به گزارش ایکنا از اصفهان، در یادداشتی به قلم داریوش اسماعیلی، معاون فرهنگی جهاد دانشگاهی واحد اصفهان به مناسبت فرا رسیدن ماه شعبان آمده است: سفری آغاز شده و ما در ابتدای این راهیم و در آستانه ورود به آن شهر، جایی که همیشه دلمان آنجا بوده است و در هر باغ و سبزهزار و در کنار هر آبشار و جریان هر رودی و در دل هر جنگل زیبایی و یا در وسعت تخت و آرام و سکوت رازآلود هر کویری، همیشه نشاط و انس و طراوت و لطف و آرامش و عمق و شکوه آن را جستجو کردهایم. در لطافت حرکت قاصدکی بر پهنه دشتی سبز و وسیع که تا چشم کار میکند، ادامه دارد و در زیبایی مسحورکننده شکوفههایی سفید، آذین نشسته بر لباس تازه درختان، آویخته بر شاخههای ترد و خیس و در رقص زیبای سنجاقکها بر فراز رودی تند و در کنار مزرعهای از شبدرهای تازه و نورس و در پیچش گیسوان دخترکان باغ در نسیم بهار و در درخشش و انعکاس خیرهکننده خورشید بر قطرههای پاشیده بر چهره برگ، افتاده در زیر پای کفشدوزکی زیبا در پای سپیداری بلند و در عطرِ...
همیشه و همیشه با دیدن این زیباییها، روحمان پرواز کرده است، از تن جدا شدهایم و به این سرزمین آشنا که فراموشش کرده بودیم، رسیدهایم. وارد سرزمینی جدید شدهایم، سرزمینی ناشناخته اما آشنا! انگار که همیشه آن را میشناختهایم و آنجا بودهایم، اما فراموشش کرده بودیم؛ سرزمینی زیبا، شهر رؤیا، سرزمین ماوراء، شهرِ شعبان!
اینک در آستانه ورود به این سرزمین هستیم و در دنبال راهنمایی آشنا که با این مسیر و شهر به خوبی آشناست و زیباییهایش را میشناسد. خود را به او میسپاریم و در لذت سکرآور زیباییهای این شهر غرق میشویم.
مناجات شعبانیه:
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ: خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و شنواى دعایم باش، آنگاه که مىخوانمت و صدایم را بشنو، گاهى که صدایت میکنم و به من توجّه کن، هنگامىکه با تو مناجات مىنمایم.
دعا: خواندن.
مناجات: راز و نیاز با خداوند، به نحوی که غم را از دل میبرد و واجد ویژگی پنهانی و خصوصی بودن است.
ندا: بانگ، اعلان، خطاب دارای ویژگی علنی بودن. رابطه دعا و ندا عموم و خصوص من وجه است، یعنی بعضی دعاها نداست و بعضی ندا نیست و بالعکس.
دعا با صلوات بر پیامبر و آل او آغاز میشود، تا آنچه را در پی میآید، در مسیر و شاهراه درست خود قرار دهد. خواستهها و درخواستها را به دعوت سرازیر شدن صلوات و درود خداوند بر محمد(ص) و خاندان پاک او گره زده و در پی آن و برای نیل به آن قرار میدهد، تا از سویی جلب رحمت خدا را شامل شود و از سویی خواستهها و گفتوگوها همه از جنس همان دعوت و خواستهای باشند که پیامبر آورده است و آنچه در این مسیر و شاهراه اصلی هدایت قرار بگیرد، ناگفته مجاب خواهد بود.
سپس دو «بشنو»، یکی دعایم را و دیگری ندایم، هنگامی که تو را میخوانم و هنگامهای که تو را ندا میکنم. گویی این دو بشنو، دو«اسمع»، دو پاسخ به آن دو بخوان، دو«اقراء» اوست! اقراء باسم ربک الذی خلق... اقراء و ربک الاکرم. (فرمانهایی که هر چند به پیامبر است، اما ما را نیز دربر میگیرد)، دو پاسخ انسان به دو امر خدا و این دو را در نور آن دو دیگر میتوان فهمید و به آن نزدیک شد.
