به گزارش ایکنا؛ مراسم بزرگداشت میرداماد با عنوان «شب میرداماد» شب گذشته، ۱۲ آبانماه، در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد. منوچهر صدوقیسها در این مراسم اظهار کرد: چند وقتی است ذهنم متوجه مسئلهای است که شاید کمتر محل عنایت باشد و آن بحث از اصالت و تحقق فلسفه اسلامی است. عدهای از متفکرین در طول تاریخ فلسفه ما هستند که به عنوان حکمای مؤسس شناخته میشوند. منظور از مؤسس این نیست که الزاماً یک دستگاه فلسفی جدید تأسیس کنند، بلکه مراد این است که آنها متفکرانی بودهاند که خواستند خود را از محدوده تقلید بیرون بکشند.
وی با بیان اینکه اکنون علوم را به علوم عقلی و نقلی تقسیم میکنیم، اظهار کرد: در رأس علوم نقلی فقه است و در رأس علوم عقلی اگر بشود به فلسفه اطلاق علم کرد، فلسفه واقع میشود، اما اهل فقه مدام در مقام اجتهاد و تأسیس هستند، ولی اهل فلسفه مدام میگویند که قال ارسطو و قال افلاطون. این با حقیقت فلسفه سازگار نیست. فیلسوف باید تفلسف کند. از این نظر چون میرداماد صاحب حکمت یمانی است جزء فلاسفه مؤسس به شمار میآید.
پژوهشگر عرفان اسلامی تصریح کرد: تاریخ فلسفه از شخصی به نام «بروکر» آغاز شد تا جایی که او را پدر تاریخ فلسفه میدانند. وقتی این فرد میخواست درباره فلسفه اسلامی صحبت کند میگوید که فلسفه اسلامی همان فلسفه یونانی است، فرقش این است که از سمت راست نوشته میشود. تازه برخی ادعا کردند این فلسفه معروف به اسلامی که همان فلسفه یونانی است با مرگ ابنرشد تمام شد. یک مستشرقی گفته است که وقتی جنازه ابنرشد تشییع شد، جنازه فلسفه اسلامی هم تشییع شد. آیا واقعیت این است؟ خیر، درست برعکس این است.
وی یادآور شد: میدانیم فلسفه یونانی به حوزه اسلام وارد شد. آیا حوزه اسلام جنگل بود؟ خیر، حوزهای بود دارای قرآن کریم با آن همه تأکید بر عقلانیت. با این وجود چطور ممکن است منتقل علیهم در فلسفه دخل و تصرف نکنند. از همان آغاز ورود فلسفه به عالم اسلام، مسلمانان شروع به مقابله کردند. بسیاری از متون داریم که رد بر فلسفه یونانی است. متونی که الآن در دسترس ما هستند، مؤید این مطلب هستند که فلسفه از یونان آمد، اینجا هم متفکرانی بودند که با آن سخنان مقابله کردند. نتیجتاً فلسفهای پدید آمد که نه یونانی محض است و نه اسلامی محض.
صدوقیسها تصریح کرد: هیچ کس نمیتواند بگوید فلسفه اسلامی یونانی محض است یا اسلامی محض است؛ خیر، این یک دستگاه سومی است که هم از یونان استفاده کرد و هم از اسلام. داستان به اینجا تمام نمیشود. یک منظومه جهانشناختی هم وجود دارد که از متن خود اسلام است. میتوان از آن منظومه به فلسفه اسلامی بالمعنیالاخص یاد کرد. در خود قرآن کریم و در احادیث مطالبی است که میتوانیم از آنها دستگاه فلسفی استخراج کنیم.
دغدغه میرداماد از طرح نظریه حدوث دهری
در ادامه نشست، فایل صوتی سخنان حامد ناجی اصفهانی که به مناسبت برگزاری این مراسم اظهار شده بود، پخش شد. حامد ناجی تصریح کرد: درباره میرداماد تذکار به چند نکته خالی از لطف نیست. پس از تشکیل دولت صفویه، بزرگترین حکومت شیعی پایهگذاری شد. این حکومت درصدد آن برآمد شاخههای جدیدی از علوم، به ویژه حکمت شیعی را بنیان کند. از این نظر اندیشمندانی چون شیخ بهایی، میرفندرسکی و میرداماد درصدد برآمدند حکمت شیعی را عرضه کنند.
وی افزود: این نکته قابل توجه است که قبل از این جریان، بزرگترین حکیم عالم تشیع خواجه نصیر طوسی بود. او اولین کسی بود که درصدد تحکیم مبانی شیعی برآمد و مبانی فلسفی را با اندیشههای شیعی تلفیق کرد و سعی کرد یک حکمت جدیدی از تلفیق فلسفه و کلام عرضه کند. میرداماد به تمام بزرگان قبل از خودش اعتنا داشت، ولی در ذکر نام آن بزرگان از تعابیری استفاده میکند که بعضی اوقات شاید برای بعضی موهن باشد؛ اما تنها در یاد یک حکیم از تعابیر بلند استفاده میکند و آن خواجه نصیر طوسی است که از ایشان با عنوان «الحکیم القدوسی» یاد میکند. این امر بدین خاطر است که اولین کسی که درصدد تأسیس حکمت شیعی برآمد خواجه نصیر بود.
ناجی تصریح کرد: پس از اینکه مبانی حکمت شیعی توسط خواجه نصیر تدوین شد، بزرگترین شاگرد او یعنی علامه حلی در آثار متعددش شروع به تبیین حکمت شیعی کرد. علامه حلی تصریح میکند بخشی از مبانی فلسفی معارض احادیث معصومین است. خود علامه حلی در سه کتاب خودش به این امر پرداخته و سعی کرد حکمت را از مبانی که با شریعت معارض است جدا سازد.
وی یادآور شد: میرداماد نیز در کتاب قبسات خودش بحث را از اینجا شروع میکند ما بایستی دنبال تبیین احادیث معصومین باشیم؛ لذا بحث اصلی خودش را راجع به حدوث مطرح میکند. ایشان در اول کتاب اشاره میکند حدوث ذاتی با مبانی شیعی سازگار نیست، لذا باید قرائت نوینی از حدوث عرضه کرد. به نظر حقیر مهمترین دغدغه میرداماد از طرح بحث حدوث دهری بحث دیگری است که نظریه حدوث دهری که بنیاد تفکر میرداماد به شمار میآید خادم آن اندیشه است. آن اندیشه بحث تبیین نسبت خدا با جهان هستی است و اینکه جایگاه خداوند نسبت به جهان هستی چگونه باید ترسیم شود.
انتهای پیام