به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، در راستای معرفی شخصیت استاد حسین انصاریان به عنوان خطیبی توانمند و مترجم و مفسر قرآن، گفتوگویی با آیتالله علوی بروجردی، مدرس حوزه علمیه داشتیم که از نظرتان میگذرد؛
ـ چگونه با استاد انصاریان آشنا شدید و ایشان در آن زمان چه جایگاهی از نظر علمی و دینی داشتند؟
سابقه آشنایی من با استاد انصاریان به گذشتههای دور برمیگردد. متولد قم هستم. بعد از فوت مرحوم آیتالله بروجردی در دهم فروردین سال 40 بود که پدرم تقریباً در شهریور همان سال به تهران رفتند و در تهران ماندند و در مسجد فخریه در خیابان امیریه اقامه جماعت میکردند من هم در مسجد فخریه رفت و آمد داشتم و در آن ایام دبیرستان را در تهران طی کردم و سال 47 به قم برگشتیم. در ایام تحصیل در دبیرستان در مسجد فخریه از منبر استاد انصاریان بهرهمند بودم. یکی از دوستان پدر به نام «حاج مرتضی قیاسی» مرید استاد انصاریان بود و ایشان را مکرر به مسجد فخریه دعوت میکرد. شیوه صحبت و بحثهای ایشان برای من خیلی جذاب بود. جوانهای زیادی هم شرکت میکردند.
در سال 47 به قم آمدیم که ایشان هم مدتی در آن ایام قم بودند که من خدمتشان رسیدم. از آن زمان تاکنون از نزدیک خدمت ایشان آشنایی دارم. از نظر من استاد انصاریان امروز در عرصه تبلیغ، آموزش و منبر از شخصیتهایی است که باید زندگیاش بررسی، و به عنوان یک الگو برای بسیاری از فضلا و اهل حوزه معرفی شود؛ چرا که ایشان بازمانده و ادامهدهنده همان سبک، منبری هستند که گذشتگان ما داشتند.
ایشان حتی سالها قبل از انقلاب به تمام معنا به عنوان یک منبری شاخص در تهران مطرح بود. پیش از انقلاب زیاد تبلیغ میرفتم. یک بار که ایلام رفته بودم مرحوم «شیخ احمد کافی» در ایلام تبعید بودند. یک شب شیخ احمد کافی به من زنگ زدند که امشب جمعی از دوستان از تهران میآیند و شما هم بیایید با آنان مأنوس باشید. رفتم آنجا و دیدم جماعتی از تهران آمدهاند و حضرت آقای انصاریان هم تشریف دارند و مأنوس شدیم. سبک و سیاقی که ایشان در سخنرانی دارند سبک و سیاق گذشتگان ماست؛ یعنی از منبر به عنوان سخنگویی برای سیاسیکاری استفاده نکردند. آن رابطه بین خطیب و اهلبیت(ع) و سیدالشهدا(ع) محفوظ بوده و هست. به خاطر ندارم که ایشان سخنرانی کرده باشند و روضه نخوانده باشند؛ روضه، زیبا و فوقالعاده میخواندند. شخصی به مرحوم آیتالله بروجردی گفته بود که آقا شما منبر هم رفتید؟ ایشان فرمود: «بله من زیاد منبر رفتم.» ایشان 36 سال در بروجرد بودند و منبر میرفتند. گفته بودند: «در منبر روضه هم میخواندید؟» ایشان فرموده بودند: «بله روضه هم میخواندم» و روضه هم خوب میخواندند. روضهخوانی و منبر اساس کار ماست؛ یعنی در واقع بزرگان مراجع ما همیشه دلشان میخواست نامشان در زمره مرثیهخوانهای سیدالشهدا(ع) ثبت و ضبط شود و این افتخار بزرگی است.
ـ درباره تسلط ایشان بر مباحث علمی و روضهخوانی در نمابر بیشتر توضیح دهید.
