنین جنس موسیقی بسیار نوستالژی است و به عنوان نوعی کاغذ دیواری کار شده تا بر زیبایی آن بیفزاید. این اتفاق را هم ما در انتخاب ماشینهایی که در روستا وجود دارد هم مشاهده میکنیم. مطلب دیگر مربوط به انتخاب لوکیشن میشود؛ فضاهایی که من در این فیلم میخواستم در تهران وجود نداشت برای همین مکان مورد نظر خود را در گوشهای از روستای لواسان یافتم.
این فیلمساز در پاسخ به این سؤال که چرا بعد از «صاحبدلان» سالها طول کشید که کار دیگری با محوریت موضوعات دینی و قرآنی جلوی دوربین ببرد، گفت: به نظرم «صاحبدلان» اتفاقی تکرار نشدنی است، زیرا رمز موفقیت این مجموعه قرآن بود. من ادعا و شعار مومن بودن نمیدهم، اما به قرآن با تمام وجودم ایمان دارم. ایمانی که باور به نور و معجزه بودن دارد، حتی باورم این است که هر سوره قرآن بوی خودش را دارد و اگر ما لای قرآن را باز کنیم متوجه این بوی خوش خواهیم شد. در این میان اگر نمیتوانیم این بوی خوش را احساس کنیم، مشکل از حس بویایی ماست. درباره این کار همین اندازه باید بگویم، بسیاری همان زمان به من گفتند که بعد از پخش این سریال (صاحبدلان) شروع به قرآن خواندن کردند.
وی ادامه داد: سال گذشته من سریال قرآنی دیگری میخواستم جلوی دوربین ببرم که اگر رخ میداد در مسیر همان «صاحبدلان» بود، اما متاسفانه امروز تلویزیون خیلی از ما فاصله گرفته است، حتی میتوان گفت که از فیلمسازان عقب مانده. کاری که من مد نظر داشتم درباره «کربلایی کاظم ساروقی» بود که یکشبه حافظ قرآن کریم شده و این اتفاق نیز به انحای مختلف آزمایش و تایید شده است، ولی متاسفانه تلویزیون از هزینه کردن روی کارهای اینچنینی بیم دارد، برای همین اینگونه کارها در سیما تولید نمیشوند.
بعد از این گفتوگو و صرف ناهار، گروه بلافاصله سکانس بعدی را جلوی دوربین برد. در این قسمت باز هم مینا ساداتی بازی داشت، با این فرق که برزو ارجمند رو به روی وی بود. این صحنه گفتوگویی طولانی داشت، اما مشکل این قسمت دیالوگهای طولانی نبود، بلکه صدای آبی بود که از نهر روبهروی خانه لیلا به گوش میرسید و باعث میشد که فیلمبرداری انجام نشود. گروه در ابتدا برای اینکه صدای آب را بگیرند، تکهای ابر در نهر قرار دادند، اما باز هم آن صدا قطع نشد، برای همین مجبور شدند به نوعی جلوی آب را از بالاتر بگیرند تا این سکانس گرفته شد. این صحنه نیز از سه جهت تصویربرداری شد و در نهایت با 5 برداشت گرفته شد.
گرفتن این سکانی در حقیقت پایان کار آن روز عوامل بود. برای همین با دستور لطیفی گروه شروع به جمعآوری وسایل کردند تا فردا ساعت 7 مجدداً کار را آغاز کنند. در این میان بازیگر نه چندان خوشاخلاق سریال هم (مینا ساداتی) از انجام مصاحبه با ما خودداری کرد! اما منائت و رفتار بزرگوارنه لطیفی باعث شد که آن برخورد در ذهن و یاد ما باقی نماند.
داوود کنشلو