به گزارش خبرنگار ایکنا، آیین بزرگداشت علامه غلامرضا (کیوان) سمیعی کرمانشاهی امروز سه شنبه ۲ مردادماه ۱۴۰۳ در مجمع فلاسفه ایران برگزار شد.
در ابتدای نشست منوچهر صدوقی سها؛ استاد فلسفه و عرفان سخنرانی کرد و گفت: خوشحالم که از این مرد جلیل القدر و در عین حال مجهول القدر بعد از سی سال یاد میشود. درباره مرحوم کیوان مطلب زیاد است بنده در نهایت اختصار چند نکته عرض میکنم؛ از یونان باستان فلسفه تقسیم میشد به فلسفه نظری و فلسفه عملی. در ادیان هم همینطوری است. کمال انسان به کمال در این دو ساحت است یعنی ساحت نظر و ساحت عمل. یا انسان به لحاظ نظری کمال پیدا میکند یا به لحاظ عملی و این یک حقیقت نفس الامری است و اعتباری نیست. مقامات دنیوی دو روز است و روز سوم نیست، ثروت دنیا نیز همینطور است ولی چیزی که میماند و واقعیت دارد کمال نظری و کمال عملی است.
وی افزود: مرحوم کیوان به قدر امکان در ساحت نظر و در ساحت عمل از کاملین عصر خودشان بود. به لحاظ علمی ایشان در کرمانشاه خدمت اساتید بسیاری رسیده بود و در ایام جوانی نیز به قم میرود و به خدمت آیتالله شاهآبادی میرسد. همچنین آیتالله حجت کوهکمرهای میفرمودند که شما از بهترین شاگردان من هستید. تحصیلات ایشان در اکثر علوم مرسوم بوده ولی تاکید من بر فلسفه است. ایشان در شهر مشهد پای درس ادیب نیشابوری و حکیم شهیدی مینشینند و ادبیات و فلسفه میآموزند. در تهران هم پای درس کیوان قزوینی حاضر میشوند و آنجا فصوص میخوانند. مرحوم کیوان در ریاضیات هم ید طولایی داشت که نیاز به توضیح نیست، این مختصری درباره تحصیلات ایشان بود.
صدوقی سها ادامه داد: در ساحت کمال عملی که قطعا برتر از کمال نظری است آنچه خودم شاهد بودم عرض میکنم؛ گمان بنده این است که ایشان در بسیاری از فضائل اخلاقی انصافا ممتاز بود. چند نمونه را عرض میکنم. ایشان اواخر حیات، کتابخانه خود را به دانشگاه کرمانشاه اهدا کرد. در شرایطی این کتابخانه را اهدا کرد که قیمت یک جلد از آن کتابها برایشان اهمیت داشت. نزدیک دو هزار جلد متن ممتاز را در آن شرایط ناگوار به کتابخانه شهرشان اهدا کردند.
وی با ذکر خاطراتی گفت: یک بار زمستان بود و بنده خدمت ایشان بودم. چند نفر از تلویزیون میخواستند بیایند و با ایشان مصاحبه کنند ولی ایشان اجازه ندادند و گفتند چرا در این برف و باران میخواهید به خودتان زحمت بدهید و با من مصاحبه کنید. یک بار بنا بود جلسه بزرگداشتی برای ایشان بگیرند ولی ایشان قبول نکردند. خودشان فرمودند میرزا فضلالله خان آشتیانی رئیس دادگستری کرمانشاه بودند و مایل بودند من وارد عدلیه و دادیار شوم ولی من قبول نکردم. بعدا ایشان در بانک کشاورزی استخدام میشوند و کار نازل دفترداری به ایشان داده میشود. اینکه انسان قدرت داشته باشد وارد دنیا شود ولی در اوج وارستگی کنج خانه بنشیند و مشغول کار علمی شود خیلی اهمیت دارد. ایشان میفرمودند یکبار حالم طوری بود که در دیوار نوشتههایی میدیدم و عبارات حکمه الاشراق را بر دیوار مشاهده میکردم.
وی در ادامه توضیح داد: آخرین عرضم در باب یکی دو تا از آثار ایشان است. یکی از آثارشان به نام تحقیقات ادبی است. اگر دانشجوی واقعی دوره دکتری ادبیات فارسی پیدا شود این کتاب تحقیقات ادبی کمال شایستگی را دارد که متن درسی شود.
در ادامه نشست حکمتالله ملاصالحی؛ استاد دانشگاه تهران اظهار کرد: از منظر دانشجوی باستانشناسی به عرفان و میراث درویشی در تاریخ بشر اشاره میکنم. هر بار این آیه قرآن در ذهن من مرور میشود مثل زلزله جان من میلرزد: «کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذوالجلال و الاکرام». قسمت اول آیه خیلی تکاندهنده است یعنی حتی سیاره ما که افکنده میان صدها میلیارد غبار کیهانی است روزی خاموش میشود و گردی از حیات بر آن نخواهد بود.
