«خوب، بد، جلف» عنوان نخستین تجربه پیمان قاسمخانی فیلمنامهنویس سینما و تلویزیون در مقام کارگردان است. این فیلم اثری سرگرمکننده است که جلب گیشه را برای کارش در نظر گرفته است و در رسیدن به این خواسته نیز توانسته موفق بوده است؛ جدا از این ویژگی میتوان از دو منظر دیگر به این اثر نگاه کرد: ابتدا دیدی کاملا فنی که مد نظر این یادداشت نیست. دوم نگاه مد نظر این مطلب که در آن، مضامین اخلاقی و مفهومی مدنظر قرار گرفته باشد. پیش از پرداختن به این موضوعات تنها در یک جمله درباره داشتههای فنی فیلم بگویم که از بُعد فنی این اثر سینمایی کاری قابل قبول محسوب میشود که در بحث کارگردانی توانسته استانداردهای لازم سینمای کمدی را رعایت کند.
مسائل مرتبط به این فیلم را باید به چند دسته تقسیم کرد؛ نخست بحث شوخی کلامی در این فیلم است که در برخی مواقع کمی زننده است و گاهی اوقات برای خانوادهها مناسب نیست، البته کارگردان ممکن است بهدرستی بگوید که ژانر طنز چیزی جدای از این گونه شوخیهای کلامی نیست، اما ما که خود را پیرو سینمای جهان نمیدانیم، زیرا معتقدیم سینما جدا از سرگرمی رسالت فرهنگسازی نیز دارد، اتفاقی که مسلماً در فیلمهایی نظیر «خوب، بد، جلف» روی نمیدهد!
بحث دیگر در این فیلم به موضوع حجاب بر میگردد که در برخی سکانسها خط قرمز را هم رد کرده است. این اتفاق درباره برخی بازیگران زن شکلی عیان و مشخص دارد، به نحوی که این سوال در ذهن پیش میآید اداره نظارت و ارزشیابی وزارت ارشاد در هنگام دادن پروانه نمایش به این فیلم چگونه فیلم را دیده است؟ در کنار این نقد میتوان به مسئلهای دیگر هم اشاره کرد آنهم شکستن قبح فعل حرام در فیلم است که در بخشی که حمید فرخنژاد و ژوله اجرای آن را بر عهده دارند قابل مشاهده است.
البته ممکن است این موضوع مطرح شود که در این کار پیامهای اخلاقی نیز وجود دارد! گفتهای که کاملا درست است، چون اصولاً هیچ فیلمی در سینمای کشور ما ساخته نمیشود که در آن به برخی از اخلاقیات توجه نشده باشد، اما نحوه پرداختن به موضوع است که اهمیت دارد، زیرا اگر اینگونه نباشد باید فیلمهای سوپرمارکتی را هم کارهای اخلاقی دانست.
نکتهای دیگر به زمان اکران این فیلم بر میگردد؛ همه بهخوبی میدانیم اکران نوروزی بهترین زمانی است که معمولاً صاحبان فیلمهای تجاری میخواهند در آن زمان فیلمشان روی پرده رود، اما بحث اصلی اینجاست در ایامی که بسیاری از نقاط کشور درگیر مراسم عزاداری ایام فاطمیه هستند باید فیلمهایی اینچنینی روی پرده رود؟ آیا نمیشد سیاستی اندیشید که در ایام فاطمیه فیلمهایی با حال و هوای این ایام به نمایش درآید؟ جواب این پرسش را هم میبایست مسئولان سینمایی بدهند، زیرا آنگونه که از ظواهر مشخص است برای آنها بالا بردن آمار فروش سینما بر مناسبتهای مذهبی اولویت دارد!
البته ضعفهای مفهومی که برای فیلم «خوب، بد، جلف» بر شمردیم تنها محدود به این فیلم نمیشود، بلکه اکثر فیلمهایی که عنوان کمدی را یدک میکشند چنین مشکلی را دارا هستند؟ این معضل در شرایطی است که میتوان فیلمهایی ساخت که هم مردم را بخنداند هم اینکه در آنها نکتهای مثبت تبلیغ شود. این ویژگی در بسیاری از فیلمهای طنز دهه 60 و 70 بهخوبی قابل لمس میشد، ولی متاسفانه این ژانر در سالهای اخیر راه خود را گم کرده است.
در ادامه این مطلب یک سوال مهم وجود دارد، آنهم اینکه چرا مردم از فیلمهایی نظیر «خوب، بد، جلف» و «طبقه حساس» استقبال میکنند؟ آیا مشکل را باید در سلیقه مردم جستجو کرد؟ جواب این سوال کاملاً مشخص است و بهنوعی در ابتدای این بحث به آن اشاره شد. سلیقه تماشاگران در سینما قابل هدایت است، برای همین وقتی در سینما و تلویزیون دائماً چنین کارهایی تولید میشود طبیعی است تماشاگر بعد از مدتی جذب چنین کارهایی شود!
در پایان راهکار رهایی از این معضل در سینما کمدی چیست؟ آیا باید این فیلمها را از پرده پایین کشید؟ جواب این سؤال خیر است، زیرا این رویکرد به هیچوجه جواب نمیدهد، اما میتوان فرهنگسازی انجام داد که این وضعیت اصلاح شود، آنهم اینکه با سفارش ساخت کارهای خوب در حوزه طنز به فیلمسازانی که دغدغه اخلاق در سینما را دارند شرایطی بهوجود آوریم که در یک برهه زمانی مشخص سینمای ما به سمت کارهای متناسب با فرهنگ ایرانی ـ اسلامی هدایت شوند.