استاد انصاریان از لحاظ حفظ شئون منبر و خطابه از آغازی که شروع کردند تا به امروز انصافاً این رویه را ادامه دادند. مضافاً ایشان در فن خطابه و منبر هنری دارند که میتوانند طبقات مختلف را جذب کنند؛ یعنی فقط جوانها نبودند که از ایشان استفاده میکردند، بلکه همه اقشار استفاده میکنند؛ لذا الان هم اینگونه است. این هنری است که از هر کسی برنمیآید. مرحوم آقای فلسفی هم اینطور بودند. ایشان تا آخر منبرش همینگونه بود.
مرحوم «شیخ عباسعلی اسلامی» نقل میکردند که یک سال، قبل از محرم، همراه با همه خطبا خدمت مرحوم بروجردی رسیدیم. همه خطبای طراز اول و حتی روضهخوانهای خانگی بودند. مرحوم آیتالله بروجردی خطاب به این جمع فرمودند: «شما همگی در یک جهت اشتراک دارید و آن اینکه شما رابطه مرجعیت و حوزه با مردم هستید. اگر شماها نباشید مرجعیت و حوزه اثرگذار نخواهد بود.» و فرمودند: «بساط آقا حجت بن الحسن وامدار بساط سیدالشهدا(ع) است. اگر آنها نباشند، اینها هم نیستند.»
این قصهای است که متأسفانه در حوزه کمرنگ شده است. قبلاً منبر رفتن در حوزه خیلی وسیعتر بود. بزرگان حوزه همه منبر میرفتند. بسیاری از مراجع الان ما همه در رشته منبر بودند. حتی استاد بزرگوارمان آیتالله وحید خراسانی هم در تهران منبر میرفتند. منبر در گذشته اینطور نبود که به قول معروف آن کسانی که در حوزه کارشان نگرفته بود منبر بروند. بزرگانی داشتیم که مجتهد بودند و منبر میرفتند. یادم است که در خانه آیتالله بروجردی مرحوم شیخ ابوالفضل زاهدی منبر میرفتند. شیخ ابوالفضل صاحب رساله بود، حتی بعد از آیتالله بروجردی رساله نوشت، خیلی هم متشخص بود، مسجد اعظم هم منبر میرفت! خود ایشان میگفت: «من حجت هستم برای همه، چون هم مجتهد هستم، هم منبری».
ـ برای اینکه یک خطیب بتواند در منبر موفق باشد، چه نکاتی را باید رعایت کند؟
یکی از نکاتی که در عرصه منبر باید مورد توجه قرار گیرد این است که منبر باید با قرآن و معارف و معالم و فضائل اهلبیت(ع) عجین باشد و از این حقایق خارج نشود که حقیقتاً استاد انصاریان خیلی خوب بر این جهت تکیه دارند و از امتیازات بسیار مهم ایشان تکیه بر قرآن و معارف قرآن است.
مرحوم «شیخ محمدرضا جعفری» معتقد بودند کل مسائل مربوط به ولایت و امامت را میتوانیم از قرآن استخراج کنیم و نیاز به حدیث نیست. ایشان؛ چه در درسهایی که هم به عنوان تفسیر عنوان میفرمودند و چه در منبرهایشان بر آیات قرآن تکیه میکنند. این خود نوعی آموزش است که ما چقدر میتوانیم از قرآن استفاده و بهرهبرداری کنیم. یک بُعد شخصیت ایشان که از نظر من خیلی بعد والایی است، مسئله خطابه، منبر و حفظ ارتباط با مردم است. دوران گذشته را به یاد دارم که این منبرها چه اثراتی داشت. از جلسات گذشته و جمعیتهای آن دیگر خبری نیست و فقط تنها کسی که مانده استاد انصاریان است که سخنرانیهایشان ازدحام و اجتماع دارد. جمعیت شبهای احیای ایشان جمعیت عظیمی است، این اجتماع نشاندهنده همان منبر اصیل است.
