کد خبر: 3504582
تاریخ انتشار : ۱۸ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۰:۰۰
در نشست «قرآن، کلام خدا یا رویای نبی؟» مطرح شد:

نظریه «رویای رسولانه» مبهم و غیرقابل دفاع است/ ناکارآمدی در تبیین آیات‌الاحکام

گروه اندیشه: جعفر نکونام در نشست «قرآن، کلام خدا یا رویای نبی؟»، نظریه «رویای رسولانه» سروش را دارای ابهام فراوان دانست و آن را پیراهنی توصیف کرد که به تن قرآن نمی‌رود. قنبری نیز با اشاره به اشکالات این نظریه درباره آیات احکام، تصریح کرد: یک تئوری اگر دارای قوت باشد، باید بتواند تمام داده‌ها را پوشش دهد و جهان شمول باشد.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، نشست علمی «قرآن، کلام خدا یا رویای نبی؟» به همت انجمن اندیشه و قلم و با حضور جعفر نکونام، نایب رئیس انجمن مطالعات قرآنی و فرهنگ اسلامی و خلیل قنبری، عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب برگزار شد.

خلیل قنبری، عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب در آغاز این نشست، اشاراتی به پیشینه موضوع بحث «قرآن، کلام خدا یا رویای نبی؟» کرد و گفت: برای فهم این موضوع و تئورسین آن یعنی آقای سروش در گام نخست باید با اندیشه غرب روبرو شد و دانست در اندیشه غرب چه گذشته است و در آنجا به دنبال سر نخ‌های بحث گشت. عبدالکریم سروش، در نظریه خود به مجموعه‌ای از داده‌ها اشاره و ادعا می‌کند که این داده‌ها را تفکر دینی سنتی و حتی تفکر دینی مدرن نمی‌تواند تبیین کند، پس باید به تبیین تازه‌ای روی آوریم. البته پیش از سروش نیز متفکران و فیلسوفانی در غرب معتقد بوده‌اند که دسته‌ای از گزاره‌های دینی را با تعقل و نظریه‌ورزی نمی‌توان عقلانی کرد، نگاهی که هم پیش از دوران مدرن و هم در دوران مدرن وجود داشت.
سه رویکرد متفکران غربی در باب گزاره‌های دینی
وی افزود: بر اساس دیدگاه کانت، گزاره‌هایی وجود دارد که به لحاظ نظری قابل تبیین نیستند؛ متاثرین پس از کانت نیز اگر دین‌ورز و دین‌دار بودند، تلاش می‌کردند به نحوی از این مخمصه رهایی یابند. دسته اول معتقدند که گزاره‌های دینی شناختاری نیستند، یعنی زمانی که گزاره‌های ماده، یعنی گزاره‌هایی که در ارتباط با خداوند هستند را اگر غیرشناختاری گرفتید، از مخمصه‌ای که در پیش رو دارید، گویا رهایی پیدا می‌کنید؛ همچنین می‌گویند این گزاره‌ها مساله‌ای نیستند که اندیشه بشر بتواند از پس آن بر آید، به این دلیل که اندیشه‌های شناختاری نیستند و فقط محرک و برانگیزاننده احساس دینی و عرفانی انسانی‌اند. پاسخ دوم نیز این بود که گرچه این‌ها اندیشه‌اند، اما از سنخ شناختند؛ گزاره‌های دینی، شناختاری هستند و می‌توان در باب آن‌ها استدلال آورد و مدلل کرد. اما گزاره‌های شناختاری به دو دسته تقسیم می‌شوند، گزاره‌های شناختاری که تابع منطق‌اند و بنابراین با منطق می‌توان آن‌ها را صورت‌بندی کنید و گزاره‌های شناختاری که ورای طور عقل و منطق‌ ناپذیرند. بنابراین با ابزار منطق برای فهم گزاره‌های دینی حرکت نکنید؛ گزاره‌های دینی به طور منطق و استدلال در نمی‌آیند. این دو پاسخی بود که در این فضا شکل گرفت؛ مشکل را پذیرفته بودند، داده‌هایی وجود دارد که یا گزاره‌های دینی‌اند و تبیین ناپذیرند که یا غیر شناختاری‌اند و یا علی‌رغم اینکه شناختاری‌اند، ورای طور عقل‌اند.
قنبری عنوان کرد: راه سومی نیز در میان متفکران غربی داریم که می‌توان به جان هیک، منتسب کرد و آن این است که گزاره‌های دینی، شناختاری و منطق‌بردار هستند، اما ترجمان معرفت ما از واقعیت غایی نیستند، بلکه نمایان کننده نحوه مواجهه ما انسان‌ها با واقعیت هستند؛ یعنی آن واقعیت غایی پدیدار شده را برای ما بازتاب می‌دهند و نه خود واقعیت غایی را در نفس‌العقل. بنابراین همه گزاره‌های الهیاتی در نفس‌العقل در باب خداوند نیستند، در باب نحوه نگاه ما نسبت به خداوند هستند، لذا به راحتی می‌توان از این گزاره‌ها معنای دیگری برداشت کرد.

