به گزارش ایکنا؛ میزگرد تخصصی اندیشکده فقه و حقوق اسلامی، از سری میزگردهای نهمین کنفرانس ایرانی اسلامی پیشرفت، زمینههای تحقق و ضمانتهای اجرا با موضوع «الزامات و بایستههای الگوی پیشرفت و موانع و دشواریهای اجرای الگوی پیشرفت»، امروز، 24 خردادماه به صورت مجازی برگزار شد.
حجتالاسلام محمد عمومی، مدرس حوزه و دانشگاه در این نشست به ایراد سخن پیرامون مهمترین الزمات اجرای الگوی پیشرفت پرداخت که در ادامه میخوانید؛
مراد از الزامات و موانع در این بحث، این است که وقتی صحبت از الزامات داریم، مراد این است که در مسیر تحقق الگوی پیشرفت، آنچه به لحاظ حکم عقل، یا به صورت عقلایی یا شرعی لازم است را به عنوان الزامات یاد میکنیم که برخی از اینها اقدامات اختیاری است که باید انجام شود، اما از همه آنها تعبیر به الزام میکنیم. پس آنچه در مسیر تحقق سند لازم است، الزامات است.
در مجموع، سه حالت برای این الزامات متصور است؛ برخی از موارد است که از الزامات بوده و در حال حاضر موجود است. طبیعتاً برای تحقق سند، این موارد موجود باید حفظ شود. بخشی از آنها موجود است و ضعف دارد و در حد ایدهآل نیست که باید تقویت شود و بخش قابل توجهی از این الزامات نیز شاید محقق و موجود نباشد که وظیفه همه ما این است که برای ایجاد این موارد تلاش کنیم.
وقتی صحبت از موانع میشود، مراد اموری است که وجودشان سد راه تحقق الگو است و دو حالت دارد؛ یا این موانع موجود است که وظیفه همه تلاش برای از بین بردن این موانع است و نکته مهم اینکه برخی از اینها شاید فعلاً وجود نداشته باشند، اما محتمل است و باید مستمراً رصد کنیم و از موانعی که بخواهد سد راه تحقق سند شود، پیشگیری داشته باشیم. بنابراین ما در مسیر تحقق الگو، نیاز به یک رصد مستمر و آیندهنگری دقیق داریم و با این رصد میتوانیم در جهات مختلف، تحقق الگوی پیشرفت را تضمین کنیم.
ممکن است الزامات را به الزامات عقلی، عقلایی و شرعی یا به الزمات علمی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی تقسیم کنیم یا از زاویه دیگری به الزامات بینشی، گرایشی و رفتاری تقسیمبندی داشته باشیم. همچنین میتوانیم به شکل دیگری به الزامات توجه کرد که به مباحث تئوریک و نظری مربوط میشود و هر کدام از اینها به تفصیل جای بحث دارد، اما به صورت ترکیبی بحث میکنیم.
اولین و یکی از مهمترین نکات در بحث الزامات، مطلبی است که به دعای اعمال شب بیستوهفتم رجب مربوط میشود. در آنجا به خدا عرض میکنیم که در سلوک فردی این را دانستم که مهمترین توشه برای کسانی که سالک هستند، یک عزم و اراده جدی است. حال، تحقق سند و الگوی پیشرفت، در حقیقت یک نوع سلوک الی الله است، اما سلوک جمعی با توجه به مبانی عالی الگوی پیشرفت، به سمت اهداف عالی است که به آن باید توجه کنیم. امام راحل نیز میفرمود که هدف عالی حکومت، قصد معرفةالله است.
به استناد به این دعای اعمال بیستو هفت رجب باید بگویم، این عزم جدی، برترین توشه این راه است و اگر این عزم فراهم شود، ناهمواری این مسیر هموار میشود. اینکه چنین عزم و ارادهای بخواهد شکل بگیرد، متوقف بر اموری است. نکته اول، مسئله تربیت نیروی انسانی است که به لحاظ کمی و کیفی لازم است. اگر قرار است در نیم قرن آینده این الگو در متن جامعه محقق شود، نیازمند تربیت نیروی انسانی هستیم. مسائل مربوط به تحقق سند باید در نظام آموزشی ما وارد شود. هم در نظام آموزشیِ آموزش و پرورش از همان سالهای ابتدایی و هم در آموزش عالی باید این اتفاق رخ دهد. در حقیقت نیروی انسانی که تربیت میشود، باید متناسب با اهداف ترسیم شده در سند باشد.