کلماتی که نوشته نشدهاند، اما حضورشان به شدت حس میشود، آیاتی سفید در بین سطور، تفسیر و روح این دو پاسخ. نشانه قرار گرفتن انسانی مخلوق در برابر پروردگاری خالق. بشنو که دارم میخوانمت و همانطور که تو از من خواستهای، دعایم با اسم و نشانه تو همراه است و ندایم نیز از کرم توست. دعاهایم پاسخی است به دعوت خواندن تو، ای خداوندِ خالق، تا مخلوقیتم را و هیچ بودنم در مقابل تو را فراموش نکنم. از این هیچ از این نی، بشنو. بشنو از نی....
چقدر بیپرده و صریح و صمیمی با خدا سخن آغاز میکند، من و تو؛ ضمیرها چقدر صریح و بیتکلف و دوستانهاند و در این شلوغی و ازدحامی که من را از خود بیخود کرده و سرگرم خویش میکند، مرا دلگرم خود میسازد و در کار خویش. گویی فقط من هستم و خدا و دیگر هیچ و اگر نبود که او اکرم کریمان است و خود را چنین نامیده، در مقابل چنان عظمتی چه جرأتی برای این خواندن میماند. این جرأت را برای خواندنش هم او ایجاد کرده است و اینک این مخلوق را در حالتی قرار داده تا با او گفتوگو کند. اقراء او و اسمع ما نشانه و باب گفتوگوی انسان و خداست که بخشش کریمانه او بازش نموده و الا تا ابد بسته میماند. اقراء او زبان ما را باز کرده است تا او را بخوانیم و با او سخن بگوییم. بخوانیم هر آنچه را که او نوشته است، بر دل این جهان و بر پشت هر برگی و در درون هر دانهای و بر لوح هر قلبی و ...، باید آیات و نشانهها را خواند و همه را هم به اسم او خواند که نشانههای اویند. آری در پس همه این خواندنها باید او را خواند، که او خالق است و نشانش در همه جا و نامش بر همه چیز هویداست.
اما وقتی او اسمعالسامعین است، چه جای این است که بگوییم بشنو؟ درخواست ما از او که بشنودمان، از چه حکایت میکند و چه معنایی میدهد؟ شاید با این بیان میخواهیم همه درخواستها و صدا زدنهایمان را در خلوت و جلوت تنها به گوش او برسانیم و تنها با او در میان بگذاریم، این است که چنین تکرارش میکنیم تا اغیار را بزداییم و یار را دریابیم. خانه از اغیار خالی میکنیم و تنهایی و تنها با او سخن میگوییم. از سویی دیگر، این تکرار شوق انسانی را تجلی میدهد که امیدوار به شنیده شدن است. چقدر دنیا تاریک و تار بود و انسان بیپناه و وانهاده و رها، اگر امیدی به شنیده شدن نداشت. بزرگترین مطالبه ما از خداوند همین شنیده شدنمان است.
آنچه در پیش داریم، هم از جنس دعاست و هم مناجات و هم ندا. باید هم به پنهانی و فقط با او گفت و در گوش او نجوایش نمود و هم در علن و به بانگ بلندش آشکار کرد و از سوی دیگر، باید نجواهای پنهانی او را در گوشمان و در عمق جانمان بشنویم و آشکارا نداهای او را در علن و در آغوش گرفتنهایش را حس کنیم و اجابتهایش را بشنویم و ببینیم و اقرار کنیم. اینها فقط کلماتی و اورادی برای چرخاندن در زبانها و دهانها نیستند، کلیدهای گشودن درهای بسته قلبهای ما و نجواهای عاشقانه علی(ع) است.
یادداشت از داریوش اسماعیلی/ معاون فرهنگی جهاد دانشگاهی واحد اصفهان
انتهای پیام