کد خبر: 3943999
تاریخ انتشار : ۰۸ دی ۱۳۹۹ - ۲۱:۲۴

انسان‌شناسی با محوریت حکمت عملی مورد غفلت است

حسین هوشنگی با تأکید بر اینکه انسان‌شناسی محصول حکمت عملی است، گفت: ما کمتر به آن توجه داشتیم و هرکجا به مبانی انسان‌شناسی پرداخته می‌شود، انسان‌شناسی نظری و علم‌النفس است، اما آن انسانی که از دل این حکمت عملی حاصل می‌شود که پرَکتیکال آنتروپولوژی است، عنوان جا‌افتاده‌ای محسوب می‌شود.

به گزارش ایکنا، نشست بررسی و ارزیابی کتاب «حکمت عملی از نگاه سه فیلسوف مسلمان؛ فارابی، ابن‌سینا و ملاصدرا» امروز، 8 دی‌ماه به صورت مجازی و با سخنرانی حجت‌الاسلام محمد ذبیحی، رئیس سازمان سمت و مولف کتاب، محسن جوادی، معاون امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و حسین هوشنگی، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) برگزار شد. در ادامه متن سخنان حسین هوشنگی را می‌خوانید؛

این کتاب اولین کتاب از نوع خودش محسوب می‌شود که در حوزه آموزشی در حکمت عملی مسبوق به سابقه نبوده است. در حکمت نظری، در سطوح مختلف کتاب‌هایی داشته‌ایم، اما در حوزه حکمت عملی پس از فارابی، یک سیر نزولی در سنت ما طی شده است. به خصوص در حکمت متعالیه که حدود 500 سال است که فلسفه غالب ما است. حتی مبحث مستقلی را حکمت عملی در آثار فلاسفه به خودش اختصاص نداده و حکمت عملی امروزه اهمیت زیادی دارد، چون همانطور که علوم طبیعی و ریاضی از آنچه در سنت حکمت نظری نامیده می‌شده، در دوره جدید پدید آمدند و از پیکره فلسفی با تخصصی‌شدن جدا شدند، حکمت عملی نیز حالت سوشال ساینس یا علوم اجتماعی داشته و اهمیت مضاعفی دارد. در بحث‌هایی که امروزه در مورد علوم انسانی اسلامی مطرح می‌شود نیز حکمت عملی از آن خاستگاه‌های مهم است. همچنین در فلسفه‌های مضاف و عینی شدن فلسفه نیز حکمت عملی اهمیت زیادی دارد.

تألیف کتاب متناسب با نسل جدید

اما این کتاب متناسب با نسل جدید تألیف شده و سوالات تحلیلی و استنباطی در انتهای هر فصل تعبیه شده و مباحث مربوط به سطوح فنی‌تر و بالاتر تفکیک شده است. همچنین این مباحث کشش و ظرفیت پیگیری در قالب رساله و پایان‌نامه‌ها را دارد و نثر کتاب نیز شیوا، یک دست و پخته است. مولف کتاب از تربیت‌یافتگان حوزه هستند، اما به تبع آن مخاطبانی که منظور نظر بوده، از اصطلاحات علمایی، عربی و ... استفاده نکرده، چون ممکن است این اصطلاحات برای نسل جدید مشکل ایجاد کند.

بر ابعاد عملی فلسفه و اینکه نظر و عمل باهم پیوند دارند، تأکید شده و وجوه انضمامی فلسفه در جای‌جای این اثر وجود دارد. همچنین بر عقلانیت به عنوان زمین مشترکی برای گفت‌وگو میان همگان تأکید شده است تا در یک زمین مشترک بتوانیم گفت‌و‌گو کنیم و بین‌الاذهانیت براساس مبادی عقلی تأمین شود که این مسئله باید مورد توجه قرار گیرد که هم درس‌آموز است و هم مؤلف تأکید زیادی در این زمینه داشته‌اند.

جمع بین عقلانیت و دیانت در حکمت عملی

جمع متعادل عقلانیت و دیانت در بحث حکمت عملی به‌چشم می‌خورد. همچنین مسئله پاسداشت مرزهای علوم که در اینجا فلسفه، عرفان، کلام و دفاع از برهانی و استدلالی بودن فلسفه است، نکته مهمی است. چون امروزه ما با تفسیرهای مختلفی مواجه هستیم. از جمله بازخوانی که کربن از شیخ اشراق دارد که کاملاً شیخ اشراق را از این فضا خارج می‌کند و در فضای اشراقی و عرفانی قرار می‌دهد که برای ما تبعاتی دارد. وقتی می‌خواهیم فلسفه اسلامی را به عنوان یک سنت فلسفی مطرح کنیم، باید بر مبانی عقلی آن اعم از حکمت نظری و عملی تأکید کنیم.

