بار یافتن انسان به باغ بقا با زدودن غم
کد خبر: 3817652
تاریخ انتشار : ۱۸ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۵:۴۳
غلامحسین ابراهیمی‌دینانی مطرح کرد:

بار یافتن انسان به باغ بقا با زدودن غم

گروه اندیشه ــ چهره ماندگار فلسفه با اشاره به برخی از ابیات مقالات شمس بیان کرد: مولانا اشاره می‌کند که انسان اگر غم‌های این جهان را بتواند کنار بزند به باغ بقا دست پیدا می‌کند که البته این راه نیز به سوی حق‌تعالی باز است و همه می‌توانند بدان‌جا راه پیدا کنند.

به گزارش ایکنا؛ غلامحسین ابراهیمی‌دینانی، چهره ماندگار فلسفه، به شرح ابیاتی از مقالات شمس پرداخت و با اشاره به این بیت که می‌گوید «اگر دل از غم دنیا جدا توانی کرد، نشاط و عیش به باغ بقا توانی کرد» گفت: در ابتدا باید در این زمینه بحث کنیم که اساساً غم چیست و چرا انسان غمگین می‌شود. غم زمانی حاصل می‌شود که انسان یا به آنچه می‌خواسته برسد، نرسیده و یا مانعی در پیش راه او پیش آمده باشد. البته این نرسیدن نیز یا از قصور و تقصیر خود بوده و یا کوشش لازم را داشته، ولی موانعی به وجود آمده که نگذاشته انسان به مقصد برسد؛ لذا انسان همواره به آسانی به مقصد نمی‌رسد و گاهی قصور و تقصیر وجود دارد و گاهی هم موانع فراوان بر سر راه است.

وی بیان کرد: اما سؤال اینجاست که چرا این جهان به گونه‌ای است که انسان به آسانی به مقاصد خود نمی‌رسد؟ پاسخ این است که چون این جهان تنگ است و وسعت لازم را ندارد. البته منظور از تنگی، بحث جغرافیایی نیست. ضیق بودن این جهان یعنی اینکه این دنیا تنگنا‌هایی دارد. مثلاً چشم انسان می‌تواند همه چیز را ببیند، اما این دیدن تحت شرایطی محقق می‌شود، گوش انسان نیز همین طور است و نمی‌تواند همه چیز را به آسانی بشنود.

ابراهیمی‌دینانی در ادامه تصریح کرد: بنابراین در هر یک از حواس انسان که اختلال ایجاد شود، ممکن است که نشنود، نبیند و نبوید. وقتی از تنگی جهان حرف می‌زنیم، یعنی وقتی می‌گویید می‌خواهم ببینم، شرایطی برای این دیدن وجود دارد. برای شنیدن و بوییدن و چشیدن نیز همین شرایط حاکم است. تنگنا‌های این جهان، موجب می‌شود که انسان هرچه می‌خواهد به آسانی به دست نیاورد و در این شرایط است که غم پیدا می‌شود.

این مدرس فلسفه بیان کرد: مولانا نیز به این مسئله اشاره کرده است لذا کسی که در این دنیاست، ناچار است که طعم غم را بچشد. انسانی سراغ ندارید که در این عالم زندگی کرده باشد، اما طعم غم را نچشیده باشد. گمان نکنم که چنین کسی را داشته باشیم؛ لذا لازمه زندگی این جهان، رسیدن‌ها و نرسیدن‌هاست که در نتیجه، غم‌ها پیش می‌آیند.

وی در ادامه افزود: مولانا می‌گوید که اگر بتوانی از غم و غصه جهان رها شوی و به گونه‌ای زندگی کنی که غم نداشته باشی، به باغ بقا خواهی رسید. ترکیب عبارت باغ بقا در شعر بسیار زیباست. بقا را به باغ تشبیه کرده و بقا به معنای جاودانگی و بدون نقص و مشکل بودن است. باغ بقا نواقصی ندارد و نارسیدنی‌ها در آنجا نیست. همچنین قصور و تقصیر‌ها نیز در آنجا وجود ندارد و غم هم در آنجا نیست. کوشش‌های نارسایی که در اینجا داریم در باغ بقا نیست و هر کاری می‌کنید، نتیجه‌اش به صورت فوری نمایان می‌شود و آنجا که رسیدن معنا ندارد و موانع نیست، غم هم نخواهد بود.

ابراهیمی‌دینانی بیان کرد: اگر انسان بتواند از این عالم و غم عالم رها شود به باغ بقا خواهد رسید و رها شدن از غم عالم نیز به این است که معنای عالم بقا را بشناسد. اگر انسان به عالم بقا باور پیدا می‌کرد و قبول می‌کرد که جهانی جاودانه وجود دارد که همان عالم آخرت خوانده شده است به ترتیبی در وجود خواهد رسید. یکی از صفات خداوند نیز باقی بودن است که فرمود «وَ یبقَی وَجْهُ رَبَّک ذوالجلالِ و الاکرامِ». انسان اگر حق را به صفت بقا بشناسد، همه جلوه‌های حق را نیز به حالت بقا می‌تواند بشناسد و به ترتیبی در وجود برسد.

این مدرس فلسفه در ادامه افزود: وجود واحد است و هستی نیز هستی است، اما مراتب دارد. وقتی بخواهید در هستی بیندیشید، در مرحله اول خداوند قرار دارد. اصل هستی خداوند است، اما بعد از خداوند اگر بخواهیم در هستی تفکر کنیم، باید به عقل بیندیشیم. بعد از خدا، از نظر رتبه وجودی عقل قرار دارد چنانکه فرمود که «وَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ العقل»؛ لذا از عقل ارزشمندتر نداریم، اما نیرومندتر از عقل نیز نداریم که عقل را تحت سیطره قرار دهد، مگر خالق عقل که اگر از حق‌تعالی صرف نظر کنیم، موجودی بر عقل غلبه ندارد و سلطان، عقل است.

وی بیان کرد: بعد از عقل نیز نفس قرار دارد. نفس موجودی مجرد است و از یکسو به سمت عقل و از یکسو نیز به طبیعت می‌رود. بنابراین، نفس حالت دوگانه دارد و از یکسو به طرف عقل می‌رود و عقلانی می‌شود، اما همان نفس عاقل از این طرف نیز تا طبیعت می‌تواند پایین بیاید و حتی اگر نفس وظایف خود را نداند و عقلانیت را از دست بدهد، نه تنها تا طبیعت بلکه از آن نیز فروتر می‌آید. طبیعت همیشه طبیعت است، اما نفسی که عقلانیت را از دست بدهد، از طبیعت نیز کم ارزش‌تر می‌شود.

ابراهیمی‌دینانی در ادامه افزود: بنابراین، در این سیر اول خداوند، سپس عقل و بعد نفس قرار دارد و بعد از نفس نیز طبیعت است. این چهار مرحله در این سیر مطرح است و انسان موجودی است که به حکم اینکه نفس دارد و نفس برزخ عالم عقل و طبیعت است، می‌تواند از طبیعت به سوی عقل و مافوق عقل یعنی تا باری‌تعالی راه پیدا کند؛ لذا راه به سوی حق باز است و این همان باغ بقاء است که اگر انسان بالا رفت به آن دست پیدا می‌کند.

انتهای پیام

 

captcha