به گزارش ایکنا، متن سخنان آیتالله ابوالقاسم علیدوست در جلسه سوم از بایستههای خرافهزدایی که به نقد بخشی از سخنان عبدالکریم سروش پرداخته است، به شرح زیر است:
خرافهزدایی بایستههایی دارد. به بیان دیگر خرافهزدایی آسیبهایی دارد که اگر مراعات نشود ممکن است خرافهزدایی را به خرافهزایی برساند. گفتیم چون اخیراً صحبتهایی جناب آقای سروش داشته است، در این باره من محور بحث و مثالهایی که معمولاً انتخاب میکنم به عنوان آسیب از این صحبت انتخاب کردهام.
کسی که میخواهد خرافهزدایی کند و در قامت یک مصلح دینی ظاهر شود باید اگر مثالی میزند، نقلی میکند و دست میگذارد بر روی یک خرافه، باید کامل باشد، محیط باشد، گزینشی رفتار نکند، خودش را محور قرار ندهد و بعد داوری کند سهمی از احتمال صحت برای افکار و عقاید دیگران هم قائل باشد. البته نمیخواهم توصیه کنم و اصلاً در مقام توصیه نیستم، بلکه در مقام بیان آنچه فکر میکنم حقیقت است و هر کسی بشنود و بخواهد منصفانه نگاه کند، شاید چنین قضاوتی داشته باشد، البته ممکن است افرادی بگویند که اینها چند شماره شد، نقلش کامل باشد، با احاطه باشد و...
ایشان در حدود دقیقه 75 (مصاحبه) وقتی میخواهد مثال به یک خرافهای بزند، این طور میگوید: کجا ائمه(ع) همه علوم را داشتهاند، یعنی میخواهد بگوید که در کتابهای روایی نقل شده است که ائمه(ع) همه علوم را دارند، در حالی که این دروغ و خرافه است. دلیلی ندارد. بعد میگوید: خود امام صادق(ع) در جایی فرمودهاند که ما بندگان خدا هستیم. من کنیزم را گم کردم دنبالش میگردم و بعد به ما میگویند که شما علم «ما کان، ما یکون، ما هو کائن» دارید، نخیر ما چنین علمی را نداریم، میگوید خود امام چنین ادعایی نداشتهاند که امروزه مدعی میشوند.
بعد وارد بحث زیارت جامعه میشود، میگوید زیارت جامعه مرامنامه شیعه غالی است. شیعه ایران امروز غالی است، شیعه ایران امروز، از صفویه آمده، شیعه صفوی چند خاصیت دارد؛ آفت بزرگش این است که غالی است، چنانکه میگوید: فقهای شیعه هم اخباری هستند. اینجا دیگر وارد بحث فقها و روحانیت میشود و میگوید که میترسند در مقابل شیخ طوسی و یا شیخ انصاری حرف بزنند.
میخواهم این را به عنوان یک محور در این کلیپ مورد بحث قرار بدهم، ببینیم این مطلب چقدر وزانت علمی دارد، یک مقدمه کلی بیان میکنم و بعد وارد این بحث میشوم. ببیند ما در ارتباط با ائمه(ع) علمشان، قدرت تکوینیشان، مسائلی که در مورد ائمه(ع) مطرح است، در طول تاریخ یک خط قرمز داشتیم و آن این بود که ائمه(ع) اللهانگاری نشوند، داشتیم کسانی که علیاللهی بودند، صادقاللهی بودند، ابوالخطاب میگفت جعفر بن محمد خداست و من هم پیغمبر خدا.
جناب شهرستانی در ملل و نحل بحثی دارد و یاد میکند از کسانی که در مورد علی (ع) غلو کردند. میگوید یکی از کسانی که غلو کرد در مورد علی ابن ابیطالب(ع) خلیفه دوم بود. بعد قصهای را نقل میکند و میگوید که روزی جوانی آمد پیش خلیفه دوم آمد و گفت که داد مرا از علی ابن ابیطالب بگیر، عمر گفت که چه شده، گفت من در مسجد بودم، علی ابن ابیطالب(ع) سیلی به صورت من زد، و آمدهام دادخواهی. حالا حضرت حاضر شدند، یا حضرت را حاضر کردند یا آنجا بودند عمر خطاب کرد به امیرالمؤمنین(ع) که قصه چیست، حضرت فرمودند که من دیدم این با چشمهای هرزهاش در خانه خدا دارد به ناموس مردم نگاه میکند، سیلی زدم.
