سرزمین نجوا
کد خبر: 3706953
تاریخ انتشار : ۲۹ فروردين ۱۳۹۷ - ۱۷:۳۵
مناجات شعبانیه/ برداشت اول؛

سرزمین نجوا

گروه معارف- ماه شعبان رسید؛ اینک در آستانه ورود به این سرزمین هستیم و در دنبال راهنمایی آشنا که با این مسیر و شهر به خوبی آشناست و زیبایی‌هایش را می‌شناسد. خود را به او می‌سپاریم و در لذت سکرآور زیبایی‌های این شهر غرق می‌شویم.

به گزارش ایکنا از اصفهان، در یادداشتی به قلم داریوش اسماعیلی، معاون فرهنگی جهاد دانشگاهی واحد اصفهان به مناسبت فرا رسیدن ماه شعبان آمده است: سفری آغاز شده و ما در ابتدای این راهیم و در آستانه ورود به آن شهر، جایی که همیشه دلمان آنجا بوده است و در هر باغ و سبزه‌زار و در کنار هر آبشار و جریان هر رودی و در دل هر جنگل زیبایی و یا در وسعت تخت و آرام و سکوت رازآلود هر کویری، همیشه نشاط و انس و طراوت و لطف و آرامش و عمق و شکوه آن را جستجو کرده‌ایم. در لطافت حرکت قاصدکی بر پهنه دشتی سبز و وسیع که تا چشم کار می‌کند، ادامه دارد و در زیبایی مسحورکننده شکوفه‌هایی سفید، آذین نشسته بر لباس تازه درختان، آویخته بر شاخه‌های ترد و خیس و در رقص زیبای سنجاقک‌ها بر فراز رودی تند و در کنار مزرعه‌ای از شبدرهای تازه و نورس و در پیچش گیسوان دخترکان باغ در نسیم بهار و در درخشش و انعکاس خیره‌کننده خورشید بر قطره‌های پاشیده بر چهره برگ، افتاده در زیر پای کفشدوزکی زیبا در پای سپیداری بلند و در عطرِ...
همیشه و همیشه با دیدن این زیبایی‌ها، روحمان پرواز کرده است، از تن جدا شده‌ایم و به این سرزمین آشنا که فراموشش کرده بودیم، رسیده‌ایم. وارد سرزمینی جدید شده‌ایم، سرزمینی ناشناخته اما آشنا! انگار که همیشه آن را می‌شناخته‌ایم و آنجا بوده‌ایم، اما فراموشش کرده بودیم؛ سرزمینی زیبا، شهر رؤیا، سرزمین ماوراء، شهرِ شعبان!
اینک در آستانه ورود به این سرزمین هستیم و در دنبال راهنمایی آشنا که با این مسیر و شهر به خوبی آشناست و زیبایی‌هایش را می‌شناسد. خود را به او می‌سپاریم و در لذت سکرآور زیبایی‌های این شهر غرق می‌شویم.
مناجات شعبانیه:
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ: خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و شنواى دعایم باش، آنگاه که مى‏خوانمت و صدایم را بشنو، گاهى که صدایت می‌کنم و به من توجّه کن، هنگامى‏که با تو مناجات مى‏نمایم.
دعا: خواندن.
مناجات: راز و نیاز با خداوند، به نحوی که غم را از دل می‌برد و واجد ویژگی پنهانی و خصوصی بودن است.
ندا: بانگ، اعلان، خطاب دارای ویژگی علنی بودن. رابطه دعا و ندا عموم و خصوص من وجه است، یعنی بعضی دعاها نداست و بعضی ندا نیست و بالعکس.
دعا با صلوات بر پیامبر و آل او آغاز می‌شود، تا آنچه را در پی می‌آید، در مسیر و شاهراه درست خود قرار دهد. خواسته‌ها و درخواست‌ها را به دعوت سرازیر شدن صلوات و درود خداوند بر محمد(ص) و خاندان پاک او گره زده و در پی آن و برای نیل به آن قرار می‌دهد، تا از سویی جلب رحمت خدا را شامل شود و از سویی خواسته‌ها و گفت‌وگوها همه از جنس همان دعوت و خواسته‌ای باشند که پیامبر آورده است و آنچه در این مسیر و شاهراه اصلی هدایت قرار بگیرد، ناگفته مجاب خواهد بود.