ـ برای اینکه یک عالم به قرآن بتواند در حوزه ترجمه قرآن دست به قلم شود و به نگارش ترجمه و تفسیر بپردازد باید از چه ویژگیهایی برخوردار باشد؟
از بزرگان منبر میشنویم که مرحوم «حاج شیخ جعفر شوشتری» زمان ناصرالدین شاه در مسجد سپهسالار با جمعیت عظیمی منبر میرفت. این در واقع هویتی است که به وسیله ایشان حفظ میشود و این از نظر من بسیار ارزشمند است. نکته قابل توجه درباره استاد انصاریان مسئله مغفول مانده از نگاه برخی از متخصصان حوزه نسبت به ترجمه قرآن است که ایشان با ترجمه قرآن خود و ترجمه دیگر متون اصلی به این نکته حائز اهمیت توجه کردهاند؛ چرا که ترجمه قرآن ریشه و پایه اصلی و واسطه آشنایی مردم با معارف قرآن است.
مسلماً خیلی شخص باید ادیب باشد و در ادبیات عرب رشد کرده باشد تا بتواند قرآن را ترجمه کند که الحمدلله استاد انصاریان به خوبی از عهده آن برآمدهاند و این کار برجسته و فوقالعادهای است که ایشان موفق شدهاند.
ـ نظرتان درباره آثاری که به قلم ایشان منتشر شده است چیست؟
از جمله کارهای ایشان مسئله تألیف است. یکی از مشکلاتی که الان در سطح دانشگاهی و دبیرستان و عمومی با مردم داریم فقدان کتابهای خوبی است که در موضوعات مختلف در دسترس باشد، گاهی اوقات افراد کتاب مینویسند، اما بحثهایی است که به درد مردم نمیخورد و سلیقه در انتخاب موضوع ندارند. ایشان در موضوعات مختلفی که مورد حاجت مردم بوده است از اول دست به قلم بودند. از گذشته ایام همیشه کسانی از روحانیت موفق و تأثیرگذار بودند که این قدرت را داشتند که با مردم ارتباط برقرار بکنند. ارتباط با مردم پیدا کردن در چند راه است؛ یکی سخنرانی که خوشبختانه ایشان دارند و دیگری قلم است. قلم راه ارتباطی با مردم است. وقتی لیست تألیفات ایشان ملاحظه میشود توفیقات، بسیار معلوم است، خصوصاً آثاری که در پرتو ادعیه معصومین(ع) نوشتهاند.
ادعیه یکی از ثروتهای ماست. این مرتبه اوج منبر است. بنایی که شیعه از نظر دعا دارد هیچ فرقه و مکتب دینی ندارد. ایشان با پرداختن به این معنا در واقع آن غنا و ثروتی که ما به عنوان دعا در شیعه داریم را در اختیار عامه مردم میگذارند. نکته دیگری که از ابعاد شخصیت ایشان میخواهم بیان کنم مسئله روضهخوانی است. گاهی از اوقات اثر روضه و اشعار و لحنی که روضه با آن خوانده میشود آنقدر قوی و تأثیرگذار است که یک ساعت صحبت کردن این تأثیر را ندارد و ایشان مقیّد هستند و روضههایی که میخوانند و انتخاب میکنند بسیار فوقالعاده است.
مرحوم «مناقبی» با «علامه مداح» کاشان منبر میرفتند. در مسیر برگشت در قم به منزل ما آمدند. زندهیاد مناقبی گفتند: «میخواهم خدمت علامه طباطبایی برسم.» علامه مداح گفت: «من هم میآیم.» من هم گفتم: «من هم میآیم.» سه نفری راه افتادیم و منزل علامه رفتیم که خدا غریق رحمتشان کند. ایشان تا دید علامه مدّاح آمده گفت: «دلم میخواهد که روضهای برای من بخوانی.» علامه مداح هم همان طور که نشسته بود شروع به روضه خواندن کرد و اشعاری از ایرج میرزا در مصیبت علیاکبر(ع) خواند. «رسم است هر که داغ جوان دید دوستان***رأفت برند خاطر آن رنجدیده را». ایشان هم گریه میکرد. واقعاً هم گریه میکرد؛ یعنی اشک روی محاسنش میریخت تا به این شعر رسید: «بعد از پسر دل پدر آماج تیر شد*** آتش زدند لانه مرغ پریده را» علامه طباطبایی گفت: «أعد، دوباره بخوان». دوباره خواند. ایشان گریه کردند. باز فرمودند: «أعد». سه چهار بار گفت و علامه مداح خواند. روضهاش تمام شد. ایشان با همان حال گریه و بکایی که داشت گفت: «حاضر بودم تمام المیزان را میدادم و این شعر را من میگفتم». «بعد از پسر دل پدر آماج تیر شد***آتش زدند لانه مرغ پریده را» عرض کردم کمالات ایشان زیاد است و ما همهاش را نمیتوانیم بگوییم.