البته مراتب نهی از منکر اول سیلی نیست، فرض کنید مراتب طی شده بوده یا فایدهای نداشته به هر حال کار امیر (ع) حجت شرعی است. خلیفه خطاب کرد به جوان، گفت: ای جوان، چشم خدا تو را دیده، دست خدا تو را زده، من عمر چه کار کنم (وقعت علیک عین الله، لضربتک ید الله، ماذا یصنع عمر؟!). اینجا شهرستانی میگوید که عمر غلو کرد، چون به چشم علی گفت چشم خدا. به دست علی گفت دست خدا، بگذریم، حالا این غلو کرده یا نکرده، آیا عین الله منظورش بوده یا قابل دفاع است، اینها بماند. میخواهم بیان کنم این یک اندیشه است.
اللهانگاری در حق معصومان این است که کسی معتقد باشد معصومان به خواست خودشان زنده میکنند، به خواست خودشان میمیرانند، به خواست خودشان کاری میکنند و باید عبادت شوند، باید در مقابلشان سجده شود، سجده برای عبادت، این یک خط قرمز است و لذا وقتی قرآن معجزاتی را به جناب عیسی نسبت میدهد، تأکید میکند که همه به اذن الله (سوره مبارکه مائده / آیه 110).
در مورد ائمه سه نظر هست. یک نظر این است که اینها عالمان ابرارند، یعنی انسانهای بزرگی بودهاند، عالم بودهاند، عالمان ابرار، نیک، صالح، اما اینکه ویژگیهایی مثل علم غیب و ... برای ایشان قائل باشیم خیر. نظریه عالمان ابرار که شاید شهرستانی هم میخواهد به این نظر برسد. نظر دیگری که داریم بین دو نظری است که اشاره کردیم؛ یعنی خداانگاری یک طرف که خط قرمز است و مردود است، عالمان ابرار که این طرف است. این وسط بین عالمان دین اختلاف است. از ادله هم ممکن است اختلاف برداشت شود.
یک کسی ممکن است معتقد باشد که ائمه دین، غیب را در حد گسترده نمیدانند. مثلاً در موضوعات گفته شود به طور مطلق و کلی علم ندارند؛ مثلاً اگر کنیزشان رفت بیرون و آمد، بدانند حتماً کجاست یا فلانی امروز چه کرده، چه خورده، چه میاندیشد، بعضی هم ممکن است اعتقاد داشته باشند، ائمه(ع) علم به موضوعات هم دارند یا «اذا شاءوا علموا» یعنی بین عالمان ابرار و بین خداانگاری این وسط مراتبی است که البته از صحبتهای آقای سروش هم نمیخواهم استفاده کنم که ایشان، ائمه(ع) را عالمان ابرار میداند یا خیر.
چون میگوید ممکن است کسی معجزه داشته باشد، اما دلیل میخواهد. درست هم است، ما هم این را قبول داریم، اما نکته این است که اگر مثالی میزنیم باید با احاطه باشد. من روی حرفهای ایشان کار دارم، داوریهای ایشان، یکی علم امام است، آقایان، خانمها، بحث گستره علم امام محل گفتوگوست. نمیشود به این سادگی برخورد کرد. جناب شیخ حر عاملی صاحب وسائل، شیخ اعظم، شیخ انصاری، محقق خوئی، اینها در بحثهای خودشان، در بحث شبهات موضوعی در اصول فقه مرحوم شیخ حر هم به مناسبت روایات شبهه موضوعیه میگوید که ما نمیدانیم. یعنی این مسئله را به اهلش واگذار میکنند و عبور میکنند. علامه طباطبائی خرافهپرداز نیست. ایشان به هر حال یک متخصص در آثار اسلامی و فیلسوف است و کتابی راجع به همین مسئله دارد و لذا انکار و اثباتش به این سادگی نیست. ایشان اشاره میکند که اعتقاد به علم غیب به این شکل برای امام غلو است و دلیل ندارد. خودش مثال میزند به روایت همان کنیز که گم شده بود، حضرت فرموده بودند نمیدانم کجاست.
