کد خبر: 3534728
تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱۳۹۵ - ۱۰:۳۹

شهید آقاعبداللهی خود را نه مدافع بلکه پناهنده حرم می‌دانست

گروه جهاد و حماسه: شهید علی آقاعبداللهی است که با رشادت و از خودگذشتگی به سرمشقی مناسب برای جوانمردی مبدل شد و پیکرش هرگز بازنگشت، به دوستان خود گفته بود می‌روم تا پناهنده حرم شوم.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) جوانان غیور امروز با بصیرت خود دریافته‌اند که مرز برای انسانیت و بزرگی وجود ندارد و رسیدگی به داد یک مسلمان از وظایف دیگر مسلمانان است، از طرف دیگر امنیت یک کشور با امنیت منطقه محقق می‌شود و در واقع مرزی برای دفاع از انسانیت و حمایت از مظلومان قائل نیستند. این جوانان خود را نه مدافع بلکه پناهنده حریم اهل‌بیت(ع) می‌دانند تا از اسلام و انسانیت دفاع کنند.
یکی از این جوانان که شهید علی آقاعبداللهی است که با رشادت و از خودگذشتگی به سرمشقی مناسب برای جوانمردی و آزادگی مبدل شد، پیکر این شهید والا مقام هرگز پیدا نشد و همراهان او فقط خبر از شهادت علی آقاعبداللهی داشتند.
قاسم نوری یکی از دوستان صمیمی شهید علی آقاعبداللهی در گفت‌وگو با ایکنا به شخصیت این شهید می‌پردازد و می‌گوید: هرگز قصد ندارم که از شهید عبداللهی تعریف کنم و یا بگویم حالا که شهید شده است او از بهترین افراد بوده، من فقط حقیقت را در مورد این شهید بیان می‌کنم. من در مجلس شورای اسلامی کارمند بودم و از طریق پدر شهید آقاعبداللهی که رئیسان ما بود آشنایی داشتم اما رفاقت ما از سال 1388 آغاز شد. در بسیج فعالیت زیادی داشتم و در آن سال من شهید آقاعبداللهی را برای جذب در بسیج معرفی کردم و از این طریق رفاقت ما آغاز شد. او وارد سپاه شد، از آنجا که محل کار ما بهم نزدیک بود همیشه همدیگر را می‌دیدیم.
صدایی که دلم بی‌قرار آن است
وی در مورد شخصیت این شهید بزرگوار تصریح می‌کند: شهید آقاعبداللهی صدای گیرایی داشت و حرفی که می‌زد به دل همه می‌نشست، می‌توانم بگویم تنها صدایی که دلم برای شنیدنش تنگ شده و دوست دارم هرطور که می‌شود یک بار دیگر آن را بشنوم همین صدای شهید آقاعبداللهی است. او بسیار خنده‌رو بود و هرگز عصبانیت او را ندیدم، اهل دل‌خور شدن و خرده گرفتن از کسی نبود. بسیار دوستدار ولایت فقیه بود و می‌شد این را از صحبت‌ها و رفتارش فهمید. او بسیار پایبند اعتقادات و ولایت بود و با توجه به سن کمش با شجاعتی که داشت همواره در اتفاقات مختلف داوطلب حضور بود.
تا پای جان در کنار ولایت
نوری در مورد شجاعت و ولایت‌مداری این شهید با اشاره به خاطره‌ای بیان می‌کند: در فتنه ساله 1388 او را در بین بسیجیان دیدم و پرسیدم علی اینجا چه می‌کنی؟ نترسیدی که کشته شوی؟ پاسخ داد من فقط به خاطر آقا آمدم و هرگز از موضع خود کوتاه نمی‌آیم و انقلاب را ترک نمی‌کنم. یک بار هم باهم برای تمرین پاراگلایدر رفته بودیم و من از پریدن می‌ترسیدم خود علی هم برای بار اول بود که می‌خواست بپرد، نوبت من که شد علی متوجه شد من می‌ترسم و همین طور که با من صحبت می‌کرد ناگهان مرا به پایین پرت کرد و باعث شد تا من نیز بپرم و ترسم از بین برود.
این رفیق صمیمی با یاد کردن از شهید علی آقاعبداللهی بغض گلویش را می‌فشارد اما با همه سختی صحبت می‌کند و می‌گوید: فردی بسیار مهربان بود و همیشه حرف خود را به کرسی می‌نشاند البته حرف‌هایش همه صحیح بود ولی اگر اشتباهی داشت خود قبول می‌کرد و حرف حق را می‌پذیرفت اما زورگویی را قبول نمی‌کرد؛ به هیچ وجه از نماز اول وقت غافل نمی‌شد. علی در سن کم خود بسیار جا افتاده و بزرگوار بود.  علی بسیار دوستدار اهل‌بیت(ع) بود و برای حفاظت از دین و دفاع از حریم حرم اهل‌بیت(ع) رفت، برای من نیز چندبار موقعیت رفتن پیش آمد اما نرفتم اما علی خیلی کار درست‌تر بود.