وی افزود: فراموشی قسمت دوم آیه زندگی ما را خیلی سوگناک و فاجعهبار کرده است. احساس میکنیم همه چیز بیهوده است و این بیهودگی ما را رنج میدهد. انسان خیلی زود متوجه شد بدون پاسخهای فوری، عملی و حیاتی و بدون دانش و دانشوری در برابر سوانح طبیعی، در برابر حوادث تاریخی چقدر آسیبپذیر و شکننده است و به همین خاطر با امکانات وجودی خودش توانست ابزارهای جدیدی بسازد و زیستاقلیم عالم انسانی خودش را بنیاد کند. اصلا انسان فراخوانده شد تا عالم خودش را پدید بیاورد و پدید آورد. آرام آرام متوجه شد جهان بدون حس و ذوق و زیبایی و جهانی که در آن نظم و هماهنگی نباشد چقدر ملالآور است، چقدر دلگیر است، چقدر خستهکننده است.
وی ادامه داد: انسان در یک مرحله دیگر پی برد زندگی بدون فلسفه چقدر تناقضآمیز، عوامانه و سطحی است. در یک مرحله دیگر از تاریخ انسان متوجه شد بدون خیزشهای نبوی، بدون رستاخیزهای پیامبرانه چقدر زندگی توام با اضطراب خواهد داشت. این میراث انبیا، عارفان و دراویش است که به ما آموختند ساده زیستن در این عالم رستگاری میآورد و چقدر افزونخواهیهای شیطانی ما را مهار میکند.
وی در پایان گفت: ما یک بار دیگر نیاز داریم درهای عالم قدس به روی ما گشوده شود، یک بار دیگر به ساده زیستی درویشانه و عارفانه و نبوی نیاز داریم که جان ما را گرم کند. این میراث گرانقدر دراویش و عارفان در روزگار ما سخت در غیبت است. ما امروز یاد انسانی را گرامی میداریم از تبار عارفان بود و از قضا ایران کانون چنین میراثی است. اگر قرار است یک بار دیگر خیزشی معنوی در جهان ما اتفاق بیفتد و انسانی دیگر بر صحنه بیاید ایران محور آن است.
در پایان نشست محمدعلی سلطانی؛ پژوهشگر تاریخ اظهار کرد: استاد کیوان همیشه به ما میفرمودند ادبیات لازمه تاریخ است و تاریخ لازمه فلسفه یعنی تا کسی ادیب نباشد نمیتواند مورخ باشد و تا کسی تاریخ را نداند ورود او به دایره فلسفه غیر ممکن است. این سخن طلایی استاد برای من همیشه تکرار میشود که فلسفه در ایران، در مکتب اصفهان از دیوار مدرسه بیرون نیامد و در مکتب تهران نیز از دیوار مدرسه سپهسالار خارج نشد.
وی افزود: ایشان همواره میفرمود که فلسفه در سرزمین ما مظلوم بود، فلسفه دور خود میچرخید و وارد جامعه ما نشد به همین خاطر امروز باید این دردها را بر پشت بکشیم و از روشنگری اجتماعی نگرانی نداشته باشیم. اگر فلسفه در جامعه ما رشد پیدا میکرد از هیچ یک از کشورهای پیشرفته جهان کمتر نبودیم. ما هزار سال است همان کتاب ابن سینا و فارابی را تدریس میکنیم و این نشان آن است که گامی فراتر در این حوزه نگذاشتیم در حالی که در کشورهای دیگر به گونه دیگر به فلسفه نگاه میکنند.
وی در ادامه گفت: در غرب ایران از حدود 200 سال قبل شخصیتهای بزرگ عالم و علمی از کربلا به کرمانشاه آمدند. از جمله خانواده بهبهانی به کرمانشاه آمدند و مورد توجه قرار گرفتند و در کرمانشاه یک دولت نیمه مستقل بهبهانی ایجاد شد. پس از حضور شیخ احمد احصایی در کرمانشاه نزاع میان اصولیان و شیخیه پیش آمد. این جدال ادامه پیدا کرد. استاد کیوان سمیعی ادامه این راه بود. ایشان اولین کسی بود که میزگرد میان فلسفه و ادیان را برگزار میکردند. استاد کیوان تنها کسی بود در دایره فلسفه و عرفان به صورت علمی و به صورت میدانی کار کردند و تمام محرومیت اجتماعی ایشان به خاطر این بود دنبال روشنگری، حقیقت و آن چیزی بود که امروز چراغ راه جامعه باشد.
انتهای پیام