یکی از موارد دیگر برای شکلگیری این عزم و اراده، تبیین الگو در سطوح مختلف، با حجم و عمق متنوع است. گاهی با بیانهای بسیار ساده و روان باید برای مخاطبان در سنین پایین این کار انجام شود و گاه نیز تبیین مبانی نظری و استدلالیِ بند بند این الگو باید تبیین شود. این مثال معروف است که وقتی ژاپن تصمیم گرفت در فوتبال پیشرفت کند، یکی از کارهای مهمی که کرد این بود که کارتون فوتبالیستها را ساختند که در کودکان طرفدار داشت و با این کار توانستند ورزش فوتبال را که مورد بیتوجهی بود، احیا کنند. لذا لازم است مخاطبان در سنین پایین، مورد خطاب باشند.
بحث دیگر از الزاماتِ تحقق سند، همراهی رسانههای مختلف است. از رسانههای مکتوب تا تصویری و صوتی، با انوع قالبهای عرضه پیام، نیاز است که پای کار آیند، این مسئله را خوب بشناسند و توجیه باشند و همراهی کنند. البته زمانه ما پر تحول است و ممکن است رسانه نیز به تناسب زمان نیاز باشد قالبهای جدیدی را انتخاب کند. نکته دیگر برای شکلگیری عزم و اراده، باور قلبی مدیران و کارگزاران در نظام اسلامی است. اینکه در روایت آمده مردم به حاکمان خود اشبه هستند، تا به آباء خود، یک جهتش این است که اگر مردم ببینند در میان مجریان یک هدف عالی ترسیم شده است و همه در این جهت متحد هستند، این فرهنگ خود به خود به مردم نیز منتقل میشود.
الزام دیگر، ترسیم دقیق چند مطلب است. یک اینکه وضع موجود به خوبی ترسیم شود. یعنی شناخت دقیقی داشته باشیم. دو اینکه، نسبت به افق مطلوب ترسیم دقیقی خالی از کلیگوییها داشته باشیم و مشخص باشد شاخصههای آن افق کدام است. سوم، شناخت دقیق فاصلهای است که بین وضع موجود تا افق مطلوب داریم و چهارم، راه و روش رسیدن به آن افق است که بسیار اهمیت دارد و گرچه کلیات در خود سند ذکر شده است، اما به صورت جزئی نیاز است که این مسئله بررسی شود.
مورد دیگر، مسئله مدیریت جهادی و پرشتاب است. البته به معنای شتابزده نیست و این به معنای شتابی معقول و متناسب است. در مسیر تحقق سند با چالشهای فقهی و حقوقی متنوعی روبهرو هستیم و این بر عهده حوزه و حقوقدانان است که بتوانند آنها را با یک نوع هوشیاری انجام دهند. مسئله بعدی نظارت و ارزیابی مستمر نسبت به تحقق این الگو است. اگر مثلاً 10 سال گذشت، نیاز داریم که ارزیابی کنیم و ببینیم چه مقدار از این سند محقق شده است و در کجا مشکل داشتهایم. اگر این نظارت و ارزیابی بخواهد صورت بگیرد، نیاز داریم که نهاد آن تعریف شود و نکته دیگر اینکه، فرایند این ارزیابی و سنجش نیز باید روشن شود که با چه ملاکی قرار است سنجیده شود که آیا سند محقق شده است یا خیر.
آخرین نکته در بحث الزامات نیز، پیشبینی و تعبیه فرایند اصلاح و بهروزرسانی سند الگو است. البته این سند چون برای مدت طولانی تدوین میشود، بهروزرسانیهای سریعی ندارد، اما نیاز است که گاهی به اقتضائات زمان، اگر شرایط ویژهای پیش آید، یک مرور و بررسی صورت گیرد.
حاصل بحثهایی که تاکنون داشتهام، این است که هیچ الزامی مهمتر از تحول نظام آموزش و پرورش نداریم و مادامی که آموزش و پرورش ما اصلاح نشود و در تربیت نیروی انسانی، اقدامات درست انجام ندهیم، بقیه اقدامات، پرداختن به شاخ و برگها است، بنابراین اگر روی تحول نظام آموزش و پرورش متمرکز شویم، اینها هزینه نیست، بلکه سرمایهگذاری است و میتواند مسیر رسیدن به آن الگو را برای ما هموار کند.
انتهای پیام