به گزارش ایکنا؛ چهارمین شب از مجلس عزاداری امام حسین(ع) در مسجد حضرت امیر(ع) با سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمدباقر علویتهرانی، شب گذشته، دوم شهریورماه، به صورت مجازی برگزار شد که در ادامه متن این صحبتها را میخوانید؛
در رابطه با ظرفیتهایی که خدا به انسان عنایت کرده است و به این واسطه، او را مهمترین مخلوق خودش معرفی کرده است، مطالبی بیان کردیم. از جمله برتریهای انسان این است که مقام انسانیت از مقام مَلک بالاتر است، به این معنا که آدم باید به منزلتی برسد تا از ملک برتر شود. برای این مسئله میتوانیم سه مصداق ذکر کنیم که یکی از آنها مقام رسالت است که برای عموم بندگان دست نایافتنی است. دومین مورد، مقام ایمان است. برای رسیدن به مقام ایمان برای انسان موقعیتی وجود دارد. مومنین حقیقی از ملک برتر هستند. مصداق سومی هم وجود دارد که مقامی دستیافتنی است که اگر آدم به آن برسد، از ملک برتر است و آن مقام محبین اهل بیت(ع) است. پیامبر(ص) فرمودند: بیگمان فرشتگان الهی خدمتگزاران ما هستند و خدمتگزاران دوستداران ما. ما به هر کسی محب نمیگوییم. امشب میخواهم از دریچه دیگری به این مسئله وارد شویم.
ما یک محبت حقیقی داریم و یک محبت توهمی. برخی محب توهمی هستند، برخی محب واقعی هستند. پس باید معنای محبت، تفسیر و تبیین بشود. محبت یک رابطه قلبی، یک تمایل، یک گرایش، یک کشش قلبی بین محب و محبوب است. هم محب نسبت به محبوب گرایش دارد و هم محبوب نسبت به محب تمایل دارد. یک تمایل طرفینی است. بنابراین اگر بخواهد بین دو حقیقت محب و محبوب، یک تمایل طرفینی اتفاق بیافتد، مثلاً ما هم محب خدا باشیم و هم محبوب حق باشیم، اگر بخواهیم یک تمایل دوگانه اتفاق بیفتد، لازم است یک واسطهای بین محب و محبوب وجود داشته باشد؛ یعنی یک چیزی تجلی پیدا کند که به سبب آن واسطه، محب بتواند بگوید من نسبت به محبوب تمایل دارم و به ملاحظه آن واسطه و آن عاملی که تجلی پیدا کرده است، محبوب بگوید این محب در این ادعا صادق است. من باید به یک واسطهای تمایلم را اثبات کنم، محبوب باید بتواند بر اساس همان واسطه تمایل من را تصدیق بکند. اگر بین محب و محبوب تمایل طرفینی وجود داشته باشد، این محبت حقیقی است ولی این امر اتفاق نمیافتد مگر اینکه یک عاملی این دو را به هم وصل بکند و یک واسطهای وجود داشته باشد.
محبت به خدا را دستکم نگیرید. در سوره مبارکه عصر این آیه وجود دارد که حقیقتا انسان زیانکار است. این زیان چیست؟ امام حسین(ع) میفرمایند میدانید انسان چه زمانی زیانکار است؟ حضرت میفرمایند: در زیان است، بندهای که برایش از محبت و عشق الهی توشه و نصیبی وجود نداشته باشد. بنابراین «ان الانسان لفی خسر» یعنی انسانهایی که از عاشق خدا شدن محروم هستند و نسبت به خدا هیچ تمایل و کششی ندارند.
عرض کردم کشش حقیقی واسطه میخواهد. بر اساس فرمایش حق تعالی به پیامبر اکرم(ص) در حدیث معراج، عامل واسط بین محب و محبوب «عمل» است، تمام. حضرت حق به رسول گرامی(ص) میفرمایند: اگر کسی بر اساس رضایت من عمل کرد، او را ملازم با سه خصلت میکنم: یک، شکری را به او میآموزم که با جهل مخلوط نیست، یعنی اولین گام این است که او را عارف قرار میدهم. بخش عملی عرفان این است که هر کاری میکنی بر اساس رضای خدا باشد. تو غسل جمعه میکنی چون روایت وجود دارد هر کس چهل جمعه غسل جمعه کند بدنش نمیپوسد. پس رضای الهی چه میشود؟ تو غسل کردی که بدنت نپوسد، نه برای رضای خدا.
خصلت دوم این است که ذکر و یادی را از خودم به او میدهم که فراموشی در آن راه ندارد؛ یعنی همیشه هشیار است. سومین خصلت این است محبتی را به او میچشانم که هیچگاه محبت مخلوق را بر من ترجیح ندهد. یک انسانی که عارف باشد، هشیار باشد، عاشق هم باشد. با کدام دستورالعمل میشود به این مقام رسید؟ اگر کسی میخواهد به جایی برسد، راهش این است که به رضای من عمل کند. لذا به ما میگویند در بین اعمال، هر وقت خواستی عملی را انتخاب کنی، آن را برگزین که خودت کمتر دوست داری. اگر آن را کمتر دوست داری، خدا بیشتر آن را دوست دارد. گاهی ما هیئت میرویم، زیارت کربلا میرویم چون خودمان دوست داریم. پس رضای الهی در آن چیزی است که خودت کمتر در آن هوس داری. لذا شما میبینی مردم نماز بیشتر میخوانند ولی کمتر خمس میدهند. شاید خمس بدهند ولی اصلا فکر نمیکنند.
خداوند در این روایت ادامه میفرمایند: هر کس به این سه خصلت برسد، ثمراتی دارد. یکی از آنها این است اگر بنده مرا اینطور دوست داشته باشد، من هم او را دوست دارم و مخلوقاتم را وادار میکنم او را دوست داشته باشند؛ یعنی عزیزش میکنم. دوم، چشم دلش را به روی جلال و عظمتم باز میکنم، سومین چیز این است علم بندگان خاصم را از او پنهان نمیکنم. چهار، من با او نجوا میکنم و قلبش مبدأ ورودی الهامات من میشود؛ یعنی آنقدر در گوشی با او صحبت میکنم که دلش نمیخواهد با دیگران صحبت کند و همنشین مردم بشود.
پنجم، سخن خودم و مَلکم را به گوشش میرسانم. ششم، آن سرّی که از خلقم مخفی کردم بر او آشکار میکنم؛ یعنی یک چشم به او میدهم که تمام اسرار را میفهمد. هفتم، لباس حیا و شرم بر او میپوشانم. هشتم، کاری را با او میکنم که وقتی روی زمین راه میرود همه برایش طلب مغفرت کنند. نهم، قلبش را بینا میکنم و قلبش ظرفیت پیدا میکند. بنابراین اگر محبت حقیقی باشد، باید یک واسطهای بین محبوب و محب باشد به نام عمل. قرآن کریم هم میفرماید: «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ؛بگو اگر خدا را دوست داريد از من پيروى كنيد تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشايد و خداوند آمرزنده مهربان است» (آل عمران/31)
انتهای پیام