سپس دو «بشنو»، یکی دعایم را و دیگری ندایم، هنگامی که تو را می‌خوانم و هنگامه‌ای که تو را ندا می‌کنم. گویی این دو بشنو، دو«اسمع»، دو پاسخ به آن دو بخوان، دو«اقراء» اوست! اقراء باسم ربک الذی خلق... اقراء و ربک الاکرم. (فرمان‌هایی که هر چند به پیامبر است، اما ما را نیز دربر می‌گیرد)، دو پاسخ انسان به دو امر خدا و این دو را در نور آن دو دیگر می‌توان فهمید و به آن نزدیک شد.
کلماتی که نوشته نشده‌اند، اما حضورشان به شدت حس می‌شود، آیاتی سفید در بین سطور، تفسیر و روح این دو پاسخ. نشانه قرار گرفتن انسانی مخلوق در برابر پروردگاری خالق. بشنو که دارم می‌خوانمت و همانطور که تو از من خواسته‌ای، دعایم با اسم و نشانه تو همراه است و ندایم نیز از کرم توست. دعاهایم پاسخی است به دعوت خواندن تو، ای خداوندِ خالق، تا مخلوقیتم را و هیچ بودنم در مقابل تو را فراموش نکنم. از این هیچ از این نی، بشنو. بشنو از نی....
چقدر بی‌پرده و صریح و صمیمی با خدا سخن آغاز می‌کند، من و تو؛ ضمیرها چقدر صریح و بی‌تکلف و دوستانه‌اند و در این شلوغی و ازدحامی که من را از خود بی‌خود کرده و سرگرم خویش می‌کند، مرا دلگرم خود می‌سازد و در کار خویش. گویی فقط من هستم و خدا و دیگر هیچ و اگر نبود که او اکرم کریمان است و خود را چنین نامیده، در مقابل چنان عظمتی چه جرأتی برای این خواندن می‌ماند. این جرأت را برای خواندنش هم او ایجاد کرده است و اینک این مخلوق را در حالتی قرار داده تا با او گفت‌وگو کند. اقراء او و اسمع ما نشانه و باب گفت‌وگوی انسان و خداست که بخشش کریمانه او بازش نموده و الا تا ابد بسته می‌ماند. اقراء او زبان ما را باز کرده است تا او را بخوانیم و با او سخن بگوییم. بخوانیم هر آنچه را که او نوشته است، بر دل این جهان و بر پشت هر برگی و در درون هر دانه‌ای و بر لوح هر قلبی و ...، باید آیات و نشانه‌ها را خواند و همه را هم به اسم او خواند که نشانه‌های اویند. آری در پس همه این خواندن‌ها باید او را خواند، که او خالق است و نشانش در همه جا و نامش بر همه چیز هویداست.
اما وقتی او اسمع‌السامعین است، چه جای این است که بگوییم بشنو؟ درخواست ما از او که بشنودمان، از چه حکایت می‌کند و چه معنایی می‌دهد؟ شاید با این بیان می‌خواهیم همه درخواست‌ها و صدا زدن‌هایمان را در خلوت و جلوت تنها به گوش او برسانیم و تنها با او در میان بگذاریم، این است که چنین تکرارش می‌کنیم تا اغیار را بزداییم و یار را دریابیم. خانه از اغیار خالی می‌کنیم و تنهایی و تنها با او سخن می‌گوییم. از سویی دیگر، این تکرار شوق انسانی را تجلی می‌دهد که امیدوار به شنیده شدن است. چقدر دنیا تاریک و تار بود و انسان بی‌پناه و وانهاده و رها، اگر امیدی به شنیده شدن نداشت. بزرگترین مطالبه ما از خداوند همین شنیده شدن‌مان است.
آنچه در پیش داریم، هم از جنس دعاست و هم مناجات و هم ندا. باید هم به پنهانی و فقط با او گفت و در گوش او نجوایش نمود و هم در علن و به بانگ بلندش آشکار کرد و از سوی دیگر، باید نجواهای پنهانی او را در گوشمان و در عمق جانمان بشنویم و آشکارا نداهای او را در علن و در آغوش گرفتن‌هایش را حس کنیم و اجابت‌هایش را بشنویم و ببینیم و اقرار کنیم. اینها فقط کلماتی و اورادی برای چرخاندن در زبان‌ها و دهان‌ها نیستند، کلیدهای گشودن درهای بسته قلب‌های ما و نجواهای عاشقانه علی(ع) است.

یادداشت از داریوش اسماعیلی/ معاون فرهنگی جهاد دانشگاهی واحد اصفهان 

انتهای پیام

مطالب مرتبط
captcha