سروش گزاره‌های دینی را گزاره‌های شناختاری ورای طور عقل می‌داند

این سه رویکرد هر سه پذیرفته‌اند که گزاره‌های دینی در نگاه نخست اگر آن‌ها را در باب واقعیت غایی بدانید، نمی‌توانید تبیین درستی از این گزاره‌های دینی به دست دهید؛ بنابراین تبیین ناپذیرند. باتوجه به اینکه این مساله و این پاسخ‌ها قبلا وجود داشته است، کاری که عبدالکریم سروش انجام داده، این است که به خود مساله اعتراف می‌کند، گزاره‌های دینی گزاره‌هایی‌اند که اگر آن‌ها را شناختاری بدانید و اگر معتقد باشید که در بیداری از عقل و اندیشه انسانی برخاسته است، قادر به تبیین آن‌ها نخواهید بود. همیشه در  بن‌بست‌های عقلی و منطقی گرفتار می‌شوید، زیرا قابل جمع نیستند و پای استدلال در انجا می‌لنگد. به تعبیر سروش زبان بیداری را یا شناختاری و ورای طور عقل می‌گیرد و یا زبان بیداری را زبان شناختاری می‌داند که در واقع پدیدار معرفت انسانی است؛ او معتقد است که گزاره‌های دینی، گزاره‌های شناختاری نیستند، پس رویکرد اول را کنار می‌گذارد اما می‎گوید گزاره‌های دینی گزاره‌های شناختاری هستند که ورای طور عقل‌اند؛ متناقض، پاشان و پریشانند؛ نظم منطقی را در آنجا نمی‌توانید پیدا کنید. از طرف دیگرد رویکرد سوم را نیز می‌پذیرد، یعنی  گزاره‌های دینی به جای آن که واقعیت دینی را  پدیدار کنند، واقعیت غایی را که صورت‌مند شده است-در هنگامی که ما با واقعیت غایی مواجه می‌شویم- جنبه انسانی پیدا می‌کند، اما معتقد است به جای اینکه مخزن را زبان بیداری قرار دهیم، باید زبان خواب یا رویا قرار دهیم. اگر به زبان خواب و رویا معتقد باشید، می‌توانید معتقد باشید که گزاره‌های دینی گزاره‌های شناختاری ورای طور عقل‌اند، اگر به زبان رویا معتقد باشید می توانید ادعا کنید که گزاره‌های دینی گزاره‌هایی‌اند که واقعیت غایی پدیدار شده در معرفت انسانی را گزاره می‌کنند و بازتاب می‌دهند. اگر از این منظر بنگرید ، می‌توانید بگویید که تئوری رویای رسولانه عبدالکریم سروش را می‌فهمم. این تئوری می‌خواهد به درستی از این حیث جایگاه تئوری‌های فیلسوفان مغرب را نقد کند و بگوید رویکرد دوم و سوم را اگر به زبان رویا معتقد باشید، می‌توانید بپذیرید. و بیش از هر چیز، نخست به زبان رویا می‌رود.
مساله دیگر، دانستن خاستگاه معرفتی این اندیشه است و اینکه چرا طرح شده است؛ اگر شما و منطق و بیداری باشید، گزاره‌های دیگر قابل تبیین نیستند، اما اگر شما و زبان رویا در کنار هم باشید، قادر هستید به راحتی گزاره‌های دیگر را تبیین کنید و آن دسته از گزاره‌های دینی که تاکنون تبیین ناپذیر می‌نمودند، اکنون تبیین پذیرند؛ تناقض در زبان بیداری عیب است، اما تناقض در زبان رویا و خواب یک حسن است.