مطلب دیگر در مورد ایشان انتخاب مطلب در سخنرانی و شیوه بیان آن است. این خیلی هنر بزرگی برای ایشان است. گاهی اوقات خود من شاهد بودم حالا یا تلویزیون یا پای منبر این مطلب را بعضی شنیدند یا خواندند؛ مثلاً قصهای از امیرالمؤمنین صلوات الله و سلامه علیه. اما ایشان وقتی نقل میکند همه وجود انسان را تکان میدهد و انسان را میبرد در همان حال و هوای خانه علی بن ابیطالب(ع) در کوفه و آن نان جویی که ایشان با زانو میشکند و آن کسی که رو به «فضّه» میکند که بابا یک ذره گوشت در این خانه نیست، این پیرمرد است نمیتواند. اینکه انسان چه مطلبی را برای گفتن انتخاب بکند و چگونه بیان کند خیلی مهم است. منبر اگر یکسره بحث باشد کسل کننده میشود. مردم حوصله ندارند، مردم که طلبه نیستند که بنشینند درس گوش کنند. لابلایش باید تمثیل قصه و شعر و تاریخ باشد.
ما الان نمونه کار خودمان را در دنیا نداریم؛ چون در دنیا خطابه سیاسی هست؛ مثل فیدل کاسترو که چهار ساعت خطابه میخواند. در انقلاب کبیر فرانسه خطیبهای بزرگی داشتیم، اما اینکه با عامه مردم از همه مطالب گفته بشود و این تلفیق و این ترکیب، هنری خاص است. استاد انصاریان واجد این فضیلت هم هستند مثل فضیلتهای دیگری که دارند. مسئله دیگری که ما در ارتباط با مردم داریم غیر از قلم و سخن و بیان، عمل است. عمل خیلی تأثیرگذار است. خدا آیتالله بروجردی را رحمت کند. آیتالله سیستانی از ایشان نقل میکردند که فرمودند قبل از محرم طلبهها را نصیحت میکردند و میفرمودند: «تبلیغ که میروید، نمیخواهد اسلام را تبلیغ کنید. من خواهش میکنم شما عقاید مردم را خراب نکنید». بعد ایشان فرموده بودند: «توجه داشته باشید مردم عقاید خودشان را با برهان و استدلال یاد نگرفتهاند. نوعاً عالمی در شهری بوده است و عملکرد آن عالم و سیره عملی او، عمده مردم را به دین علاقهمند کرده است. من میگویم آن اعتقاد را خراب نکنید شما که میروید در جایی، عمل شما طوری نباشد که منافات با آن ذهنیت آنها پیدا بکند. اگر خلاف آن ذهنیت باشد، مردم دست میکشند. هر جا عالمی متقی و صاحب عمل بوده است، مردم مسئلهدان و متدین هستند».
ـ از دیگر ویژگیهای استاد انصاریان برایمان بگویید.
مسئله دیگر اینکه استاد انصاریان عاشق سیدالشهدا(ع) در بالای منبر نیست، پایین منبر هم همینطور است. آن کسانی که با ایشان عتبات رفتند، دیدند که آن عاشقی و شیدایی فقط در بالای منبر و وقت روضه خواندن نبود و در حالات شخصی هم هست. ایشان به قول معروف وابسته است. زمانی ایشان میخواستند در بیت مرحوم آیتالله بروجردی منبر بروند. آقای بزرگواری قبل از ایشان منبر بود. ایشان نسبت به مطلبی که فردی درباره امیر مؤمنان(ع) نوشته بود خیلی تند صحبت کرد. استاد انصاریان در فاصله بین دو منبر صدایش کردند. من متوجه میشدم که چه میفرمایند. فرمودند: «لازم نیست اینقدر عصبانی شوی. حضرت علی(ع) در حفظ خداست. امام علی(ع) در حصن حصین خدا جای گرفته است. خدا متصدی حفظ علی بن ابیطالب(ع) شده است. من و تو لازم نیست زیاد غصه بخوریم».