نبوغ در کار

نوری می‌افزاید: در مسائل دینی به دلیل زندگی در یک خانواده دینی، او بسیار پای‌بند بود. پای‌بندی او به دین حتی از چهره این شهید مشخص بود. از نظر من علی نابغه بود چراکه از پس انواع کارها برمی‌آمد و ابتکار بسیار خوبی داشت. علی در مخابرات سپاه بود و وقتی برایش بی‌سیم‌های کاملاً خراب می‌آوردیم با قطعات همان بی‌سیم‌ها آن‌ها را تعمیر می‌کرد.
وی به علایق شهید آقاعبداللهی اشاره و بیان می‌کند: علی اهل هیئت بود و به هیئات اهل‌ بیت(ع) بسیار علاقه‌مند بود؛ از آن گذشته به کارهای فنی و مخابراتی نیز علاقه و استعداد داشت؛ در کنار همه این‌ها به فنون رزمی و نظامی علاقه وافری داشت و با شجاعتی تمام فنونش را فرا می‌گرفت. در بحث سقوط آزاد شاید خیلی افراد این کار را نمی‌کردند، خود من که مربی این کار هستم هنوز گاهی از پریدن نگران می‌شوم اما دیدم که علی سقوط آزاد را انجام داد و در دوران بسیجی بودنش از تیراندازی گرفته تا راپل و پرش از ارتفاع را فرا گرفت.
شب‌ها در کنار شهدا
نوری از استحکام دوستی خود با این شهید می‌گوید: دوستی ما فقط در حد بسیج و محل کار نبود، ما باهم رفت‌وآمد خانوادگی داشتیم و چندبار باهم کوه رفتیم، او بسیار به شب‌های بهشت زهرا(س) داشت، بعضی اوقات در زمان عصر به آنجا می‌رفتیم. درب‌های بهشت زهرا(س) را می‌بستند و ما از سمت حرم امام(ره) یک راه مخفی پیدا کرده بودیم که به داخل می‌رفتیم و شب در آنجا بودیم.
وی درمورد ارتباط شهید با قرآن گفت: در مجلسی که برای این شهید برپا کرده بودند یکی از دوستانش گفت فیلم کوتاهی از دوران کودکی این شهید دارد که او در حال قرآن خواندن بوده است، این فیلم مربوط به هفت سالگی علی بود و او در این فیلم در مدسه در حال قرآن خواند است. چند باری هم که باهم به هیئت رفتیم علاقه شدید او را به حضرت زهرا(س) دیدم که ایشان را مادر خطاب می‌کرد.
خاطره آخر
نوری آخرین خاطره خود از شهید علی آقاعبداللهی را چنین بازگو می‌کند: حدود 10 روز قبل از اعزامش به سوریه او را دیدم و گفت قصد رفتن به سوریه را دارم، گفتم می‌روی تا مدافع حرم شوی؟ گفت نه مدافع حرم نمی‌شوم می‌روم تا پناهنده حرم شوم. گفتم پس فرزندت چه می‌شود؟ گفت خداوند بزرگ است. با توجه به اینکه پیکر علی بازنگشت من حس می‌کنم واقعاً او پناهنده حرم شده است. با اینکه اکنون چند ماه است از شهادت او می‌گذرد هنوز باور نمی‌کنم که او شهید شده است.
خبری که باورش سخت بود
وی از لحظه شنیدن خبر شهادت علی آقاعبداللهی بیان می‌کند: ما برای آموزش راپل در منطقه دربند بودیم که پدرم با من تماس گرفت و گفت در مجلس شخصی به نام آقاعبداللهی می‌شناسم؟ من گفتم بله چطور؟ پدرم گفت گویا پسر او به تازگی در سوریه به شهادت رسیده است. من جا خوردم اصلاً یادم نبود که علی به سوریه رفته است. در حالی که خسته از آموزش‌ها از دربند باز می‌گشتم به خاطرم آمد که علی به سوریه رفته است. به پدرش زنگ زدم اما پاسخ نداد. فردای آن روز که به محل کار پدر شهید رفتم متوجه حقیقت بودن شهادت علی شدم.
این مسئول آموزش راپل در حالی که صدایش می‌لرزید ادامه می‌دهد: من و علی باهم صمیمی بودیم وقتی به منزل پدر علی رفتم حال عجیبی داشتم، گویا باهم برادر بودیم و هنوز هم که دلم از دنیا می‌گیرد یاد علی می‌کنم.
بازگشت در رسم پناهندگی وجود ندارد
وی در پایان با خواندن شعری درمورد شهدای مدافع حرم از اثر رسمی که شهید آقاعبداللهی باب کرد در وصیت‌نامه خود افزود: من همیشه این بیت را زمزمه می‌کنم؛ ای که از تربت من می‌گذری روضه بخوان، نام زینب شنوم زیر لهد گریه کنم. من نیز در وصیت‌نامه خود نوشته‌ام اگر در راه دفاع از حریم حرم و انسانیت به شهادت رسیدم، روی سنگ قبرم نام مدافع حرم را به پناهنده حرم تغییر دهند. تمام مدافعان حرم، حقیقتاً مدافع حرم نیستند و در واقع پناهندگان حرم هستند مدافع حرم تنها کسی است که پرچمش بالای گمبد حرم حضرت زینب(س) قرار دارد و نام او عباس بن علی(ع) است. من مطمئنم پیکر علی باز نمی‌گردد چراکه پناهنده حرم شده است.
امیر صالحی
captcha