تئوری سروش، مبهم و در پاسخ به آیات احکام درمانده است

جعفر نکونام، نایب رئیس انجمن مطالعات قرآنی و فرهنگ اسلامی نیز در ادامه این نشست به ارائه تعریفی از نظریه، خاستگاه و ادله این نظریه پرداخت و گفت: عبدالکریم سروش تئوری‌اش را اینگونه شروع می‌کند که قرآن کریم، روایت پیامبر از رویایی است که دیده‌اند؛ با توجه به اینکه سروش معتقد است تمام قرآن نیازمند تعبیر است، آن نوع از رویا که مد نظر اوست رویای رمزی است؛ سه نوع رویا را می‌توان بر شمرد که شامل، رویای رمزی خواب مطابقی و رویای نفسانی است.
وی افزود: رویای رمزی همانند رویایی است که حضرت یوسف در خواب دیده‌اند و با آن چه تعبیر می‌شود، سازگاری ندارد؛ نوع دوم خواب مطابقی است، یعنی همان گونه که در خواب می‌بینیم تعبیر آن نیز همان‌گونه در عالم واقع روی می‌دهد، مانند بسیاری از خواب‌های پیامبر که در عالم واقع رخ داد؛ نوع سوم نیز رویای نفسانی است که بیانگر حالات و مقتضیات  بدن انسان است. اگر مطابق نظر سروش همه خواب‌های پیامبر را واجد تعبیر بدانیم، آن‌گاه آیات احکام را چه خواهید کرد؟ یعنی آن وقت قائل به اباحه خواهید شد؟ و برای ما روشن نمی‎‌کند که در قبال احکام چه باید کرد و خیلی کوتاه پاسخ می‌دهد که این‌ها مراتبی دارد؛ مبهم گذاشتن این تئوری از مشکلات آن است که از رهگذر آن نمی‌توان به آن راه برد.
وی در ادامه به خاستگاه تئوری سروش پرداخت و گفت: برخی از مواردی که در قرآن آمده است، موجب شده که چنین تئوری‌هایی به وجود آید؛ سروش زمانی که به این آیات می‌رسد، معتقد است که نباید آن‌ها را چندان جدی گرفت، زیرا خواب است و ما را در ابهام قرار می‌دهد.
وی در ادامه به ادله این نظریه و اینکه اساسا چرا این نظریه بروز پیدا کرده است، افزود: روایتی داریم که رویا از اجزاء نبوت است و در کتاب مقدس نیز آمده است که به بنی اسرائیل از طریق رویا پیام‌هایی القا می‌شده است و دیگر مشاهده حالت پیامبر در هنگام وحی است که شبیه به حالت خواب است؛ برخی شواهد در مباحث عرفانی نیز وجود دارد که صوری را در عالم عرفان ملاحظه می‌کنند که در مرحله اول عالم صورت و در مرحله دوم عالم بی صورت است و شخص خودش را تمام هستی و تمام هستی را خودش می‌بیند و اناالحق سر می‌دهد. با توجه به این حالات می‌گوید که پیامبر نیز مراتبی دارد.
وی این نظریه را فاقد بداهت دانست و گفت: این نظریه روشن نیست و مشخص نیست که چه کسی معبر است، در برابر مضامین آیات چه رفتاری باید داشته باشیم و فروع دین را به جای آوریم یا نه و مشکلات دیگری که باید به آن پرداخت.
قنبری در ادامه برخی ایرادات نکونام به نظریه را رد کرد و گفت: باید به این پرسش پاسخ دهیم که این تئوری مربوط به چه حوزه معرفتی و رشته علمی است. نظریه رویای رسولانه حاصل اندیشه یک طبیعی دان و یا عالم دینی نیست؛ حتی از ذهن یک عالم دینی مدرن و یک متاله مدرن برنخاسته است.