آقای سروش این روایت از متواترات است! شما میگویید که باید از متواترات بگیریم. یک بام و دو هوا که نمیشود. شما دارید به این روایت تمسک میکنید که برای رد علم امام، ممکن است دیگری به روایت دیگری که هیچ کمتر از این روایت نیست بر اثبات علم امام تمسک کند. من نمیگویم درست است یا غلط. اما تمسک کنیم مثل شما. راه صحیح این نیست، اما راه صحیح راه شما هم نیست. و لذا معتقدم نیستم که روایات را نباید نقد کرد. مثلاً روایات معجزه را که ایشان اشاره میکند، انشاءالله در بحثهای بعدی خواهم گفت که نیاز نیست برخی از معجزات را نقل کنیم، اما این برخورد، برخورد خرافهزدایانه نیست. این معنایش این است که یک انسانی مستبدانه (عذر خواهی میکنم) خودش را محور قرار دهد، سهمی هم از احتمال صحت برای افکار دیگران قائل نشود، بعد شروع کند، داوری کردن، شیعه ایران غالی است. زیارت جامعه مرامنامه شیعه غالی است. شیعه ایران شیعه صفویه است.
جناب آقای سروش! افراد حقوقی دارند. غالی صفت مدح نیست، صفت ذم است. عامی یقه میگیرد، ولی دانشمند تکفیر میکند و نسبت غلو میدهد. به نظر من، البته بعد از احاطه کامل نه گزینشی، این رساله علامه طباطبائی و روایاتش را حداقل در علم امام ببینید. بعد از دیدن روایات، هرچه در یک نظام حلقوی به دست آمد بگویید که من به این نتیجه رسیدهام. البته مسلم است دین ما بعضی چیزها را رد میکند، اللهانگاری انسان باید موضع بگیرد.
نمیخواهم بگویم اصلاً موضع نداشته باشیم، اما این وسط وقتی یک مسئله محل بحث است و این را دانشمندان و کسانی که احاطه دارند و وقت گذاشتهاند میدانند، را بیاورد و در جمع غیرمتخصص این مباحث را مطرح کند. من نمیخواهم جسارت کنم به مخاطبان و شنوندگان ولی باید پذیرفت، یک کسی نشسته است که اصلاً روایات علم امام را ندیده است. دارد از شما میشنود و ضدش را از دیگری فقط شنیده است. این نکته سوم، یعنی اگر میخواهیم نقل کنیم. نقل کامل.
البته ایشان در اینجا خیلی مطلب را شلوغ هم میکند، چون از مرحوم صالحی نجف آبادی نقل میکند که ایشان علم امام حسین(ع) در واقعه عاشورا را انکار کرد و گفت ایشان بر حسب محاسباتی رفته و حتی برای انقلاب نرفته است. ولی سر این عالم، محقق و متتبع (تعاریفی که ایشان از آقای صالحی میکند) ریختند و کار به جایی رسید که ایشان جرئت نمیکرد از خانهاش تا سر کوچه برود یک نان بگیرد. ببینید، نمیخواهم جزئیات را وارد بشوم، اولاً آقای صالحی نجف آبادی شخصیت ناماجراجویی نبوده است.
مرحوم طبرسی در مجمع البیان ذیل آیه «و لا تلقوا بایدیکم الی التهلکة» بحثی دارد و احتمال میدهد که امام آگاهی به آنچه که در آینده بناست پیش بیاید نداشت، ولی چرا سر جناب طبرسی نریختند.
