به گزارش ایکنا، نشست بررسی و ارزیابی کتاب «حکمت عملی از نگاه سه فیلسوف مسلمان؛ فارابی، ابنسینا و ملاصدرا» امروز، 8 دیماه به صورت مجازی و با سخنرانی حجتالاسلام محمد ذبیحی، رئیس سازمان سمت و مولف کتاب، محسن جوادی، معاون امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و حسین هوشنگی، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) برگزار شد. در ادامه متن سخنان محسن جوادی را میخوانید؛
در این کتاب چند فصل وجود دارد که به اقتضای این فصول، نکاتی را مطرح میکنم؛ فصل اول یک نوع حالت کلیات دارد که مولف در مورد مفاهیمی مانند حکمت و نفس صحبت میکند و برخی مفاهیم را خوب پرداختهاند. ضمن ایجازی که در بحث نفس دارند، اما خیلی عمیق و خوب مطالب تبیین شده است. با وجود این، در برخی از بحثها مانند مفهوم عقل، یک مقدار کمتر پرداخته شده و برخی مسائل مانده است. همچنین مفهوم عقل و حکمت عملی و تفکیک آن به مثابه دانش و عمل که مد نظر مولف است و از لحاظ مفهومی با حکمت عملی به مثابه یک فضیلت که یکی از فضائل اخلاقی است، باید مورد توجه باشد. همچنین در فصل اول یک نوع ناهماهنگی از این حیث وجود دارد که برخی از مفاهیم خوب پرداخته شده و برخی مفاهیم نیاز است که ابهامش رفع شود.
یک ابهام و سوال برای خود من است که حکمت را معنا میکنند که میگویند «علم موجود بما هو موجود» است که نظری و عملی است. اما آن حکمتی که علم موجود بما هو موجود است، حکمت اسمی است، نه مقسمی و رقیب ریاضیات و طبیعیات است، یعنی مابعدالطبیعه است و این حکمت که به معنای مقسم است، باید تعریف دیگری شود.
فصل دوم در مورد فارابی است و خوب پرداخت شده است و به نظر بنده اصل مسئله حکمت عملی، نفس انسان است و نویسنده خوب متوجه این داستان هستند و مدار این کتاب را نیز روی نفس انسان آوردهاند و فکر میکنم ایده ایشان درست است و حکمت عملی با بحث نفس حل میشود، اما وقتی یک متن درسی تنظیم میشود، باید فضا برای بحث از مسائل دیگر حکمت عملی نیز باز باشد و فقط به این مسئله پرداخته نشود و حکمتی که در فصل دوم، سوم، چهارم و نفسشناسی دارند، به رغم اینکه دقیق، خوب و درست است و تردیدی در آن نیست، اما باید به بحثهای دیگر نیز پرداخته شود. به سعادت اشاره شده است، اما به نظر باید بیشتر به بحث فضائل پرداخته میشد و بحثهای دیگری که در حکمت عملی هست، مانند لذت و دوستی را بیشتر مطرح کرد.
در مورد فارابی بحثی را در مورد غایتمندی موجودات دارند و من کم دیدم این را دیگران بحث کرده باشند که همه چیز غایت دارد، اما دلیل را هم مطرح کرده باشد که از فارابی و ابنسینا نقل قول دارند و بسیار قابل تأمل است. نکته مهمی که وجود دارد اینکه، بحث خوبی در مورد نفسشناسی از نگاه فارابی شده است، اما برخی از بحثهای حکمت عملی، جا مانده است و باید تلخیصی در ناحیه نفس میشد، تا به این بحث نیز پرداخته شود. در فارابی از فضائل بحث کردهاند، اما بحث اصلی که فضائل خلقی است، در این بحث کمتر مورد توجه قرار گرفته است و شاید از آن غفلت شده باشد، اما یکی از بحثهای اصلی، حکمت عملی است.
در مجموع، اثر در بخش فارابی خوب و منظم است و نفسشناسی آن خیلی دقیق است و یک مقدار هم حجم آن زیاد است و باید جا را به فضائل داد و آنجا که مطالب نوآورانه است، باید پرداخت بیشتری صورت میگرفت. البته وقتی انسان درگیر است، یک نوع به کار نگاه میکند و وقتی از بیرون میبیند، میفهمد باید فلان کار هم صورت میگرفت.
فصل سوم در باب بوعلی است که نفسشناسی خیلی پررنگ است و بحث از سعادت و مولفههای آن و مولفههای بیرونی سعادت کم است و در بحث ابنسینا به لذت پرداختهاند و یک نکته جالب در ابنسینا که قابل تأمل است. اما ورود خوبی داشتند و اینکه، عنوانی را زدهاند که مبادی اخلاق از کجا است و اشاره کردند که عدهای رئالیسم را گفتهاند، اما در بوعلی عبارتی است که خلاف این است که نقل کردهاند مبدً اخلاق شریعت است و این چیزی شبیه نظریه امر الهی است. همچنین در جای دیگری بحث خوبی دارند و میتواند سرفصل کار تحقیقی جدایی شود و مولف فرصت نکرده که آن را خوب ادامه دهد. بوعلی میگوید مبادیالاخلاق مشهورات است، اما بالاخره این مبادی چیست؟ آیا واقعیت است یا شریعت یا مشهورات؟ طرح اینها خوب است، اما چارهاندیشی، تمام نیست و جای تأمل دارد.
بحث بوعلی نیمی از کتاب را دارد و طبیعی است که به دلیل جایگاه ابن سینا است. آخرش نیز بحثهایی دارند که یک مقدار بحثهای نبوت و نقش خیال در نبوت یا دلیل نیاز به نبوت است که شاید با این بحث که مبدأ اخلاق شریعت است، ارتباط دارد، اما خوب وصل نشده است و باید اینها به هم وصل میشدند و بحث فضائل نیز در اینجا کم است.
فصل چهارم در مورد ملاصدرا است که ای کاش مولف به یکی دو مسئله کلی میپرداختند. یکی اینکه آنجا انسانشناسی را دارند، اما در مورد انسانشناسی مشائی صحبت کردهاند که شبیه حرفهای ابنسینا و فارابی است. اما قسمتهایی که در مورد جسمانیهالحدوث بودن نفس صحبت میکنند، نیامده است که مشخص شود حکمت عملی چطور با این جمع میشود یا حکمت عملی چطور با حرکتهای جوهری جمع میشود که باید مطرح میشد.
این اثر واقعاً اثری است که خلائی را پُر میکند و در حوزه حکمت عملی کار تألیفی جدید بسیار کم داریم، آن هم در مورد چهرههای برجستهای که حکمت عملی جهان اسلام را پوشش میدهند. نه اینکه شیخ اشراق حکمت عملی ندارد، اما نویسنده آن بدنه اصلی حکمت عملی را پرداختهاند و نکاتشان نیز درون حکمت عملی است و خوب هم پرداخته شده، اما بحثهای دیگری مانند عدالت یا شجاعت نیز در حکمت عملی مهم است و میشد به اینها نیز پرداخت. همچنین این کتاب در مقطع کارشناسی سنگین است و شاید برای مقطع ارشد کاربرد بیشتری داشته باشد. دیگر اینکه منابع ثانویه کمتر دیده شده و شاید به دلیل ممارست نویسنده با منابع اولیه اینطور شده است، اما در مورد آثاری که در مورد این سه فیلسوف شده، کمتر پرداخته شده است.
انتهای پیام