به تعبیر سروش، پیش‌فرض علوم دینی مبتنی بر بیداری است

وی برای رسیدن به پاسخ به پرسش یاد شده علوم را به دو دسته علوم درجه اول و علوم درجه دوم تقسیم کرد و گفت: علوم درجه اول، همچون فقه، الهیات، شیمی، علوم اجتماعی و ... ناظر به عالم واقع‌اند؛ اما تئوری رویای رسولانه ناظر به علوم درجه دوم است. برای مثال اگر علم فیزیک وجود دارد، فلسفه فیزیک نیز وجود دارد که ناظر به ماده نیست؛ فلسفه علم شیمی، فلسفه علوم اجتماعی و ...نیز اینگونه است. این قیاس در علوم دینی نیز وجود دارد و همانگونه که علوم دینی چون، فقه، اخلاق، عرفان و ... پدید آمده است، علوم درجه دومی چون فلسفه عرفان، فلسفه اخلاق و ... نیز وجود دارد که توسط عالمان دینی بنیان گذاشته شده است. تئوری رویای رسولانه یک تئوری در علوم درجه دو است. اگر فیلسوف علمی یک تئوری را ارائه کند، تئوری او با تئوری دانشمند علوم درجه یک تفاوت دارد. از این رو سروش قصد نظریه‌پردازی در علوم درجه یک را ندارد، بلکه می‌خواهد بداند علوم دینی عالمان دینی که از آغاز تا به امروز ساخته و پرداخته‌اند بر چه پیش فرض‌هایی مبتنی است؛ بر چه روشی استوار است؛ آیا این روش‌ها را می‌توان عوض کرد و توصیه کرد که روش دیگری را جایگزین روش قبلی کرد؛ آیا می‌توان پیش فرض‌هایی که تا به امروز عالمان دینی بر اساس آن تفکر و نظریه‌پردازی می‌کردند را کنار گذارد و پیش فرض دیگری را به آن‌ها توصیه کرد یا خیر. پاسخ سروش این است که علوم دینی چه سنتی و چه مدرن و الهیاتی چه سنتی و چه مدرن هر دو در یک نقطه مشترک‌اند و پیش فرض واحدی دارند و آن پیش فرض این است که مبتنی بر زبان بیداری‌اند و نه زبان رویا و تعبیر؛ و معتقد است علت اینکه علوم دینی پاسخ برخی از پرسش‌ها را ندارد این است که این علوم از دیروز تاکنون بر بیداری مبتنی است در حالی که زبان وحی زبان رویاست. هرگاه زبان زبان بیداری باشد، از پس معماها بر نخواهید آمد و توصیه می کند که ای عالمان دینی اگر در پی حل مشکلات دینی هستید، پیش فرض زبان وحی را به زبان تعبیر و رویا تغییر دهید.
عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب، ادامه داد: سروش فیلسوف علوم دینی است و فیلسوف علوم دینی فقط می تواند بگوید علوم بر قوانین و روشی مبتنی اند کسانی که باید خواب گزاری و تعبیر انجام دهند، عالمان دینی‌اند. به تعبیر سروش عالمان دینی باید پارادایم‌شان را عوض کنند و از تفسیر به تعبیر روی آورند.ما نیز باید تفسیرمان در باب سروش را عوض کنیم و بدانیم که او فیلسوف علوم دینی است، نه روشنفکر دینی
نکونام نیز در ادامه نظریه را تعریفی منطقی دانست که باید بدیهی و روشن و فاقد هرگونه ابهام باشد و گفت: نظریه سروش دارای ابهام فراوان و غیر قابل دفاع است. یک نظریه باید راهکار ارائه کند؛ باید ادله اثباتی داشته باشد که از این حیث مشکلات فراوانی دارد و همچون پیراهنی است که به تن قرآن نمی‌رود. اگر به راستی آیات قرآن بر پیامبر نازل نشده است، آیا ایشان دریافته‌اند که در رویا مورد خطاب خودشان قرار گرفته‌اند؟ ولی در قرآن اینگونه آمده است که کسی آیات را به پیامبر القا می‌کند و جالب اینکه بنا بر ادعای سروش، خود پیامبر نیز نمی‌تواند رویا را تعبیر کند.
وی در پایان گفت: این نظریه در خصوص آیات احکام نیز توجیهی ندارد و حتی اگر از سایر اشکالات این نظریه چشم بپوشیم، نمی‌توان پذیرفت که آیات احکام تعبیر ندارند. البته علمای دینی در برابر این تئوری درمانده نیستند و نظریاتی کارامد در این باره دارند.
قنبری نیز در پایان گفت: اشکالاتی که در خصوص آیات احکام به نظریه سروش وارد آمده است، درست است. احکام قرآن را نگاه کنید، می بینید که تعبیر هستند و نه رویا؛ آقای سروش هم با این احکام خیلی کلنجار رفته است اما می بینید که احکام کاملا به زبان بیداری گفته شده است و به زبان رویا و خواب نیست. یک تئوری اگر دارای قوت باشد باید بتواند تمام داده ها را پوشش دهد و جهان شمول باشد؛ اما تئوری‌ای که بخشی از داده‌ها را پوشش دهد و باقی رو وا بگذارد، تئوری قابل دفاعی نیست. اگر برای مثال از صدر تا ذیل قرآن را بنگرید و 99 آیه را صورخیال باشد ولی در یک آیه صور خیال نباشد و تعبیر شده در اختیار ما قرار گرفته شده باشد و پیامبر در زبان عالم بیداری به آن دست یافته باشد، دیگر تئوری رویای رسولانه نمی تواند توضیح قانع کننده ای داشته باشد.
این نشست دوشنبه ۱۷ خرداد، از ساعت ۱۸ الی ۲۰ در ساختمان مرکز کفا به نشانی خیابان ۱۶ آذر، خیابان ادوارد براون برگزار شد.
captcha