جناب آقای صالحی نجف آبادی، شاید اولین مقالهای که نوشت در جمادی الثانی 1376 قمری تحت عنوان «بانوی مهربان در کنار پدر» بود. او به برخی از مسائل در حدیث کساء پرداخت، البته نه آن اشکالی که دیگران میگیرند. بعد هم حرفش را پس گرفت و اصلاح کرد، ولی اشاره نکرد که من قبلاً مطلبی گفتم.
در رمضان 1386 قمری مقاله دیگری نوشت که آیا علی قاتل خود را بیدار کرد. میخواهد ثابت کند که امیرالمومنین(ع) در محراب کوفه، در مسجد کوفه به شهادت نرسید و آنچه گفتند درست نیست. باز هم با همان نقلهای گزینشی در ربیع الثانی 1390 قمری شهید جاوید را نوشت؛ یعنی کسی زندگی ایشان را مطالعه کند، حتی فقه ایشان را وقتی من مطالعه میکردم، یک فکری خالی از ماجراجویی نیست. باز رحمت خدا بر ایشان، الان بین ما نیست. نمیخواستم ورود کنم.
اینکه ما قضیه را داغ کنیم که ایشان از خانهاش هم جرئت نمیکرد بیاید بیرون، من قبل از انقلاب ایشان را ندیدم ولی بعد از انقلاب ایشان در مسجد امام حسن عسکری، درس میگفت و کلاس داشت و طلبهها میرفتند. چون ایشان تصریح میکند که هم قبل از انقلاب و هم بعد از انقلاب محدودیت داشت. یعنی این هم یک سیاهنمایی است، کسی که صحبت جناب آقای سروش را گوش کند، آقای صالحی نجفی آبادی یک متتبع، یک محقق، یک حرفی خلاف حرف مشهور زد، ریختند سرش و چه و چه و حتی جرئت نکرد تا در خانهاش هم بیاید بیرون.
این جور نیست. واقعیتی که ما از نزدیک دیدیم این نیست. اولاً ایشان فقط این کار را نکرده است. ابداً من نمیخواهم آن حرکات را تصحیح کنم. بنده مخالفم اگر کسی حرفی زد، اولاً خودش را در نظر بگیریم و حرفش را مؤدبانه، منطقی، مصلحانه درنظر بگیریم. البته وقتی هم میخواهیم نظر بدهیم همان طور که بیان کردم سهمی برای صحت حرف دیگران قائل شویم.
زیارت جامعه شرح دارد، علمای ما شرح کردند. ابتدا زائری که میخواهد وارد شود صد مرتبه میگوید: «الله اکبر». جناب مجلسی میگوید که این الله اکبرها برای این است که یادمان نرود، به غلو نرسیم، همهاش به اذن الله است. آقای سروش شما که قبول دارید که امکان دارد. اگر امکان دارد پس چرا میگویید غلو. بگویید من نرسیدهام. این حرف درست است. شخص بنده هم میگویم اگر معجزهای به حساب امام گذاشتهام، اگر صفتی به امام نسبت دادهام، اگر حالتی را گفتم باید دلیل داشته باشم.
نحن ابناء الدلیل، حوزه به ما یاد داده است و قبل از حوزه عقل به ما یاد داده است. اما باید برای دیگران هم سهمی قائل باشیم، راحت دیگران را متهم نکنیم. شیعه ایران، میلیونها شیعه هستند. از دوره صفویه تا الان تا از این به بعد صدها میلیون میآیند و میروند. شیعه ایران هم که نیست، شیعه عراق هم هست. لبنان هم هست، آنها هم به همین شکل هستند. آنها را به چه دلیلی متهم به غلو میکنید.
بگوییم که ما این مواردی را که گفتهاند نرسیدهایم. اما خرافه است، حدیث باطل است، حدیث دروغ است، چقدر فاصله است بین این قضاوتها و آن مقدمات. ما یک مقدماتی بچینیم که در جای خودش قابل دفاع است، ولی از این مقدمات نتایج باطل بگیریم. امیدواریم خداوند متعال همه ذهنها را به آنچه صلاح و سداد و حق است، هدایت کند، در داوریهایمان ما را محتاط و مواظب قرار دهد.
انتهای پیام