استاد انصاریان این سخن را با تمام وجود میگفت و به آن معتقد بود. بعد فکر کردم دیدم 70 سال لعنت کردن بالای منبر به علی بن ابیطالب(ع) ضربه نزد، بچههایش را کشتند به او لطمه نزد. این حصن خداست. همان حرفی بود که آن پیرمرد به هارون گفت در هنگامی که در محل مدفن علی بن ابیطالب(ع) که هارون در آنجا به شکار رفته بود. سگ شکاری رفت آنجا نشست و شکار نگرفت. باز دیگر حیوانات را فرستاد آنها هم نشستند. جستجو کرد ببیند چیست و اینجا چه خبر است؟ مردم میترسیدند بگویند. هیچ کس هیچ چیزی نگفت. پیرمردی را آوردند و او هم گفت: «امان به من میدهی یا نه؟» گفت: «هارون اینجا قبر امام علی(ع) است. خدا اینجا را حرم خودش قرار داده است. مردم و حیوانها هم اینجا پناه میآورند».
این واقعاً باور ایشان است. با تمام وجود معتقد و ملتزم است و همین سبب تأثیرگذاری کلام او است. الحمدلله آن ارتباطی که ایشان با مردم در سطح وسیع داشتند از آن روز اولی که ما ایشان را شناختیم تا به امروز قوی و متین حفظ شده است. ایشان همیشه مورد عنایت و اعتماد مراجع، و کمک برای حوزهها و مروج این روحانیت اصیل و مستقل بودهاند و در این مسیر حرکت کردهاند. یک نکته دیگر اینکه آن زمان که ما قم آمده بودم بعضی از اساتید به من سفارش و نصیحت میکردند که حتماً سعی کن ممحض در تحصیل باشی. استاد انصاریان در این بحثهای حوزوی ممحض بوده است؛ یعنی هیچ کار دیگری غیر از همینها را نپذیرفته است و از آن وقتی که من یادم است جزء افرادی نبود که پشت سر هم ده تا منبر برود. منبر رفتن ایشان حد داشت که به تحصیل لطمه نزند و در غیر ایام تحصیل که ایشان فراغت بیشتر داشت و مینوشت. اهل قلم بود. وجودش وقف بود یا برای گفتن یا برای نوشتن.
ایشان خودش را به طور 24 ساعته در خدمت امام زمان(عج) و در خدمت علی بن ابیطالب(ع) میدید. ایشان ممحض به تمام معنا در کار اهلبیت(ع) بود و لذا این توفیق بزرگی است. کسانی که معمولاً در کار منبر هستند، کمتر اهل نوشتن هستند. در بین فقها هم همین طور است. کم میشود فرد مؤلف خیلی قوی باشد و استاد خیلی موفقی هم باشد. این دو کمتر با هم جمع میشود و این عنایتی است که خدا به ایشان کرده است. یکی دیگر از نکات پیرامون شخصیت ایشان تکراری نبودن مطالب و تسلط کامل به اطراف موضوعاتی است که طرح میکنند که این خود از مسائل بسیار مهمی است که در او حدی از افراد مشاهده میشود. سالهاست که در مراسم بزرگداشت حضرت آیتاللهالعظمی بروجردی، استاد انصاریان سخنرانی میکنند و من تمام آنها را ملاحظه کردم. عدم تکرار در مطالب و انتخاب موضوع و تسلط کامل به اطراف موضوع بسیار قابل توجه است. هر بار مطالبی نو در موضوعی جالب و نو را به تناسب حضار در مجلس طرح میکنند. همچنین باید بگویم که ایشان با تمام وجود معتقد به مرحوم آیتالله بروجردی هستند و نکات زیادی را از زندگی ایشان بررسی و طرح کردهاند. من نیز برای ایشان دعای خیر و آرزوی توفیقات روزافزون داریم.