مراجعه به متون اصلی نیز دستاوردهایی داشته است و هم نشان این مراجعه و هم محصول آن، وجود دارد که خود بنده نیز نکات جدیدی را پیدا کردم. این نتیجه یک مقدار ثمره این است که مولف به متون اصلی مراجعه کرده‌اند و در متون فرعی و دست چندم نکاتی تکرار می‌شود، اما در مراجعه به اصل، یکسری مطالب که مغفول بوده به دست می‌آید و تعیین مفهوم و مراد از اصطلاحات پر کاربرد و مبادی تصوری، نکته مهمی است که از رویکرد مشائی مولف به وجود آمده و اقتضای کار را داشته است.

اهمیت دارد که وقتی قرار است به این مباحث ورود کنیم، در ابتدا مرادمان را از نفس، عقل، علم، حکمت نظری و عملی تبیین کنیم و در فضای غبارآلود حرکت نکرده باشیم. سپس توجه به رابطه حکمت نظری و عملی و عقل نظری و عملی است که اهمیت دارد. نکته دیگر این است که، از یک کتاب درسی توقع نوآوری نمی‌رود، اما با مطالبی مواجه شدم که نوآورانه است. یعنی خود این نوع ورود و رویکرد جدید است. اینکه به حکمت عملی وارد شویم و مبانی‌اش را از جمله مبانی انسان‌شناسی بررسی کنیم، بسیار نکته قابل توجهی است. از طرف دیگر، علم‌النفس و انسان‌شناسی فلسفی که تأکیدش روی سعادت متمرکز است نیز در این کتاب مطرح شده و روی آن تأکید شده است که وجه نوآورانه کتاب است.

به انسان‌شناسی با محوریت حکمت عملی کمتر پرداخته شده است

یک انسان‌شناسی نیز محصول حکمت عملی است که این بُعد را نیز تأکید دارم که ما کمتر به آن توجه داشتیم و هرکجا به مبانی انسان‌شناسی پرداخته می‌شود، انسان‌شناسی نظری و علم‌النفس است، اما آن انسانی که از دل این حکمت عملی حاصل می‌شود که پرَکتیکال آنتروپولوژی است، عنوان جا‌افتاده‌ای محسوب می‌شود. البته مولف در این زمینه مباحثی را مطرح کرده است که از جمله مسائل خوف و رجا و برخی از عواطف خاص انسانی مانند حیا و شرک است و قابل توجه است. توجه به ایده سعادت به عنوان غایت حکمت عملی نیز نکته‌ای است که در آثار متعارفی که در مورد حکمت عملی وجود دارد، کمتر دیده می‌شود و این یک نوع نگاه از بالا به حکمت عملی است.

توجه به وجه فاعلیت، عاملیت و آفرینندگی انسان نیز مهم است که براساس اختیارش می‌تواند عاملیتی داشته باشد که در طول آفرینندگی، قدرت و خلقت الهی است. این نکته مهمی است که در برابر اومانیزم مورد توجه قرار دارد و در عین حال که وجه الهی پیدا می‌کند، مهم است. در صفحه 27 کتاب یک نوآوری دیگری را می‌توانیم ملاحظه کنیم که بیان اختصاصی در وجه لزوم حکمت عملی و حاصل تأملات مولف است. توجه به سعادت جزئی، یعنی اینکه یک سعادت کلی ترسیم می‌شود و هر فرد انسانی به مرتبه‌ای از سعادت می‌رسد که سعادت فردی است که با اختیار خود به آن می‌رسد و اینها نکات قابل تذکر است.

اشکالات وارد بر کتاب

اما در عین حال یکسری اشکال هم وجود دارد؛ مثلاً می‌توان استناد به مراجع مشکک را نام برد. یکی از نمونه‌ها ارجاع به فصوص‌الحکم فارابی است، اما اینکه این رساله‌ها تا چه حد انتسابشان به مولف محرز باشد، محل بحث است. وقتی به فصوص‌الحکم فارابی بدون اشاره به اینکه انتسابش به ایشان مشکوک است، ارجاع داده می‌شود، یک نوع دوگانگی ایجاد می‌شود. فضا و لحن کتاب عرفانی است، از جمله در انسان‌شناسی که به جوهر الهی و جوهر فرشی و عرشی اشاره دارد و حال آنکه در تعریفی که از فارابی آمده است، ایشان اشاره دارد که انسان حیوان ناطق است و حیوانیت، ذاتیِ انسان است. حالا این ذاتی بودن حیوانیت برای انسان، با اینکه انسان یک جوهر الهی و عرشی دارد، چطور قابل جمع است؟ همچنین مباحث کم‌ارتباط و قابل حذف و تلخیص نیز وجود دارد که برای نمونه می‌شود از مبحث نفس اشاره کرد که می‌توان آن را به صورت مختصرتری ارائه کرد.

انتهای پیام
captcha